در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مازیار | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:54:13
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
****** یک پیشنهاد ******
با سلام و احترام خدمت همه دوستان علی الخصوص راهبران محترم وب سایت تیوال (همیاری)

مدتی است که شاهد افزایش تعداد بلیت هایی هستیم که توسط کاربران خریداری میشود و در ادامه به دلایل متفاوت اعم از گرفتاری های شغلی ومسائل پیش بینی نشده توسط کاربر در سایت تیوال ،مجدداً برای فروش آگهی میگردد.(خود بنده هم جزء همین دسته هستم)در همین راستا بعضاً شاهد آن هستیم که ارتباط دوستان تیوالی از طریق ایمیل-شماره تلفن -تلگرام-و ... شکل می گیرد و البته در هاله ای از شک و ابهام.مبنی بر اینکه شاید این آگهی قلابی باشد یا مزاحمت های بعدی باعث صرف نظر کردن طرف خریدار یا فروشنده میگردد.البته بدلیل محیط کاملاً فرهنگی این سایت بعید به نظر میرسد.
با توجه به موارد فوق خواهشمند است دوستان همیاری تیوال سازوکاری تعبیه بفرمایند تا در چنین مواقعی امکان این خرید و فروش مجدد از مجرای سایت تیوال صورت پذیرد و تیوال فقط فروشنده بلیت و یک خدمت نباشد که پشتیبانی پس از خرید را هم انجام دهد.به این ترتیب که خریدار منصرف شده از خرید با زدن یک تیک یا تکمیل یک فرم امکان بازگشت کامل وجه یا بخشی از وجه با کسر درصدی از قیمت بلیت(مانند بلیت هواپیما و قطار) خود را داشته باشد.
گروه همیاری (support)
درود بر شما
پیشنهاد و ایده خوبیست که البته پیش از این نیز از سوی دیگر کاربران خوبمان همچون شما ارایه شده بود... امیدواریم در زمان مناسب بتوانیم این سرویس را به تیوال بیفزاییم.
۱۶ اسفند ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
@@@چند نکته@@@


1)آقای پسیانی شخصاً به تک تک تماشاگران در خصوص خاموش بودن گوشی موبایل تذکر می دادند.شاید این هم به نوعی امضای آقای پسیانی پای کارهایشان باشد. این برخورد مشابه در نمایش عرق خورشید اشک ماه و پروفسور بوبوس و باغ آلبالو هم دیده شده بود.درست مثل عمودی افقی راه رفتن بازیگران در نمایشهای آقای غنی زاده یا ....

2)برای بروز رسا نی یک اثر نمایشی کلاسیک کافیست المان های روز رو مثل نمک روش بپاشید.هم ملاحت کار بالا میرود و هم تماشاگر راضی از سالن بیرون می آید.اینکه رومئو مدام آب معدنی !!! میخورد و تلو تلو زنان مثل محسن ابدو یک روز نئشه بازی میکند از همین استعداد سرچشمه ... دیدن ادامه ›› میگیرد.
3)استفاده از نی انبان زنده سر صحنه های کشتار –استفاده از دوربین سر مونوپاد برای به تصویر کشیدن زوایای متنوع کار-صدای مترویی که دقیقاً هر ده دقیقه از بالای سر رد میشود- همه و همه خوب بود ولی درست مثل دستمالهلیی بود که گره خورد و به این طرف و آنطرف سالن پرت شد و دست آخر هم به هم متصل نشد نیمه کاره رها شد.
4)چینش صندلیها ناعادلانه بود.به همه علاقه مندان توصیه میکنم فقط ردیف G رو برای تماشا انتخاب کنند .تماشاگر ردیف های وسط درست مثل تماشاچی تنیس روی میز باید پینگ پونگی به راست و چپ نگاه کند.در حالیکه اجرا پینگ پونگی دنبال نمیشود.یعنی همزمان که بازیگری در منتها الیه راست در حال ادای دیالوگ است،بازیگر دیگری در منتها الیه چپ در حال بازی است.ولی چون اغلب صداها ضعیف است (علیرغم استفاده از هاش اف) مجبورید به بازیگر در حال ادای دیالوگ خیره شوید تا شاید با لب خوانی چیزی دستگیرتان شد.
5)قیمت بلیت چهل هزار تومان برای یک خانواده سه نفره ی کارمند زیاد است.بنده از بالکن یک تالار وحدت می سی سی پی رو دیدم به قیمت سی و پنج هزار تومان که با توجه به دکور –گریم-لباس و حجم قابل توجهی از ابر ستاره های سینمایی –تلویزیونی به شدت عادلانه بود.ولی اما این کار با این کست و شرایط گران بود.
6)با احترام به همه ی عوامل نمایش ،نوید جان محمدزاده را از کار حذف کنید و بازیگر دیگری جای ایشان قرار بدید، مجدداً بلیت فروشی کنید !!! مطمعن باشید سولد آت نمیشوید.
7)دیگر هیچ کاری از همکاری مشترک استاد چرمشیر و آتیلا پسیانی عزیز رو نخواهم دید.حتی با نوید محمد زاده و بهرام افشاری..

)دیگر هیچ کاری از همکاری مشترک استاد چرمشیر و آتیلا پسیانی عزیز رو نخواهم دید.حتی با نوید محمد زاده و بهرام افشاری..


