در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کامیار علیا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:51:30
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شهر خواب الوده ها بیدار میخواهد چه کار؟
این همه دار است ! استاندار میخواهد چه کار؟
راز های پشت پرده بی پرده اسرار می خواهد چه کار؟
هر خلافی ریشه اش خشکانده شده در این دیار
شهر ما امن است پس سر کار میخواهد چی کار؟
با وجود این همه غارت گر دارای پست
مملکت باور کن اشرار میخواهد چه
کار
انکه اب از کله اش رد شد! قضاوت با شما
واقعاً پیژامه و شلوار میخواهد چه کار؟
هر دروغی را که میتوان بر زبان آورد و رفت
مانده ام ... دیدن ادامه ›› این کار او انکار میخواهد چه کار
سرزمینی که ندارد یک نفر بیکار ،پس
یک وزارتخانه مثل کار میخواهد چه کار
تا چنین روشن تر از روز است و گویا تر ز بوق
این تورم شاخص امار میخواهد چه کار
کاسبی همومثل زالو خون ما را می مکد
خاک ایران اینهمه خونخوار میخواهد چه کار
با وجود حضرت استاد" خسرومعتضد"
کشور ما ایرج افشار میخواهد چه کار
با بزرگانی نظیر حاج " مسعود و فرج"
سینما فرهادی و اسکار میخواهد چه کار
خشک چون دریاچه شد تبدیل شد به دشت
دشت! دیگر مرغ ماهی خوار میخواهد چه کار
مانده ام با این همه خرج و مخارج واقعاً
هفت شهر عشق را عطار میخواهد چه کار
هرکسی طالب ان کار شد در زندگی
بعد چندی لذت این کار میخواهد چه کار
شاعری بیچاره از ارشاد وامش را گرفت
چون دهانش بسته شد خودکار میخواهد چه کار
در نظام پادشاهی پاچه خاری عیب نیست
این حکومت شاعر در بار میخواهد چه کار
این موی سفید نشان ز پیری نمیکند
نشان ز درد و رنجی عمیق از زندگی میکند
نشان از فراغ یار و بی مهری او
با این دل صبور و صبر ایوب میکند
درست است که صبرم ، صبر ایوب است
ولیکن دیگر عمرم ،که عمر نوح نیست


کامیار 30/10/2015
Germany
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یاران یک به یک رفتن از این خانه خلوت
و من ماندم و یک مهمانی پر از حسرت و درد
میزبان که خود داغدار باشد
چه انتظار از مهمانهای داغدار تر از او
اگر یک بغض خفته در گلو هم باشی
با یک،تلنگر نگاهی میشوی مثل ابر بهار
پر از غرش و رعد و برق های محیب و ترسناک

کامیار 28/10/2015
Germany
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در روزگار خوردن شلاق ، گرده ایم
ما ساندویچ های زیادی نخورده ایم
از لانه ی پرستوی بدبخت زیر سقف
تا جیب خلق ، ما همه جا دست برده ایم
گاهی به پای مادران وای ، وای ، وای
گاهی به خواهر خودمان دل سپرده ایم
ما کیستیم ؟ داعیه داران سر کشی
تاریخ بی هویت یک مشت مرده ایم
با کنج و یاب سکه به سکه عتیقه را
با شک ،شمار رکعت خود را شمرده ایم
از چپ به راست با همه اشتباهمان
روی ... دیدن ادامه ›› عقاید کجکی پا فشرده ایم
با عرض احترام به ارواح مردگان
این روزها تمامی ما نیز مرده ایم

مجتبی صادقی

بزودی با کتاب " یکصد شعر عاشقانه در غربت " خواهم امد
کامیار
امروز که محتاج توام
جای تو خالیست
در فضای کوچک قلبم
عطر نفس های تو جاریست
در چشمان پر اشکم نقش چشمان تو جاریست
روی لبهای سرد و بی روحم
نقش بوسه های اتشین تو خالیست

