آگراندیسمان واژه ای فرانسوی است به معنای بزرگ کردن و اصطلاحی در حرفه عکاسی نیز میباشد. زمانیکه قسمتی از یک عکس را انتخاب کنیم و فقط آن قسمت را بزرگ کنیم به این کار آگراندیسمان میگویند. نام فیلم نیز به همین علت برگزیده شده است. فیلم به طور خلاصه نمایش پوچی زندگی سرمایه داری است و این کار را با آگراندیسمان کردن زندگی یک سرمایه دار انجام میدهد. یک زندگی بی هدف، سردرگم و بدون معنا. نمایش نسلی است که همه چیزش حتی هنرش نیز پوچ و بی معناست.
فیلم از منظر زمان یک سیر خطی دارد و به طور کلی میتوان آنرا به سه بخش زمانی تقسیم کرد: روز اول، شب اول و روز دوم؛ و از نظر مکانی در سطح شهر لندن روایت میشود. مکانهای مختلف عبارتند از: سطح شهر، آتلیه توماس، خانه بیل، عتیقه فروشی، ماریون پارک، رستوران، کنسرت زیرزمینی و مهمانی در خانه ران.
در سکانس اول فیلم با توماس، شخصیت اصلی فیلم با بازی دیوید همینگز، آشنا میشویم. توماس از مرکز نگهداری فقرا خارج میشود و ظاهری ژنده پوش و فقیر دارد. آگراندیسمان چندین بار تفاوت دو روی سکه را درباره شخصیت ها و پدیده های مختلف نشان میدهد. ابتدا چیزی دیده میشود و مفهومی برداشت میشود اما بعد چیز دیگری خلاف آن نشان داده میشود که به طور کامل در ضدیت با نشانه اولیه است. توماس با لباسهایی مندرس و ظاهری فقیر ناگهان سوار اتومبیلی گران قیمت میشود و اندکی بعد متوجه میشویم که او صاحب یک آتلیه عکاسی و ثروتمند است.
دو صحنه ابتدایی این سکانس در سطح شهر میگذرد و در یک زمان دو مکان را به صورت پیاپی نشان میدهد. صحنه اول جوانانی با گریمها و لباسهایی عجیب و غریب که سر و صدا میکنند و با هرج و مرج از دیگران به زور پول میگیرند. صحنه دوم صحنه خارج شدن فقرا از مرکز نگهداری فقرا است. این صحنه ساکت و آرام است. فقرا به آرامی قدم میزنند و از هم دور میشوند.
مساله ای که در این صحنه باید به آن دقت کرد این است که مرکز نگهداری فقرا به چه علت فقرا را از آنجا بیرون
... دیدن ادامه ››
میکند؟ اگر این مکان برای نگهداری از فقرا ایجاد شده است به چه علت آنها را خارج میکند و به سطح شهر بازمیگرداند؟ این فقرا به کجا میروند؟ آیا جایی جز سطح شهر و خیابانهای لندن انتظار آنها را میکشد؟ آیا آنها نیز مانند توماس تظاهر به فقیر بودن میکنند و برای هدف دیگری در آن مکان به سر میبرند؟ این دو صحنه چندین بار به صورت پشت سر هم دیده میشود. هرج و مرج و هیاهوی جوانان در مقابل سکوت و آرامش فقرا. این جوانان نیز در اصل فقیر هستند و گدایی میکنند اما شیوه گدایی آنها و نوع فقر آنها با فقرای دیگر فرق دارد. مهمترین فرق آنها این است که در مرکز نگهداری فقرا نیستند. با قرار گرفتن این دو صحنه پشت سر هم و تکرار آن میتوان فقرای مرکز بیخانمانها را همان جوانان پرهیاهو دانست. انگارهمان فقرایی که بی سر و صدا و با آرامش از مرکز نگهداری فقرا خارج میشوند اندکی بعد در سطح شهر ایجاد اغتشاش میکنند. آنها آزاد هستند و آزادانه به هرج و مرج و ایجاد اغتشاش میپردازند.
صحنه بیرون آمدن فقرا از مرکز نگهداری نیز مانند آزاد شدن عده ای زندانی از زندان است. چیزی که جلوتر در رستوران ران، دوست توماس نیز به نوعی دیگر به آن اشاره میکند:
توماس: کاشکی چند میلیون پول داشتم، اونوقت دیگه آزاد بودم.
ران: آزاد که چی کار کنی؟ مثل این باشی؟
و عکسی از یک بیخانمان را به توماس نشان میدهد.
توماس داشتن چند میلیون پول را مایه آزادی میداند و ران انسان آزاد را بیخانمان میداند. شاید این بیخانمان که در تصویر نیز نشان داده میشود در اثر داشتن چند میلیون پول اینطور بیخانمان شده است! آیا منظور ران چنین است که این فقرا در اثر داشتن ثروت زیاد است که بیخانمان شده اند؟ این دیالوگ میتواند یک طعنه به نظام سرمایه داری باشد. مساله داشتن چند میلیون پول توسط یک نفر است که بیخانمان و فقیر میسازد. قطعا شخص دیگری هست که چند میلیون پول دارد و این انباشته شدن سرمایه در دست اوست که فقیر و بیخانمان ساخته است.