من هم همینطور..............
۰۵ دی ۱۳۹۵
این نمایش و نمایشنامه هشتاد دقیقه از عمر تماشاچی را به رقت بار ترین وضع ممکن تلف میکند. به نظر بنده هیچ کس حق ندارد از شما مبلغی را بابت ناخوش کردن حالتان دریافت کند. متاسفانه اقای چرمشیر دچار آن بیماری مشهور است که قلمیه و نامفهوم و پریشان نویسی را راهی برای رسیدن به دهی انتخاب کرده است. البته از حق نباید گذشت که نمایشنامه باغبان مرگ به مراتب قابل تحمل تر و پذیرفته تر مینمود ...
۰۹ دی ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای هما روستا

5/7/94 به نظر میرسید روز خوبی باشد.بدون تحمل ترافیک صبحگاهی ماشین رو داخل پارکینگ اداره جای خوبی پارک کردم.حتی نگهبان اخموی پارکینگ هم لبخند به لب داشت. صدای رادیوی نگهبانی بلند بود و گوینده ی اخبار ساعت 8.00 رادیو پیام فیلمهای هما روستای عزیز رو یکی یکی اعلام میکرد.
""وی بازیگر فیلمهای پرنده کوچک خوشبختی-از کرخه تا راین .......
سروصدای خیابان اجازه شنیدن ادامه اخبار را نمی دهد.
خوشحال از اینکه رادیو دست بکار بزرگی زده و تاریخ تولد هماروستای عزیز رو یادآوری کرده وارد پیاده رو میشوم.
جوانکی با لباس سرمه ای-قدبلند-چهارشانه با موهای لخت به سرعت اینطرف خیابان میدود و پیرمردی کوتاه قد با تی شرت سفید و شلوار کتان کرم رنگ پشت سرش داد میزند ...آی ی ی ی ی دزد دزد...دزد...بگیر دزدوووووو.......
پیرمرد حتی در جوانی هم به گرد پای جوانک نمیرسید.و من که هنوز نشعه ی اعلام خبر تولد ... دیدن ادامه ›› هما روستا از رادیو پیام هستم کیف دستی ام را محکم تر چنگ میزنم و به مسیر ادامه میدهم.
چای اول صبح امروز انگار طعم دیگری داشت.خوش طعم،خوش عطر،داغغغ.....
ساعت 8.35 دقیقه است و علیرغم تماشای صحنه تعقیب و گریز صبح ،کماکان روز خوبی به نظر میرسد.
خبر درگذشت هماروستا تلفنی رسید.و چقدر اینطور خبرها زود منتشر میشود.
الان ساعت 9.18 صبح است و اینطور به نظر میرسد که امروز چندان هم روز خوبی نیست.دزدگیر ماشین مدام آلارم میداد ،وقتی به پارکینگ مراجعه میکنم ،می بینم ماشین را دقیقاً جلوی درب سرویس بهداشتی پارک کرده ام و علت آلارم ها لگدهای پی درپی آقای نگهبان اخموست به ماشین.
اخبار رادیو هم صبح خبر درگذشت هما روستا رو اعلام میکرد و پیرمردی که دنبال دزد می دوید جلوی درب بانک چمباتمه زده .چای هم انگار طعم چای صبح را ندارد.
فکر نمی کنم امروز روز خوبی باشد..... به امید فردا.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چند خط برای کالیگولا
* کالیگولای همایون غنی زاده امضای همایون غنی زاده را پای خود دارد.هر کس ددالوس-ایکاروس ،ملکه لی نین و گودو را دیده باشد تایید میکند.
** فرآیند دراماتورژی نمایش طوری سروشکل گرفته که گویا همایون غنی زاده سوار بر ماشین زمان به سالهای زمامداری کالیگولا سفرکرده و برشی از آن بازه ی زمانی را زیر لباس خود پنهان کرده وبه میان ما بازگشته است. نمیدانم شاید در طی این مسیر طولانی و دشوار، ددالوس و ایکاروس هم او را همراهی کرده باشند.

*** همایون غنی زاده یک اجرا بدون اجازه ی تنفس به شما هدیه میکند.از شروع اجرا که با فرآیند خمیرگیری آغاز میشود تا پایان اجرا که با قرار دادن کایوس در فـر پایان میگیرد ،به شما اجازه چاق کردن نفس نمی دهد.بر همین مبنا گاهی حتی از روی تعمد، سر صبر و حوصله مومیایی میکند.

**** این نمایش را بدون توجه به شاخص های مرسوم به تماشا بنشینید.حتی در صورت امکان بدون مراجعه به سواد اینترنت همراه در ویکی پدیا.

***** ... دیدن ادامه ›› دنبال این همانی ها نباشید.

****** نمادها در این اجرای سه ساعته که برای من به سرعت عبور کرد ،بسیار قابل فهم و ملموس بود.

******* دیا لوگی در نمایش نمی بینید.اصولاً قرار نیست دیالوگی برقرار شود.کالیگولا مونولوگ می گوید.و دیگران همه در خدمت سزار به مونولوگ او گره میخورند.

راجع به محل اجرا

بالکن به شدت دلهره آور و ناایمن جلوه میکند.شاید به قول یکی از دوستان مشورت با یکی از اهالی معماری –سازه و نمیدانم ساختمان ضروری به نظر برسد.
راجع به کافه هما

طراحی-چیدمان و سرویس دهی مناسب با قیمت نامناسب.(اسپرسو نخورید!)


و در پایان بعد از تمام جنجالهایی که بر سر بهای بلیت این نمایش به راه افتاد.همچنان قائل به این هستم که برای خرید یک محصول فرهنگی-خدمت فرهنگی-کالای فرهنگی یا هر چیزی که اسمش را میگذارید ،غرولند نکنیم.
"بالکن به شدت دلهره آور و ناایمن جلوه میکند.شاید به قول یکی از دوستان مشورت با یکی از اهالی معماری –سازه و نمیدانم ساختمان ضروری به نظر برسد."
امیدوارم واقعاً یه مشورتی صورت گرفته باشه و اگه خیلی خطرناکه یه گزارشی صورت بگیره که شهرداری تأیید کنه امنیت بالکن های جذاب و هیجان انگیز این سالن رو به گفته عوامل اجرا!
۲۵ مرداد ۱۳۹۴
"دیا لوگی در نمایش نمی بینید.اصولاً قرار نیست دیالوگی برقرار شود.کالیگولا مونولوگ می گوید.و دیگران همه در خدمت سزار به مونولوگ او گره میخورند."

آقایه مازیار عزیز ممنون از نقدی که ارائه کردین ولی باید بگم در صحنه های کاملا دیالوگ برقرار می شود مانند صحنه ای که بزرگزاده 2 که کایوس اونو جوجو خطاب قرار می ده وقتی برای برملا کردن نقشه قتل کایوس مقابل کالیگولا می نشینه و یا صحنه اصلاح صورت کرئا که تبدیل به یک دوئل فلسفی میشه کاملا دیالوگ برقرار میشه.سرافراز باشید
۲۶ مرداد ۱۳۹۴
جناب آقای مازیار
ماهها پیش شما زحمتی کشیده و برای نظری که من در رابطه با یک نمایش داده بودم اهانت مبسوطی به بنده پیشکش فرموده بودین!
ابتداً عذرخواهی بنده رو بابت اینکه اجبارا در اینجا پیغاممو براتون گداشتم رو از من بپذیرید.
در واقع شما بنده رو فاجعه خطاب فرموده بودین با این وصله که بعد از دیدن 4 تا تاتر ژست روشنفکری هم گرفتم!
اگر شما من رو می شناختید باز برام قابل قبول بود که قضاوت در موردم انجام بدین ولیکن من تنها حس و نظرم را درباره یک تاتر دیدم که ... دیدن ادامه ›› شب 8 نفر انسان را که به امید لذت بردن از یک تاتر رفته بودن را کاملا خراب کرد! من هیچ گونه جسارتی به هیج شخصی نکردم! فقط گفتم به نظر من دیدن اون تاتر یه تجربه فاجعه بود، البته بعد یادم اومد که ما در کشوری زندگی می کنیم که حق نظر دادن در مورد هیج موضوعی رو نداریم خصوصا اینکه من ماده هستم و ناقص العقل و شما به دلیل نرینه بودنتون قدرت مطلق و عقل تام! ولی باز هم در هر صورت فاجعه خوندن فردی تنها به این دلیل که شبی از شبهای زندگی خودش و دوستانش بابت دیدن تاتری هدر شده بسیار دور از انصافه! شاید روزها و شبهای زندگی شما براتون ارزش چندانی نداشته باشه ولیکن برای من بسیار مهم و با ارزشه

اوقات به کام و ممنون بابت وقتی که ممکنه بابت خوندن این متن بگذارید
۱۲ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ظاهراً درد دلها تمامی ندارد.مقایسه قیمت تاکسی سرویس و مصوبه ی ! آن با بهای زحمات یک گروه از نخبگان تئاتر مملکت چیزی به جز تمسخر به ذهن متبادر نمیکند.جایی از من ایراد گرفته بودند که چرا همه چیز را با متر و معیار اژدرزاپاتا و برند تی شرت مقایسه میکنم.خب...بفرمایید.اینهم شما.....
وقتی تاکید میکنم چرا برای همه چیز،مجدداً تکرار میکنم همه چیز، به راحتی پرداخت میکنیم ولی برای محصولات فرهنگی داد و فغان برمیاوریم،با بمباران صاحبنظران عرصه ی تیوال مواجه میشوم.
در طی چند روز اخیر افراد زیادی در صفحه ی نمایش کالیگولا از پرش قیمت-آستانه ی تحمل پرداخت-قشر دانشجو-فرهیختگان بی پول-قشر مرفه بی درد –تئاتر برادوی و .... نوشتند و به زعم برخی دیگر تخلیه عصبی کردند.
ولی اما هیچ کس نپرسید اگر ازاین دم میزنیم که چرا تئاتر خودگردان نیست و همیشه چشم به دستان دولت دوخته ،چگونه و با چه ترتیب و سازوکاری باید از عهده ی خودش برآید.؟
دریغ از یک پیشنهاد ،دریغ !
مازیار جان،کسی تمسخر نمیکنه.شوخی دوستانه با هم است
، قدری وقت بگذارید و نوشته هایشان و نوع نگاهشان را به مقوله تاتر بخوانید.
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
هر چیزی که توی ذهن مبارک میاد ، که دلیل نداره همونی باشه که هدف پست باشه.
شما حتی متوجه نشدی ، پست بنده کمکی هست برای دوستانی که مشکل رفت و آمد دارن.
حتی این رو متوجه نیستی ، وقتی گروه نمایش دغدغه اش ... دیدن ادامه ›› رفت و آمد نیست و برای شما هم که سنگ به سینه میزنی هم اهمیتی نداره که اون ساعت رو انتخاب میکنن،من تماشاگر که نمیتونم ، سرگردانی آنها را ببینم.
میگردم و پیدا میکنم راهی برای بازگشت دوستانی که حتی اگر با من همنظر نیستند رو به منزل در اون ساعت برسونیم.
و به جای همش دیگران را مثل شما تجزیه تحلیل کردن، بار فکری از روی ذهن تماشاگری بر میداریم.
این را برای قسمت اول نوشتتون که با طعنه مستقیم به من و دوستان گفتی عرض کرد.

باقی خطوط نوشته اتون هم نظر تخصصی شماست و با میل میخونم و پیگیرم.
کمی نسبت به هم بداخلاقی رو بذاریم کنار.
احتیاج هم نیست ،کلمه به کلمه من رو بیارید و منظور ازش بخواید.
آدرس تاکسی سرویس را گذاشتیم و قدری شوخی کردیم.
اگر از عوامل نیستید ،بیاید با هم روی صندلی تماشاچی ها بشینیم و از اجراها لذت ببریم ،نه جای کسان دیگر خود را بگذاریم و همدیگرو و ذهن هم رو تشریح کنیم.

مشتاقانه منتظر نوشته اتون بعد از دیدن اجرا هستم.
مطمنم اجرایی خوب هست که سعادت دیدنش شامل حال دیگران شده است.
پس خوندن نوشته اشون برای من و ما وصف العیش،نصف العیش است.
مازیار عزیز منتظرم

۱۳ مرداد ۱۳۹۴
مازیارِ گرامی،

۱-گفتید: «هنری که توانایی کسب درآمد نداشته باشد، همان بهتر که نباشد»؛ این گزاره نادرست است، چون چندین و چند مثال نقض می‌شود در رد آن آورد، می‌توان ده‌ها و صدها هنرمند را نام برد که آثارشان در زمانِ حیاتشان نه مورد توجه قرار گرفتند و نه عوایدی نصیبِ آفرینندهٔ خودشان کردند (ونگوگ، مِلیِس، نیچه...).

۲-گفتید: «در حراجی...»؛ آیا مکانِ عرضهٔ تئاتر، «حراجی» است؟!

۳-گفتید: «یک معادلهٔ ریاضی...»؛ تا این لحظه نمی‌دانستم که مکاتبِ ... دیدن ادامه ›› هنری هم از معادلاتِ ریاضی پیروی می‌کنند، و احتمالاً می‌توان با استفاده از ماتریس و قوانینِ احتمال، و بدون دخالتِ دست(!) اثرِ هنری به وجود آورد.

۳-همانطور که جنابِ توراندازِ ارجمند بنیکویی بیان کردند، به نظر می‌آید که در منظرِ شما «اقتصادِ هنر»* نیز از قواعدِ عمومیِ بازارِ آزاد، پیروی می‌نماید؛ این رأیِ شما محترم است، حتی اگر با آن مخالف باشم، ولیکن در تمام بازارهایِ دنیا، قیمت‌گذاری بر یک کالا، تابعِ فاکتورهایی چند می‌باشد: هزینهٔ تمام شدهٔ تولید، نرخِ تورم، میزانِ رقابت، سطحِ کیفیِ کالا... و از همه مهمتر، «قدرتِ خریدِ مشتری». در هیچ کجایِ دنیا «مودِ تولید کننده» جزءِ این معیارها نیامده‌است (مگر در بازارِ اصطلاحاً موسوم به سیاه).
_________________________________
*در تمامِ مکاتبِ اقتصادی، چه سوسیالیستی و چه لیبرال، قواعدِ اقتصادیِ سه نهادِ اجتماعی، از قواعدِ عمومی بازارِ مستثناست:
۱-اقتصادِ آموزش و پرورش
۲-اقتصادِ نیروهایِ مسلح
۳-اقتصادِ هنر
۱۳ مرداد ۱۳۹۴
خدا کنه من اشتباه کرده باشم ولی به نظر می رسه اعتراض به قیمت بلیط نمایش کالیگولا تبدیل به محفلی برای به رخ کشیدن قدرت نوشتن دوستان شده...عزیزان از این قدرت نوشتنتون برای بیان ریزه کارهایه این اثر استفاده کنید...از نمایشنامه بگید...تنها چیزی که ازش حرفی نیست خود اثره، من به تازگی این نمایشنامرو خوندم و بی صبرانه منتظر اجرایه این نمایشم
۱۳ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای فهرست ؛نمایشی که دوبار تماشا کردم
1)پنجره ی جوهری ،اصطلاحی است که در مدل های ارتباطی مورد استفاده قرار می گیرد.این پنجره چهار ناحیه دارد که به مناطق عمومی-کور-پنهان و ناشناخته تقسیم بندی میشوند.ناحیه ای که مورد نظر بنده است و قصد دارم از آن برای توضیح نظر خود استفاده کنم، ناحیه ی پنهان است.در این ناحیه ویژگیهای فردی برای خود انسان شناخته شده اند ولی برای دیگران ناشناخته باقیمانده است.
علت این موضوع هم کاملاً طبیعی به نظر میرسد ،هر کس برای خود محوطه ای شخصی و پناهگاهی دور از دسترس دیگران پیش بینی کرده تا در سخت ترین شرایط به آن پناه ببرد.افراد همیشه سعی بر آن دارند تا این ناحیه برای دیگران گنگ و ناشناخته باقی بماند.
در روزهای اخیر بعد از اجرای فهرست، نقدها و شبه نقدهای بی شماری در شبکه های اجتماعی قابل مطالعه است.یک جستجوی معمولی دروب مخاطب را با صفحات متعددی روبرو می کند که در برخی از آنها متاسفانه جنبه انصاف رعایت نشده و منتقد یا منتقدنما پای خود را فراتر از معادلات مرسوم نهاده و به جنبه هایی از وجوه نمایش چنگ زده که به نظر میرسد بیش از آنکه با نمایش و نقد آن سروکار داشته باشد ،شخصی باشندو در قالب تسویه حساب بگنجند.
شاخص ها برای نقد همیشه ثابت بوده اند .حداقل در تمام مطالعات جسته و گریخته و محدود خود همیشه شاهد این روال ... دیدن ادامه ›› بوده ام.
منتقد کاری به میزان تحصیلات بازیگران،صندلی سالن نمایش،گرمای سالن،یا حتی کبره دستشویی های تالار حافظ ندارد.منتقد حتی نباید لب به افترا و تهمت به عوامل یک اثر بگشاید ... که چنین و چنان
این روزها هرجا متنی در خصوص فهرست میخوانم ،بیشتر به تواناییهای ابرکارشناسان ! پی میبرم.گاهی آنقدر دقیق راجع به خصوصی ترین وجوه عوامل نمایش سخن سرایی میکنند که گویی ایشان بهتر از عوامل از کنه و نها ن وجودی عوامل باخبرند.
2)این -همانی ها- ما را کشت.مدام در پی اینیم که بگوییم این که همان بود که فلان جا خواندم یا این که همان بود که فلان جا دیدم.
3)در نقد ساختارگرایی و پساساختارگرایی؛ دانشمندان،نویسندگان و بزرگان زیاد نوشته اند.ولی این که فهرست چه گونه و از کدام کانال به این مبحث عریض و طویل متصل میشود،اشاره ای گذرا میکنم و عرایض تکمیلی خود را به اظهار نظر دوستان و یاران تیوالی منوط میکنم.
شاید من اشتباه میکنم ولی اکثر منتقدان نسبتاً منصفی که در روزهای اخیر راجه به فهرست قلم زده اند به عدم وجود یک داستان واحد و خطی اشاره نموده اند.شاید تفاوت مهم فهرست با اغلب نمایش های بازه زمانی فعلی باشد.آنجا که در هر اپیزود با تکنیک فتو سکانس مارا به رگه ای جدید از گذشته ی شخصیت اول مهمان میکند.به نظر میرسد گاهی در طول نمایش به دنبال معنای خاصی نباید گشت.و به قول استاد اکبر عالمی عزیز باید خودمان را در اختیار امواج خروشان اثر بگذاریم تا به ساحل برسیم.همیشه شنا بلد بودن چاره ی کار نیست.