کامیار ۱۸/۱۰/۲۰۱۵
حوصله ام که سر میرود
با خاطراتت ، خاطره بازی میکنم
چشمانم که تر شد ، با گوشه پیراهنت پاک میکنم
دلم که تنگ شد برایت
با عکسهایت حرف عاشقانه میزنم
با یاد بودنت در کنارم
یه سد محکم برای ورود نا محرم میسازم

کامیار ۱۴/۱۰/۲۰۱۵ آلمان
شرمنده ام دوستان عزیزم ! کلافه ام
بر شانه های جامعه بار اضافه ام
از تاج و تخت و بخت نشانی نمانده است
پیری نفوذ کرده به دارالخلافه ام
از بیوه شدید ، تنم رنج میبرد
تغییر کرده است قیافه ام
شب از شناسنامه ام آغاز میشود
درگیر اضطراب و اسیر خرافه ام
نه شیر سرکشم که ببالم به یال خود
نه آهو ام که مست ببویند نافه ام
سمت سقوط میرود اندیشه های من
تاریخ مبهم سخنان گزافه ام
کاش یک نفر برسد راحتم کند
تا بیش از این سفید نماند ملافه ام

مجتبی صادقی
مجموعه غزل شلیک هوایی
دوستت دارم هایم را برای تو میگویم
ای ستودنی از از برگ گل یاس
ای معطر تر از عطر اقاقی
به میگویم چون تو خاص ترین منی
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و من همچنان در فراسوی زمان
در به در ، شهر به شهر به دنبال تو گشتم
تا که بیابم ز تو رد و نشانی
نشست گرد سفید به موهایم
عمرم گذشت از بیست به سی
از سی به چهل
ولیکن،کماکان در پی دیدار تو من آواره ترینم


کامیار
۲۷/۰۹/۲۰۱۵
قهوه ام را از این پس تلخ و سرد مینوشم
تلخ به کام زندگی بی روحم
و سرد برای نداشتنت در کنارم

کامیار
17/09/2015
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
می خواهم زیر باران باز کنم
چتری برای لاله ها
میخواهم باز کنم لانه ای برای لک لک ها
میخواهم باز کنم پنجره ای سمت تنهایی شب
تا شاید شوم روزی گدای در خانه ات

برگی از دل نوشته های قدیم
بهار ۲۰۱۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همین که قاصدکی را فوت کنی
تا عطر نفسهایت را با خود بیاورد
برای دل من کافی است ❤
هوا ، هوای دله
دلم پیش دستای تو گیره
به دلم گفتم که حکمی کن
گفت حکم دل که عیانه
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چیزی نیست
اتفاق خاصی رخ نداده است.
فقط چند تار مو سفید گشته
چهره چروکیده غمگین شده
و،چشمی از اندوه و غم تر شده است
چیزی نیست دست و پایت را گم نکن
فقط احساس میکنم که چند سالی هست که مرده ام

کامیار ۱۴/۰۸/۲۰۱۵
سلام کجایی؟
چرا چند روزه نیستی
حقا که غمت از تو وفادارتر است
نامه نوشتن چه سود
چون نرسد بسوی دوست
از وقتی رفتی
با کسی قدم نزدم
تنها با تنهایی هایم قدم زدم
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
خیلی زیبا بود!!!
۱۸ مرداد ۱۳۹۴
خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم!!
۱۸ مرداد ۱۳۹۴
بسیار عالی!..
سرشار از ناگفته ها..
۱۸ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم را به تو دادم
فکر کردم تو هم یاری
ولی ندونستم که
توهم بی وفایی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زندگی بس مرا امید نا امیدیست
موی سفید و بی حوصلگی ست
لرزش دست و کمره خمیده
یک دست عصای چوبی ست
زندگی یک اه هست و یک دم
فردا را چه بود وقتی نفسم نباشد
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از عمر شبی بود که بی تو سخت گذشت
زندگی لبخند تلخی بود و بر لبم خانه کرد
قطره ی اشکی نشست بر چشانم
بغض سنگینی نشست برگلویم
پای پنجره تنهایی نشستم تا به سحر
چشم به راه تو ماندم تمام عمر شب تا به سحر
maria، مجتبی مهدی زاده و قمرالزمان درخشان این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید