چند نکته درباره نمایش و حواشی:
[نمایش]
۱. این کار پر است از نشان و نماد. نمایش از سه اپیزود که گویا به سه کتاب می پردازند تشکیل شده. شخصا نتونستم با کار ارتباط برقرار کنم و این ربطی به ندانستن زبان لهستانی نداشت. از آنجایی که در قسمت راست سالن نشسته بودم و بالا نویس (که هم بسیار کوچک بود و هم بدلیل کنتراست پایین ناخوانا) در سمت چپ سالن قرار داشت، متاسفانه نتونستم حتی یک کلمه هم بخونم و بعد از گذشت چند دقیقه تلاش بی نتیجه، تصمیم گرفتم به جای چشم دوختن به صفحه بالا نویس، به تماشای نمایش بپردازم و اینطور فکر کنم که با اثری بصری مواجه هستم که فهمیدن متن در فهمیدن کار بی تاثیر است. کار سختی بود ولی فهمیدن چند نکته تنها با تماشای حرکات و نمادها غیر ممکن نبود. متاسفانه ریتم، طراحی و فضای کار مطابق با سلیقه من نبود و میتونم بگم که حتی اگر میشد بالانویس رو خوند، باز هم نمیتونستم بگم که این کار رو
... دیدن ادامه ››
دوست داشتم.
۲. نمایش "کتابها" از video projection استفاده میکند. قبل از شروع هر قسمت، تصویری از لبهای (فکر میکنم یکی از بازیگران) به روی پرده می بینیم که چیزی میگوید و احساس میکنم فهمیدن این قسمتها میتونست به فهمیدن کل کار بیشتر کمک کنه. کاش ترجمه این قسمتها زیر خود تصویر قرار داشت.
۳. این نمایش حدود ۷۰ دقیقه است.
[حواشی]
۱. آقای محترم که تشریف میارید برای دیدن یک نمایش خارجی، جناب مگه مجبور هستید؟ مگه از قبل نمی دونید که نمایش خارجی هست و به زبانی دیگر؟ حالا که تشریف آوردید، اگر برای گروه مهمان احترام قائل نیستید، حداقل به تماشاگران دیگر احترام بگذارید. مسخره کردن بازیگران، بلند خمیازه کشیدن، دستها رو طوری پشت سر قفل کردن که فرد پشتی نتونه چیزی ببینه (که قرعه بنام مادر بی نوای من افتاد که قدش هم از ایشون کوتاهتر بود!) و مدام از دیگران پرسیدن: "شما چیزی میفهمی؟ آخه این چیه؟" در سالن تئاتر جایی ندارند. متاسفانه وقتی ماردم به ایشون تذکر داد که سکوت رو رعایت کنند، برگشتند و با لحن بدی گفتند: "آخه اصلا این چیه که میخوای ببینی؟" خوشبختانه خانم محترمشون تونستند ایشون رو قانع کنند که سالن رو ترک کنند.
۲. فکر میکنم حدود بیست نفری سالن رو دیشب ترک کردند. تا بحال ندیده بودم اینقدر آدم سالن رو ترک کنند. البته دوستانی که روی پله ها نشسته بودند از این مسئله بسیار هم راضی بودند چون به سرعت نور صندلیهای خالی رو پر می کردند. :)
۳. دوست عزیزی که روی صندلی من نشستید، اشتباه از شماست که صندلی فرد دیگری را اشغال کردید. چرا وقتی محترمانه ازتون خواهش میکنم که بلند شید، با لحن بدی به همراهتون میگید: "پا شو! پا شو بریم سر جای خودمون بشینیم!" خب دوست عزیز، اگه خودتون جا دارید، چرا جای دیگران میشینید؟ :/
۴. چرا دوستانی که بیرون سالن هستند جوری میان طرف آدم و آهسته میگن: "آقا بلیت اضافه داری؟" که انگار یک کار غیر قانونی دارن انجام میدن؟ من که کلی ترسیدم اولش، ولی بعد از نفر دوم واسم عادی شد!
۵. خانم لیلی رشیدی عزیز رو هم دیشب دیدیم و مثل همیشه خوش برخورد و مهربان بودند.
۶. کاش بروشوری بهمراه خلاصه و یا یادداشتی درباره نمایش موجود بود.
۷. دوستی لهستانی که گویا کارگردان کار بودند بهمراه مترجم ایرانی اول روی صحنه اومدند و به زبان انگلیسی ضمن معرفی کار از اینکه در ایران هستند و این فرصت بهشون داده شده تشکر و قدردانی کردند. بنده خدا تا دوست ایرانیمون اومد ترجمه کنند همه دست زدند که یعنی خودمون فهمیدیم! ایشون هم خندید و دستی تکان داد و رفت. اونجا با خودم گفتم کاش نمایش به زبان انگلیسی بود.
۸. و در آخر، ممنونم از مسئولین که زحمت ترجمه رو کشیده بودند ولی حیف که بالانویس فقط برای کسانی خوانا هست که سمت چپ سالن و ردیفهای جلویی نشسته باشند. :(
در کل از دیدن این نمایش پشیمان نیستم. یاد گرفته ام که به هر تجربه ای، چه خوب و چه بد بعنوان یک تجربه نگاه کنم و سعی کنم ازش یاد بگیرم. به احترام مهمانان لهستانی و زحمتی که برای اجرا کشیده بودند ایستادم و تشویقشون کردم و این بنظرم احترام است، نه شیفته خارجی ها بودن.