به نکات مهمی اشاره کردید
ممنون از شما
۱۳ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام،
همین الان،
تالاروحدت،
25 دقیق مانده به اجرا،
گنجیدن در پوست خود،
غیرممکن،
مبلمان سالن انتظار،
راحت،
دشت دوم تئاتر امسال،
بعد از کامنت،
تیوال سپاس.
کامنت به شدت بیطرف است.
بدون پیش داوری و قضاوت مجموعه ای از داستانک ها را روایت می کند که تک تک تماشاچیان شاید روزی روزگاری با آن دست و پنجه نرم کرده اند.
پدیده های اجتماعی که در عرف جوامع پذیرفته شده و بخشی از زندگی روزمره ی همه را تشکیل میدهد،اینبار با زبان تئاتر و با هنرمندی بازنمایی شده است.
به نظر میرسد در برخی از روایت ها تماشاچی مقابل یک آیینه تمام قد ایستاده است.
کدهایی که توسط نویسنده با چیدمان دقیق کارگردان به مخاطب داده میشود همگی در لحظه رمز گشایی میشوند.
اگر بپذیریم که مهم ترین وجه ارتباط از منظر فرستنده وجود سابقه پیام در گیرنده (مخاطب)است ،تمام روایات با نظم و مهارت مثال زدنی مثل یک تیر به هدف می خورند.
اجرای بازیگران باورپذیر و در مقاطعی حقیقی به نظر میرسید.این باور پذیری به حدی بود که در فاصله جایگزینی نوید محمدزاده با بهار کاتوزی من به عنوان تماشاچی A4-36
در حال طراحی نشستن روی صندلی صحنه و حتی گفتن یک جمله بودم با این مضمون:
باپیری یادت باشه!نوید باید باشه!
دوست دارم بیشتر راجع ... دیدن ادامه ›› به نمایش بنویسم ولی باشد تا پایان اجرا و حرفهای بیشتری که اگر الان بازگو شود ،شاید متهم به طرفداری همراه با تعصب شوم.
در پایان سپاس از محمد قدس عزیز...


سلام
سپاس از شما و حضور گرمت و یادداشت زیبات
۲۲ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با مجری طرح :)

صندلی اضافه و دشکچه را رواج ندهید.باور کنید منزلت تماشاچی تئاتر زیر سوال میرود.حتی اگر داوطلب نشستن روی این ابزار و ادوات باشد
همه ما حداقل یکبار برای مسافرت از اتوبوس بین شهری استفاده کرده ایم.نقش شاگرد شوفر را همه می دانند.صندلی بعضی هارا با بعضی دیگر جابجا می کند.بلیت بعضی را دوبار و حتی سه باره چک می کند.به بعضی میگوید پاشو ایجا بشین و به بعضی دیگر میگوید پاشو سرجای ایشون بشین.
باور کنید عین همین دیالوگ ها و صحنه ها قبل از اجرای دیشب به وقوع پیوست.پسر جوانی از لحظه ورود به سالن به همین ترتیب در حال بالا و پایین رفتن روی پله ها و جابجایی تماشاگران بود،مدام همین کلمات را تکرار میکرد.
این چه سیستمی است که با وجود فروش بلیت از دو سایت تیوال و گیشه نت و همچنین فروش حضوری کماکان بصورت ترمینالی! اداره میشود؟؟
مازیار

با تشکر از نظرات شما. به نکات کوچک و مهمی اشاره کردید.

(از طرف مدیر کل مجری طرح تئاتر آخرین نامه.)


