به عنوان فردی که اسماعیل فصیح جزء سه نویسنده محبوب پارسی زبانش هست انتخاب اثری از این ایشان را که در رده اثار پس متاخر استاد هست را بسیار شایسته دیدم اما شور بختانه تغییر پایان اصل اثر و ان داستان هندوانه خوری که نمیدانم به واسطه افزودن جذابیت های دراماتیک بوده یا محدودیت های موجود بسیار به این اثر لطمه زده در متن اصلی تک گویی های طولانی روایتگر رمان عشق سخن اغازین و پایانی است که تاحدودی در این اجرا تجلی پبدا کرده محتوای نوشته اسماعیل فصیح عشق به نور و کمال هنری است که در تقابل با جهل و ارتجاع شکنندگی و کم طاقتی هنر مند جوان سرنوشتی تلخ را رقم می زند کمال قهرمان جوان این داستان همچون رسول قهرمان رمان دل کور فصیح به مرگ خود خواسته می رسد و طشتی از خون میراثی است که هر هنر مند کمال طلب در جامعه متحجر و ارتجاعی و هنر ستیز از پیشکسوتان خود به ارث برده و ان را برای باز ماندگان باقی می گذارد اما واکنش پدرکمال در اصل اثر که با سر کشیدن محتویات طشت عملی نمادین از جاودانگی و بقای هنر کمال پر پر شده خویش را نشان می دهد .