ضمن تشکر از گروه اجرایی انتقادات خودم به این نمایش رو مطرح میکنم. من در گروه پاییز بودم.
همه چیز از یک شروع ضعیف آغاز میشه. نه پرده ی آغازین نمایش، بلکه نحوه ای که تماشاگران دسته بندی میشوند و وارد محیط میشوند. این سالن (بوتیک تئاتر) به دلیل اینکه یک لابی مناسب ندارد تجمع بسیار زیاد و فشرده ای جلوی درب اصلی ایجاد میکند. با توجه به اینکه محل ورود و خروج سالن 4 و 5 هر دو از این درب است تجمع دو چندان میشود. طوریکه شما نمیتوانید در فضایی حاضر باشید و از شروع نمایش اطلاع حاصل کنید. به طرز عجیبی ساعت شروع نمایش در سالن 4 و 5 بسیار نزدیک هم قرار داده شده و این موضوع باز هم به تجمع و شلوغی ورودی سالن دامن می زند. این دیگر کمترین کاری است که یک سالن میتواند بکند و ساعت های شروع و پایان تئاترهای خود را طوری تنظیم کند که تجمع ایجاد نشود. از همه چیز بدتر این است که وقتی شما وارد سالن میشوید متوجه میشوید که در سمت راست یک کافه تعبیه شده و در سمت چپ هم یک فروشگاه! یعنی اگر مدیریت مجموعه بوتیک تئاتر کوچکترین ارزشی برای تماشاگر خود قائل بود حداقل یکی از این دو مجموعه را حذف کرده و به لابی تماشاگران اختصاص میداد که تماشاگران در کوچه و خیابان سرگردان نشوند و با سن زیاد مجبور نباشند گوشه خیابان منتظر بایستند. به همه ای اینها نیم ساعت تاخیر در شروع نمایش را هم اضافه کنید! لازم به ذکر است که من در روزهای پایانی اجرا بلیط داشتم و بعد از بیست و چند روز اجرا اصلا برای من این حجم از ناهماهنگی پذیرفتنی نیست. من بعد از 20 سال تئاتر رفتن کاملا میدانم که نباید با گارد وارد سالن شوم و سعی کنم هر آنچه قبل از اجرا رخ داده را فراموش کنم. در پروفایل من هم مشخص است که این اولین بار هست که دارم به این میزان شدید ناهماهنگی اعتراض میکنم، هرچند ناهماهنگی و تاخیر چیزی است که با اکثر امور در کشور ما عجین است و تا حدودی از آن قابل گذشت است. با همه این توضیحات من پیش ازینکه این نمایش را نقد کنم به شما هشدار میدهم (نه پیشنهاد) که به هیچ عنوان
... دیدن ادامه ››
به هیچ اجرایی در این سالن نروید تا زمانیکه مدیریت این مجموعه تصمیم بگیرد برای وقت و جان تماشاگرانش مقداری ارزش قائل شود. نهایتا این نحوه ی پذیرایی موجب شد گاردی که نباید میگرفتیم ایجاد شود و با خستگی ناشی از بیش از یک ساعت سرپا ایستادن در خیابان، تئاتری را ببینیم که خودش احتیاج به سرپا ایستادن دارد و یک ساعت دیگر هم به خاطر ذات تئاتر محیطی اش مجبور شدیم ایستاده تماشا کنیم. اینجا دیگر کارگردان عزیز و عوامل اجرا باید به ما حق بدهند که پا درد نگذارد بدون گارد اجرای شما را ببینیم. مقصر ایجاد شدن این شرایط هم شما نیستید و بیش از هرچیزی مدیریت مجموعه ای که با آن کار کردید خستگی را به جان تماشاگران شما انداخت.
فضای این نمایش میخواهد ترسناک و دلهره آور باشد. با گریم ها و فضای تاریک و ترسناکی که دارد هم تا حدودی موفق میشود. اما با محتوای خود چیز زیادی به این فضای دلهره آور اضافه نمیکند. شما اگر خودتان یک ساعت بروید در این بیمارستان متروکه و خرابه قدم بزنید بیشتر دچار دلهره میشوید. خصوصا پخش موسیقی بیشتر این فضا را به هم میزند. در انتخاب آهنگ ها دقت کافی نشده است. اپیزود اول فصل پاییز انقدر ضعیف است و با بازی های بسیار ضعیف اجرا میشود که با آن فضاسازی اولیه و گاردی که مدیریت مجموعه ایجاد کرده ترکیب و همراه میشود و دیگر نمیگذارد شما آخر اجرا بتوانید ارتباط برقرار کنید. هر چند اپیزودها به ترتیب بهتر میشود اما اثری در حس بیننده ندارد چون حس بیننده از همان ابتدا مورد حمله قرار گرفته و تخریب شده است. من شخصا در هر مدیومی (چه سینما چه رمان چه حتی موسیقی) احساس میکنم یک شروع طوفانی و بسیار عالی بسیار بهتر مخاطب را جذب میکند. این امر در نمایش تناقضات ابدا رخ نمیدهد و کاملا برعکس است. بیشترین میزان دینامیک و تحرک در اپیزود سوم رخ میدهد. در نهایت نمایش با یک اجرای مشترک بین فصول و اجرای آهنگ بلاچاو ایرانی و سیاست زدگی به پایان می رسد. سیاست زدگی یعنی اینکه این نمایش به هیچ عنوان سیاسی نیست. اما به سیاست متوسل میشود که از گزند انتقادها دور بماند. سیاست اپیزودهای مختلف را به هم پیوند نمیدهد و اپیزودها کاملا غیرسیاسی هستند.
با این اوصاف تلاش و زحمت بازیگران و دست اندرکاران این نمایش جای قدردانی دارد که در فضایی چنان سرد تمرین کرده و نمایش را به اجرا گذاشتند.