*پی نوشت:دیدم مجری طرح، توسط مشغله فراوان احاطه شده و فقط به پیامهای تبریک و تشکر پاسخ میدن گفتم خودم به خودم جواب بدم لااقل.
۰۵ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
1)تیاتر باران سالن دوست داشتنی دارد.
2)دوستانی که در مطالب قبلی ضمن گله گذاری عنوان کرده بودند (به دلیل تاخیر چند دقیقه ای از ورود ایشان جلوگیری شده بود)باید عرض کنم حق کاملاً با مسئولین تیاتر باران است.چراکه محل ورود تماشاچیان درست وسط صحنه است.تصور کنید زمانی که بازیگر در حال ایفای نقش است،درب کشویی باز شود و یکی بپرد وسط !مضحکه ای خواهد شد!
3)محمد قدس عزیز با شما هستم:این صندلی اضافه و دشکچه را رواج ندهید.باور کنید منزلت تماشاچی تئاتر زیر سوال میرود.حتی اگر داوطلب نشستن روی این ابزار و ادوات باشد.این موضوع را یکبار دیگر برای نمایش حضرت والا حضور شما متذکر شدم که ظاهراً بی نتیجه مانده است.
4)همه ما حداقل یکبار برای مسافرت از اتوبوس بین شهری استفاده کرده ایم.نقش شاگرد شوفر را همه می دانند.صندلی بعضی هارا با بعضی دیگر جابجا می کند.بلیت بعضی را دوبار و حتی سه باره چک می کند.به بعضی میگوید پاشو ایجا بشین و به بعضی دیگر میگوید پاشو سرجای ایشون بشین.
باور کنید عین همین دیالوگ ها و صحنه ها قبل از اجرای دیشب به وقوع پیوست.پسر جوانی از لحظه ورود به سالن به همین ترتیب در حال بالا و پایین رفتن روی پله ها و جابجایی تماشاگران بود،مدام همین کلمات را ... دیدن ادامه ›› تکرار میکرد.
این چه سیستمی است که با وجود فروش بلیت از دو سایت تیوال و گیشه نت و همچنین فروش حضوری کماکان بصورت ترمینالی! اداره میشود؟؟
5)من به شدت از اجرا لذت بردم.نوید محمدزاده عزیز خدا تورا از همه بلیات ارضی و سماوی حفظ کند.الهی آمین.
6)از همه عوامل آخرین نامه سپاسگزارم.
7)برای آنهایی که می گویند تیاتر باران مشکل پارکینگ دارد:
پارکینگ عمومی داخل خیابان برادران مظفر روبروی کوچه پشن در 3 طبقه هر شب تا 9 باز است.
مازیار بسیار نکته هاى خوب و به جاى بود مرسى
۰۴ اسفند ۱۳۹۳
سلام مازیار عزیز
ما معمولن تعداد محدودی خارج از ظرفیت داریم .
چشم سعی می کنیم تعداد محدود هم به حداقل برسانیم
۰۵ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
1)یک صبح ناگهان می تواند یک نمایش رادیویی خوب از آب درآید.
2)یک صبح ناگهان این قابلیت را دارد که اجراهای نمایشنامه خوانی بسیار قوی داشته باشد.
3)یک صبح ناگهان قادر است تماشاچیان خود را با چشمان بسته اقناع کند.
4)یک صبح ناگهان بصورت کاملاً تراژیک یک نمایش بدون جاذ به های بصری است.
*شاید طراح صحنه و دکور هم تعمداً دست به تجربه این فضای شبه اکسپرسیونبیستی زده تا به این وسیله تماشاگر از همان بدو ورود به سالن با این پیش فرض کنار بیاید که نمایش خالی از جنبه های بصری به لحاظ دکور-آکسسوار و... است.و قرار است در طول نمایش با استفاده از قوه تخیل تماشاگر بده بستان صورت پذیرد.
5)همه چیز نمادین برگزار میشود:سوگواری-اعتراف-تهمت-زورگویی-ندامت و....
6)در نظرات بییندگان این نمایش شاهد انبوهی از جملات کوتاه و بریده های نمایشنامه هستیم.این خود مبین آن است که تماشاگر در طول اجرا آنقدر وقت داشته که دیالوگ حفظ کند و برای دیوار تیوال دست خالی از تئاتر برنگردد.
7)به گمان من این نمایش به جز قاچ هندوانه ای که از دستان گرانقدر محسن حسینی عزیز گرفتم ،رهاوردی نداشت .
امشب به تماشای این نمایش میروم.
امیدوارم مانند ""حضرت والا""کار قابل احترامی باشد.
سرکار خانم آوا فیاض سلام
اینکه چطور با مدرک کاردانی سینما متخصص برندینگ و بازاریابی اینترنتی و بازاریابی در فیس بوک هستید،بسیار جالب به نظر میرسد.خواهشمندم تجربیات خود را در اختیار هم تیوالیهای عزیز قرار دهید.
و اینکه 90 درصد کارگردانهای تئاتر را به جنبش سیریش و پوستر و دیوارکوب منتسب می دانید کمی غیر منصفانه به نظر میرسد.اکثر کارگردانهای تئاتر به عنوان کارشناس رسانه اتفاقاً ذهن خلاق و پویایی در عرصه تبلیغات دارند.اگر بپذیریم که تبلیغات رساندن پیام و اقناع مخاطبین معین و بازار هدف مطلوب است ،باید این را نیز بپذیریم که یک اثر خوب نمایشی مادامی که ذهن مخاطبان را درگیر کند موفق به بازاریابی نیز شده است.
نمونه های بسیاری از اجراهای سالهای گذشته و اخیر را میتوان مثال زد که با کمترین امکانات و صرف کمترین هزینه در عرصه تبلیغات ،هم در گیشه خوب فروختند و هم نظر منتقدان سرسخت را تامین نمودند.
تبلیغات یک پدیده یک سویه است.مادامی که ذهن فعال مخاطبان فرهیخته ی این رسانه را نادیده بگیریم و بدون برآورد و تخمین فقط بر طبل تبلیغات بکوبیم اثر منفی دریافت ... دیدن ادامه ›› می کنیم.
مخاطب تئاتر کسی نیست که در اینستا گرام و وایبر به دنبال رنگ لاک ناخن و فلان برند کیف و کفش بگردد.مخاطب تئاتر حتی با تکرار تبلیغ هم پس میزند.مخاطب تئاتر کسی است که خود را داوطلبانه در تور تبلیغات یک اثر نمایشی می اندازد.
مخاطب تئاتر تصمیم می گیرد که بوسیله یک اثر خوب نمایشی شکار شود.اینطور به نظر میرسد که اتفاقاً تبلیغات در تئاتر کمتر پاسخ بدهد.
روابط عمومی اما به عنوان یک نهاد یقه سفید میتواند با نگاه کلان و فرهنگ سازی در خصوص تئاتر دیدن فروش را تقویت کند و خون به رگ تئاتر بدمد.
به هر صورت مثالهایی که در 8 بند در تیوال خود آورده اید اگر صحت داشته باشد که حتماً دارد،شاید فقط مربوط به گروهی تازه به دوران رسیده در عرصه هنر نمایشی باشد.در عرصه تبلیغات مدیران درس خوانده در رشته تبلیغات فرهنگی-تجاری و سیاسی ادعای تخصص ندارند.امید است با مطالعه علمی بیشتر علمی سخن بگویید.شما یک مدیر تبلیغات هستید.
موفق باشید.
مازیار

به عنوان سوال اول تقاضا می کنم چندتا از اون نمایش هایی که با صرف هزینه کم جذب مخلطب و منقد کردن را بیان کنید

شکی در این نیست که کیفیت یک اثر هنوز هم بهترین تبلیغ برای آن اثر است. اما اگر شما اطلاع رسانی و معرفی درستی برای یک اثر نداشته ... دیدن ادامه ›› باشی کیفیت آن اثر چگونه مورد ارزیابی مخاطب قرار می گیرد تا همین کیفیت زمینه جذب مخاطبین بعدی شود ؟؟

درست است که تبلیغات علم دارد اما مطمئن باشید بسیاری از کارگردان های تئاتر متوجه این امر نشده اند که شرایط و معادلات جذب مخاطب حداقل در طول این 4 سال اخیر به شدت تغییر کرده و با ورود حوزه های تکنولوژی مثل شبکه های اجتماعی و امکان تبادل بی واسطه تر اطلاعات و نظرهای مخاطبین دیگه صرفا با چهارتا پوستر و تراکت امکان دعوت از مخاطبین فراهم نیم شود.

این نکته نیز قابل ذکر است درسته که تنها بر طبل تبلیغات کوبیدن کار بیهوده ای است اما مهم کوبیدن نیست، مهم این است که چگونه با چه ریتم و ضرب آهنگی بر این طبل بکوبی و مکمل این طبل که حتی مهم تر هم هست باید گفت کیفیت اثر و کیفیت ارائه اثر بر روی پرده سینما یا صحنه تئاتر است.

در ضمن فکر می کنم بانو فیاض در کنار دوستان دیگری مثل ایلیا شمس، علیرضا حسینی، امیر قالیچی، سارا حدادی و برخی دیگر از دوستان که به جرات می گم به تعداد انگشات دو دست بیشتر نیستند ثابت کرده اند در حوزه کاری خودشون یعنی تبلیغات، اطلاع رسانی، روابط عمومی و تولید تجربه های بسیار ارزشمند و قابل توجهی دارند.
۲۲ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرگ فروشنده مرگ با شکوهی نبود.
فروشنده آرتور میلر انسانی است درگیر بحران زندگی توده وار.
فروشنده ی نادر برهانی مرند اما پیرمردی است سخت از کار افتاده،متوهم،و مستاصل.
شاید این هم از آن مشکلاتی باشد که راه حل ندارد.
نگریستن به مسائل غربی با عینک شرقی...بماند.
حمید آذرنگ در تمام مدت اجرا، جناب سرگرد شیرین زبان سریال شاهگوش را به یادم می آورد.
گاهی آن وسط های اجرا نگران می شدم نکند به لیندا بگوید:میدانی چیه اسد!!!
بازیها کاملاً ایرانی بود.شاید اگر به جای ویلی-بیف-چارلی-و لیندا بازیگران همدیگر را به اسم واقعی خود داریوش-رحیم-نسیم صدا می کردند نقش ... دیدن ادامه ›› ها باورپذیرتر بود.
مهم ترین بازیگر این نمایش هم یخچالی بود که بسیار خوب از عهده نقشش برآمده بود.المان زندگی مصرف زده و جامعه مدارشکل غربی بسیار خوب درآمده بود.
استفاده جالب کارگردان از یخچال در بیان سورئال رفت و آمدهای روح بیقرار نمایش جای تحسین دارد.
یک بار دیگر در سالهای نه چندان دور به تماشای این نمایش نشسته بودم و اگر اشتباه نکنم ایفاگر نقش فروشنده پیام دهکردی عزیز بود.
قوت صدا و فرم بازی پیام به شدت به نقش نزدیک بود .
البته آن کار هم مشکلات خودش را داشت که چون آن زمان تیوالی نبود که در آن بنویسیم ،زنجموره های خود را در راه پله قشقایی یا چهارسو سر دادیم و در افق محو شدیم.
به هر روی منتظر اجراهای بعدی گروه چیزی مشابه رومولوس هستیم.
شب به خیر...
سپاس از بیان نظر و عقیده شما. گرچه شاید با برخی از بخش های نوشته شما موافق نباشم اما به نمایندگی از گروه اجرایی از شما سپاس گزارم
۲۲ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب موفق به تماشای نمایش شدم.دقایقی به خاموش شدن سالن و اجرا باقی مانده بود.خانمی از ردیف جلو انگار که عمداً میخواست بلند بلند فکر کند ،گفت:من خیلی نقد های تند و تیز راجع به اجرا در تیوال خوانده ام .
و این جرقه شروع بحثی بود که میان تعدادی از ردیف های جلویی و کناری بنده در گرفت.شاید جامعه آماری 10 نفره ،جامعه پرشماری نباشد ولی قابل اتکاست.بالاتفاق همه اعتقاد داشتند که تیوال به محلی برای رجز خوانی برخی به ظاهر تماشاگر تبدیل شده است.جایی دیگر نوشته ام که این گروه منتقد نما بصورت هدفمند سعی در تخریب استخوان خرد کرده های صحنه دارند.فرقی هم نمی کند دکتر رفیعی –استاد مرزبان-و اینبار بهمن خان فرمان آرا.
این افراد با ژست های منتقد مابانه ،کیفور از خواندن 4 ورق کتاب و افتخار به دیدن 5 نمایش نصقه و نیمه با الفاظی مثل خوشم نیامد-پادشاه لخت بود-سردستی بود –در نیامده بود-تپق می زدند –استرس داشتند و... شروع به نفرت پراکنی می کنند.
اثرات این همه به اصطلاح نقد و احساسات به زعم دوستان این میشود که تمرکز تماشاچیان به تپق جلب شود و از اصل ماجرا غافل شوند.اینطور شنیده ام که در صورت وفاداری کامل کارگردان به متن اصلی این اجرا تا 4 ساعت به طول می انجامید که با این وصف همین که با بضاعت فعلی، جان کلام به مخاطب میرسد و این گروه حرفه ای با پذیرفتن این ریسک خود را با شرایط ما وفق داده جای تشکر دارد.
باقی صحبت بماند برای جوابیه های بنده بر حمله های گروه منتقد نما!
رضا کیانیان: حرفه ای
، سیامک صفری:دوست داشتنی
، سهیلا رضوی:دقیق
، فرزین ... دیدن ادامه ›› صابونی:با تجربه
، هدایت هاشمی:آهسته و پیوسته
، احمد ساعتچیان:مقتدر
، امیررضا دلاوری:بمب انرژی
، بهناز جعفری:منظم
، علیرضا آرا:خوش استیل
، رضا مولایی:باور پذیر
، محمدرضا مالکی :موثر
و بهمن فرمان آرا:عزیز دل
مشاور کارگردان: حمید پور آذری:منتظر کار خودت می مانیم.
حمید پورآذری (مشاور کارگردان)
این اسم با نمایش آندرانیک گره خورده. نمایشی قوی با بازیگرای منحصر به فردسینا رازانی-علی سرابی ونگار عابدی و البته هدایت هاشمی....
بعدها یکی دو تا کار دیگه هم ازش دیدم.غولتشن ها و در مصر برف نمیبارد که البته توی اینکار دستیار دکتر رفیعی بود.
شخصیت دوست داشتنی داره این حمید خان.کاراش هم مثل خودش دوست داشتنی هستن.

پیروز باشید.
اجرای مردی برای تمام فصول به اتمام رسید.
بنابر آمار سایت تیوال بیش از 75 درصد بازدیدکنندگان سایت که قاعدتاً از تماشاچیان نمایش نیز بوده اند ،رضایت داشته اند.457 نفر از 593 نفر.البته این آمارشناور است.
این آمار میشود جواب خیلی از تخریب کنندگان و منتقدنماها باشد.کسانی که هفته اول اجرا حتی قبل از تماشای نمایش دست به هجمه به آن زدند.
یاد بگیریم کمی ... دیدن ادامه ›› صبور باشیم.
یاد بگیریم زحمات جمعی از نخبگان این مرزوبوم را ارج بنهیم.
یادبگیریم ندیده و نشنیده قضاوت نکنیم.
یاد بگیریم بیشتر مطالعه کنیم.
یادبگیریم درست نقد کنیم.
یادبگیریم به نظرات مخالف خود احترام بگذاریم.
در پایان ،بهمن خان فرمان آرا خیلی مخلصیم.منتظر کارهای بعدی هستیم.
۱۴ دی ۱۳۹۳
نبودی دلمون واست تنگ شده بود آقا.
۱۴ دی ۱۳۹۳
"یادبگیریم به نظرات مخالف خود احترام بگذاریم."
چون شما خوشتون اومده همه باید خوششون بیاد؟
چه کسی گفته تمام کسانی که نقد کردند کار رو ندیده بودند؟
۱۴ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حس موذیانه ای همراه با پیروزی و غرور تمام وجودم را فرا گرفته.این شاید حس مشترک خیلی های دیگر هم باشد.نمیدانم.هر چه هست چیز آزاردهنده ای است.اینکه تو موفق شوی بلیت یک اجرای تاپ را زودتر از همه در ردیف های بهتر بخری و اینکه دیگران نتوانسته باشند،
درست مثل موقعی که برای نشستن روی صندلیهای مترو در ایستگاه مبدا از هم جلو می زنیم.
این حس موقعی بیشتر تقویت میشود که شاهد زنجموره های کاربران تیوال باشی و ...
من 2 بلیت برای روز 3شنبه خریدم. راس ساعت 12.02 ظهر روز 5شنبه .درست 2 دقیقه بعد از باز شدن سایت.
الان ولی بعد از خواندن این همه و نوشتن این چند خط حس گناه می کنم.شاید بلیت خود را به نشانه اعتراض به خودم پاره کنم و قید دیدن این نمایش را بزنم.
...
...
...
شوخی بی مزه ای بود.میدانم.
اینکه بلیط به ما نرسید یه طرف، بازی شدن با احساساتمونم با این حرفا یه طرف!
۱۱ آبان ۱۳۹۳
یک تماشاچی مابین 200نفر خندید،فاجعه رخ داد؟! شاید من خوش بین باشم ولی خانم غیاثیان شما قطعاً بدبین هستید. در نمایش دل سگ که از قضا در ایرانشهر اجرا شد،بیش از نیمی از زمان اجرابا خنده حضار همراه بود.
۱۳ آبان ۱۳۹۳
Man kojaye jomalatam gotfam chera khandidan dalile khandidaneshon faje bod
۱۳ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گزارش سازمان هواشناسی،
هرچه می‌خواهد باشد
پس از تو
هوا
پس است!


از: مژگان عباسلو
آقا من دیروز جناب علیرضا شجاع نوری رو تو کله پزی خیابون کوشک ملاقات کردم.مطمعنم که تمرین های سنگینی در حال انجامه که گروه به خوردن کله پاچه برای افطار نیاز پیدا کرده.پیشاپیش آرزوی موفقیت برای گروه میکنم.
مازیار (maz1359)
درباره نمایش دل سگ i
............خارج از ظرفیت...........

زیاد با اتوبوس مسافرت رفتم.و همیشه تمام حرکات شاگرد راننده رو زیر نظر میگیرم.شاگرد راننده در اتوبوس برای راننده، شاگرده ولی برای مسافرا مدیریه برای خودش.مثلاً میگه آقا شما پاشین...خانوم شما بیاین جای این آقا.یا اینکه آقا شما برو بوفه اون بغل دستیت بیاد کنار راننده بشینه.خلاصه مدیریتی میکنه بیا و ببین.تازه وقتی کرایه مسافرای بدون بلیت رو هم جمع میکنه و به شیوه شاگرد راننده ها بدون اینکه از صندلی ها کمک بگیره تو راهرو اتوبوس راه میره خیلی کاریزماتیک تر میشه.....بماند.
دیشب به تماشای دل سگ رفتم و با یک همچین صحنه هایی مواجه شدم.فکر میکردم مسافر اتوبوسم و یه آقایی که بعداً متوجه شدم چه سمتی دارند در حال شاگرد رانندگی بودند.اصلاً جوری در قالب فرو رفته بودند که اگر صدای موسیقی قبل از اجرا نبود شک میکردم اینجا ترمیناله و تا چند دقیقه دیگه حرکت داریم.ایشان همه را با همه جابجا میکردند.همه را یک ردیف به راست-چپ-بالا و حتی پایین شیفت میدادند.برای بعضی صندلی های پلاستیکی را دودستی و برای بعضی یه دستی جابجا میکردند.خلاصه تیاتر اصلی همینی بود که من دیدم.بقیه اش هم که همش صدای پارس سگ بود و 38 بار تعویض صحنه.این بندگان خدا همکاران صحنه بعد از اتمام این نمایش حتماً دچار بیرون زدگی مهره L7 کمر خواهند شد.
سردستی-معمولی-بدون هیجان و بی نمک که البته این آخری برای سلامتی بسیار مفید است!!!
وقتی آقای جنابی را با اون روسری آبی دیدم یاد برنامه های عمو پورنگ افتادم واقعاً بی نمک بود!
۲۰ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید