شرمنده ام دوستان عزیزم ! کلافه ام
بر شانه های جامعه بار اضافه ام
از تاج و تخت و بخت نشانی نمانده است
پیری نفوذ کرده به دارالخلافه ام
از بیوه شدید ، تنم رنج میبرد
تغییر کرده است قیافه ام
شب از شناسنامه ام آغاز میشود
درگیر اضطراب و اسیر خرافه ام
نه شیر سرکشم که ببالم به یال خود
نه آهو ام که مست ببویند نافه ام
سمت سقوط میرود اندیشه های من
تاریخ مبهم سخنان گزافه ام
کاش یک نفر برسد راحتم کند
تا بیش از این سفید نماند ملافه ام
مجتبی صادقی
مجموعه غزل شلیک هوایی