در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال behrad rad | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:00:10
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چقدر ما به ارزش های انسانی به دور از نگاه سنگین جامعه و مردمی که غرق در ناهنجاری های روزمره گشته اند اهمیت می دهیم و حاضر به مبارزه بی چون و چرا حتی با از دست دادن داشته های چند ساله هستیم چقدر حاضریم خط بطلانی بر کلمه کلیشه ای آبرویم نریزد بکشیم و بگوییم من می خوام راهی را برم که بدون آسیب به دیگران ناهنجارهای هنجار شده را بشکافه و پا تو دنیای جدیدی بزاره که انسانیت بزرگترین و زیباترین حرف منحصر به فرد اون هست. چقدر برای نفس کشیدن در هوای آزادی تلاش می کنیم چقدر تاب و تحمل سپردن آزادی به یکدیگر داریم، حتی اگر آن آزادی محصولش درد و اضطراب در دل ما باشد. این فیلم با بازی زیبای معتمد آریا، سعید آقاخانی و رضا بابک توانسته خصلت های نادرست بشری همچون حسادت ها، بدگمانی ها و ... را به چالش کشانده و زندگی را با تمام سختی ها و زشتی هایش با نگاهی که در عشق جوانه می زند به رخ تماشاگر صحنه هایش بنشاند و با کنکاش مسیر زندگی تو را همراه کند تا به جایی که با مرگ عشق، زندگی می میرد. این فیلم به درستی تعبیر شعر شاملوی عزیز هست که می گوید: انسان زاده شدن تجسّدوظیفه بود:
توان دوست‌داشتن ودوست‌داشته‌شدن
توان شنفتن
توان دیدن و گفتن
توان اندُه‌گین و شادمان‌شدن
توان خندیدن به وسعت دل، توان گریستن از سُویدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن درارتفاع شُکوه‌ناک فروتنی
توان ... دیدن ادامه ›› جلیل به دوش بردن بار امانت
و توان غم‌ناک تحمل تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان
انسان دشواری وظیفه است
فرصت کوتاه بود و سفر جان‌کاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت

― احمد شاملو
فیلمی با داستان نو و در خور ستایش که بدبختی قشر متوسط رو به له شدگی جامعه را به عرصه ظهور می گذارد قشری که به هر ریسمانی دست می اندازد تا شاید راهی بر پایان مشکلات خود بیند دریغ از آنکه آن ریسمان آغاز شمارشی است برای طناب داری دیگر. عبور سریع از موضوعات درگیر در فیلم در برخی از سکانس ها را می توان از عوامل نقاط ضعف برشمرد
پویا فلاح این را خواند
فاطمه برادران و حسین مجتهدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
behrad rad (behrad1357)
درباره فیلم لتیان i
داستانی تکراری با راز و رمزهایی که موجبات یک اتفاق را فراهم می سازد شخصیت های داستان در یک خامی مطلق به سر می برند نقاشی که هیچ اثر یا هنری به جز حرافی و مشروب خواری از او دیده نمی شود، پسر بچه ای عکاس که عکاسی او به جز صحنه چند ثانیه ای هیچ کاربردی ندارد، عاشقی بورژوا که فقط در گفتار پول برایش بی معنی است حتی در درگیری با اوباش قدرت نفوذ در پیدا کردن و دستگیری آن ها را ندارد، دختری مطلقه که روزگاری مخالف نظام سرمایه داری بوده و اکنون خود بدون اعتراضی از آن لذت می برد ، شوهر اسبق دختر مطلقه که موجب سقط فرزند او شده و زندگی زناشویی و فرزند را موجب پس رفت روشنفکری و تجدد می داند و اکنون عاشق سینه چاک همان دختر شده که بدون او زندگی برایش جهنم است هیچ کدام در شخصیت های خود قوام نمی یابند که این امر موجب ایجاد تناقض های فراوان در فیلم گردد گویی فقط این القاب بر روی آن ها نصب گردیده تا بیننده بداند با چه افرادی رودر رو است بدون آنکه نقش این عناوین در شخصیت افراد و روند فیلم تأثیر چندانی داشته باشد.
فرمان آرا مردی که با دانش برگرفته از سینمای دهه 50 با خوانشی متفاوت از بزرگان فرهنگ ایران زمین به نقد از فضای اجتماعی و سیاسی دوران هایی می پردازد که در شتاب لحظه ها با فرودها و فرازهای جامعه خود دست به گریبان هستند نقدی با همراه چاشنی احتیاط با دیالوگ هایی که با بهره گیری از سادگی گفتار، مفاهیم درد خفته در جامعه روشنفکران را از لایه های پنهان به سطوح آشکار نمایان می سازد. مردی که اکنون در خلاء و بحران اندیشه ها، آرمان ها و روشنفکران هم عصر، زندگی را شخم می زند تا گمشده ای را بیابد که در دوران تکنولوژی و فقر آزادی و اندیشه به ابتذال کشیده شده است. در این فیلم همچون بیشتر ساخته های فرمان آرا با فضایی سرد و ناامید کننده ای روبرو می شویم که در آن کارکتری روشنفکر جریان اتفاقات پیش رو را هدایت می کند. کارگردان اگرچه از لحاظ روایت داستانی، کاری متفاوت و در خور ستایش را به عرصه ظهور قرار داده اما آنچنان که از نام بزرگ مرد سینمای ایران در قامت کارگردان و تهیه کنندگی انتظار می رفت نتوانسته بود درخشش مقبولی را نشان دهد. شخصیت های موجود در داستان با مجموعه ای از بزرگان هنر سینما و تاتر به خوبی برای تاخت به عرصه قدرت و استبداد ساخته و پرداخته نشده و در یک خامی مطلق و گاهی سطحی به سر می بردند. صحنه های بصری موجود که می توانست با تأثیر موسیقی قابل تحصین پیمان یزدانیان بیننده را در عمق ماجرا درگیر کنند به سرعت گذر می کرد تا بیننده حسرت کوتاهی از درک لحظه را با خود به همراه داشته باشد.
امیر مسعود این را خواند
neda moridi این را دوست دارد
حتی به نظرم بازی خوبی از بازیگرهای خوب هم دیده نمیشه......و به نظرم نقطه ضعف بزرگ فیلم حضور خود بهمن فرمان ارای دوست داشتنی به عنوان بازیگره...و من همچنان معتقدم بهترین فیلم بهمن فرمان ارا فیلم«خاک آشنا» ست که علی رغم تمام ضعف هاش... برای من جزو بهترین هاست( و بزرگترین حسن ش انتخاب خوب و مناسب بازیگر هاست)
۰۶ شهریور ۱۳۹۹
neda moridi
حتی به نظرم بازی خوبی از بازیگرهای خوب هم دیده نمیشه......و به نظرم نقطه ضعف بزرگ فیلم حضور خود بهمن فرمان ارای دوست داشتنی به عنوان بازیگره...و من همچنان معتقدم بهترین فیلم بهمن فرمان ارا فیلم«خاک ...
باهاتون کاملا هم عقیده هستم من اصرار ایشون را برای بازی در فیلم هاشون نمیدونم چیه
۰۷ شهریور ۱۳۹۹
همایون حاتمی
با درود نکته ای در مورد موسیقی فیلم بگم، به شدت تحت تاثیر موسیقی النی کاریندروست و حتی شگفت زده شدم که یک جایی از فیلم حکایت دریا موسیقی خیلی خیلی زیاد شبیه قطعه ایه به اسم voyage از آلبوم ...
بله موسیقی به هر روی گفتمان جهانی هست که در این گفتمان تشابهاتی نیز یافت می شود
۰۷ شهریور ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب است و مادران شهر غم ناک
هزاران گل شکفت و خفت در خاک
عزیزم داغ دارم دست واکن
به پا کن بیرق صبح طرب ناک
به عهد شب نوردی ها وفا کن
برادرهای عاشق را صدا کن
بزن بر سینه ی شب تیری از نور
گل خورشید را مهمان ما کن
اصلان اصلانیان
در این هجوم آهن و دود و با حجم نامتعارف اتوموبیل های گسیل یافته به خیابان هایی که اصول شهرسازی را در خود رعات نکرده اند به گالری هور میروم تا با دیدن آثاری که نام هنرمدی بزرگوار را به عرصه دیدار می گذارد به تیمار و تسکین روان و اندیشه خود ره جویم. به هر روی از پله های گالری پایین می روم و با سکوت خلوت حکفرما بر محیط حاکم ((خود را به تمامی بر آن می افکنم)) هنوز از دیدن اثر دوم فارغ نشذه ام که ناخودآگاه کاغذ سفید رنگی که در وسط اثر به طرز ناخوشایندی چسبیده، چشم انداز را به طرز عجیبی تغییر می دهد با تعجب و با پرسشی که در ذهن شکل گرفته به سمت و سوی سایر آثار می روم و این صحنه را بر اکثریت آثار موجود مشاهده می کنم برگه های A4 که به شکل نخراشیده ای بریده شده و در نقاط خاصی از اندام نقوش، چسبیده شده است نقوشی که با توجه به اندیشه و روان آقای فرشید ملکی هیچ تصویر مشخصی از اندام مردانگی یا زنانگی را به رخ نمی کشند بلکه برداشتی از دنیای درونی، جسمی و وقایع و رخدادهایی که زندگی انسان ها را در بر می گیرد. اگر ممنوعیتی بر نمایش این آثار بود چگونه می شود که این آثار به نمایش گذاشته می شود و اگر به منظر نمایش می آید چرا به شعور مخاطب حمله می شود آیا این از حق و حقوق مخاطب نیست که قبل از وقت ساییدن برای دیدن آثار نسبت به سانسور رخ داده شده مطلع گردد. نقاش اثر در جایی می گوید ((عریانی یکی از مضامینی است که من در کارهایم بدنبالش هستم این عریانی بهیچ وجه یک عریانی اروتیک نیست، بلکه بیشتر یک عریانی روان تنی است)) آیا این تصویر از نمایش آثار با جملات پدیدآورنده اثار همخوانی دارد چه توجیهی پیش روی مخاطب می گذارد و در نهایت با توجه به عدم رعایت حق مخاطب در تهیه عکس، به تمایل خود برای یادگاری از این آثار به کاتولوگ موجود روی اوردم که متاسفانه و با حیرت متوجه شدم که تمامی تصاویر کاتولوگ (آن هم نه کاتالوگی که رایگان باشد و در اختیار عموم قرار گیرد) حذف شده است تصاویری که به راحتی با یک جستجوی کم هزینه و بی دغدغه سانسور در شبکه های مجازی قابل رویت هست.
امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
behrad rad (behrad1357)
درباره نمایشگاه اقلیم حیرانی i
تصمیم ها پشت درهای بسته گرفته می شود
و اکنون سیل تباهی و آوارگی ، گسیل می یابد
تا به ناگاه دریابد مردمانی را
که نان به خون دل آغشته می کنند
در حیرانی این مرزهای بی سرانجامی
آن سوتر چشمان کودکی معصوم
می گرید انسانیت را
و می خواند در ضرباهنگ زمان عشق را ، درد را
و افسوس را بر آینده ای که در لحظه تمام می شود
چشمان پر بغض تاریخ نگار مصور عزیزمان آقای محمد صیاد دردهایی بود که قطره ای از آن را به چشمان بازدیدکنندگان نثار می کرد. آرزوی سلامتی برای ایشان دارم.
نیلوفر ثانی، امیر مسعود و ابرشیر این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روز جمعه مورخ 18 مرداد مسیر نسبتا طولانی از شمال شهر به سمت گالری هور را طی کردم به این دلخوشی که لحظاتی زیبا را در حافظه بصری خود ثبت نمایم متاسفانه پس از ورود به گالری با افرادی مواجه شدم که با قهقه ها و گفتمان های بلند و دلخراش در مرکز سالن تجمع نموده اند و به گفتگو هم می پرداختند و فرزندی که با سرعت مسیر داخل گالری را از چپ و راست طی می کرد تا با فریادهایش با اصوات شکل گرفته و خنده های گوش خراش شکلی مناسب دهد. براستی کدام برخورد و حفظ آداب، معرف فرهنگ ما انسان هاست قیافه ها و ژست های پوششی و سبیل ها و ریش های مشخص، آن چنان می نمود که فکر را به انسان های هنری معطوف می کرد اما فغان که در بی ادبی کامل این افراد به ظاهر متمدن لحظات برنامه ریزی شده در این هجمه های کار و زندگی را به مرز فنا می کشانند. متاسفم برای گالری هور که هیچ فردی به تذکر دادن اقدام نمی کرد تابلوها را بدون لحظه ای تأمل و با سرعت تمام می کنم تا راهی به بیرون و نفسی برای آرامش روح و روانم پیدا کنم.
متاسفانه هر روز بیشتر و بیشتر شاهد این جور اتفاقات هستیم .جماعتی که به موزه و گالری می ایند و واقعا دوست دارم بدونم برای چه به جاهایی اومدند که علاقه ای ندارند .
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
behrad rad (behrad1357)
درباره نمایشگاه مه و خورشید i
پروژه‌های ۰۰۹۸۲۱ نیز در نمایشگاه جاری در زمان آثاری از خانم فرح اصولی را به نمایش گذاشته بود که توسط تیوال معرفی نشده بود

امیر مسعود این را خواند
بهراد عزیز متاسفانه خیلی از نمایشگاهها در تیوال برگه ندارند و براشون ساخته نمیشه
:(
۱۲ تیر ۱۳۹۸
نیلوفر گرامی امیدواریم برخی از کارها که واقعا قوی هست اینگونه با بی توجهی مواجه نشود.
۱۲ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
behrad rad (behrad1357)
درباره نمایشگاه افراد i
فضای گالری هم رس که کار خود را با آثار شاخص رضا هدایت آغاز کرده و در ادامه به نمایش کارهای شیوا بابایی در گرگ و میش پرداخته، شاهد نمایش آثار هنرمندانی است که گام های موثری را در جهت تحکیم هنرهای این مرز و بوم برمیدارند. مجموعه ای که هر اثر برای خود گفتمانی را از کنش های انسان و جامعه منتج به خود به دنبال دارد پیوند انسان و اجتماع در کشاکش رنج ها و شادی ها. تلاش و اندیشه دست اندرکاران این مجموعه که حس دلنشینی را از بدو ورود تا سیر زمان طی شده برای بازدیدکنندگان فراهم آورده قابل ستودن است.
نیلوفر ثانی، شکوه حدادی و امیر مسعود این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
*تیوال گرامی این نمایشگاه تا 28 خرداد تمدید گردیده است لطفا در اطلاع رسانی دقت فرمایید*

مجموعه ای بی نظیر از بزرگان، پیش کسوتان و افراد شاخص عرصه هنری ایران زمین همچون اسفدیاری، زنده‌رودی، مسلمیان، محسس‌، لاشایی، آو، صنعتی، اعتمادی، ملکونیان، تناولی، امدادیان، تبریزی، اویسی و ... با نام برگزیده نمایشگاه همخوانی مضاعف دارد. اگر چه قدرت آثار، گذر زمان را در این نمایشگاه از معنی و مفهوم ساقط می نمیاد اما عدم نورپردازی مناسب و چیدمان های نامرتب و درهم، موجب سردرگمی بازدیدکنندگان در بدو ورود و خستگی آن ها در ادامه مسیر می شد. انعکاس لامپهای سقفی در تصاویر آثار موجود، به گونه ای است که گاه به نظر می رسد جزئی از اثر شده است و از سمت دیگر چیدمان هایی که تا سقف سالن ادامه دارد که امکان مناسبی را برای تماشای آن ها حاصل نمی آورد و مشخص نیست که بر چه اساس کنار هم قرار گرفته اند چیدمان نه بر اساس نام هنرمند است، نه تاریخ خلق اثر و نه نوع تکنیک و مواد اثر. در داخل سالن کسی پذیرای پرسش های ذهنی شما نیست. نام خالقان اثر اگر توسط خالق اثر بر روی اثر ثبت نباشد و یا شما به آثار آن ها آشنا نباشید در دسترس نیست. اما با تمام این نواقص دیدن آثاری که شاید سال ها طول بکشد تا نوبت تماشای آن ها فراهم آید، فرصتی مغتنم است که تکرار آن سخت حاصل می گردد.
رضا غیوری این را خواند
نیلوفر ثانی و آقای سوبژه (محمد لهاک) این را دوست دارند
بهراد عزیز تعداد کارها زیاده بهمین دلیل چیدمان اینطور هست که دراغلب نمایشگاههای عرضه فروش این سبک رایجه
این نمایشگاه صرفا جهت فروش اثاربوده
۲۸ خرداد ۱۳۹۸
منم فکر میکردم تا ۲۸ ام هست ولی امروز رفتم درب نمایشگاه بسته بود و گفتند تعطیل .
۲۸ خرداد ۱۳۹۸
خانم رویا من 27 رفتم و گالری فعال بود. البته با این مشکل بسته بودن گالری ها حتی در ساعات کاری نمایشگاه ها، بنده زیاد مواجه شدم. نمونه آن گالری باغ هنر ایرانی است که حتی رستوران کناری آن نیز تصدیق می نماید که ساعت باز و بسته بودن گالری تقریبا مشخص نیست. همچنین به نگارخانه فلاح زاده که رجوع کردم متاسفانه بدون اعلام نسبت به بسته بودن آن با تعطیلی آن مواجه شدم جالب آنکه حتی از قراردادن یک پوستر نیز در آن مکان خودداری شده بود. به نظر میرسد اگر قبل از مراجعه تماس بگیرید بهتر باشد.
۲۹ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشگاهی در قامت دردها و فریادهای فرو خفته یک اجتماع که حقانیت خود را به وضوح فریاد بر می آورند اجتماع مردان و زنانی که در راه آزادی جان می ... دیدن ادامه ›› دهند و مرگ را عاشقانه به آغوش می کشند تا قدرتهایی که برای منافع خود از یکدیگر سبقت میگیرند به چپاول و سرقت آزادی پیشی گیرند. چشم های ملتمس و دستان تنگ دستی که بوی سادگی آن در فریب کاری افراد مقدس مآب به تاراج می رود و خروش خشم انسان هایی که بی عدالتی را به عرش آسمانها غریو می زنند.
نمایشگاهی متفاوت با موضوعی کمتر دیده شده، و اما در این بین برای بنده بسیار قابل توجه بود که ممنوعیت عکسبرداری در دستور کار این گالری قرار گرفته بود مسلما عکس برداری از آثار هنری از قانون خاصی تبعیت نمی کند و به صورت سلیقه ای اقدام می شود اما نکته جالب توجه این بود که اگر دست اندرکاران این نمایشگاه این موضوع را در دستور کار قرار می دهند حداقل های یک نمایشگاه ایجاب می کند که کاتولوگ یا فروشی عکس هایی از مجوعه فوق، در دسترس بازدیدکنندگان قرار گیرد. امری که متاسفانه در این گالری خصوصی با آن پیشینه و نام دیده نمی شود و با حرفه ای بودن یک گالری کاملا در تضاد است. همچنین جا داشت با پخش موزیک هایی از هیاهوی جنگ، بازدیدکنندگان به آن فضا سوق داده بشوند.
بهار گراوندی و امیر مسعود این را خواندند
نیلوفر ثانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آثار خلق شده در این نمایشگاه گویای قشرهای زخم خورده و لایه های ناهنجاریست که گاه به دلیل شرایط، خود را به صورت هنجارها نمود داده تا از بن مایه آن، شخصیت هایی رشد و نمو داده شوند که در تندباد ناکامی ها و رنج ها، چهره ای متفاوت از ظرفیت ها و استعدادهای بالقوه را به بلوغ بنشانند. چهره هایی که در ظاهر خندان اما پر از تشویش و نگرانی است. شادی که به تعبیر خالق اثر "شادی دلقک گونه ایست برای دل دیگران، دلقک های شریفی که نجات دهنده هم نوعان خود از غم و درد هستند" کثرت رنگ های تیره در آثار نشان از اتفاق های دردآوری است که با استاد کار همراه بوده و اکنون در خروش رنگ های سیاه و یا خاکستری خود را به رخ می کشد پس زمینه دردهایی که در ظاهر آن شادی ها زودگذر و در باطن آن غم های پر استقامت، آن را سرشار نموده اند.
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
behrad rad (behrad1357)
درباره نمایشگاه سالاد i
آثار آقای درم بخش گویی ورودی بود بر کودکی هایم که گام به گام از من رخت بسته بودند و اکنون در چشمان من به نقش می نشستند. خالق فروتنی که مصاحبت با او امید بود و دریغ و انعکاس دردهایی که به اندازه توشه یک عمر تجربه بر پیکر هنر این خاک نشسته است. دوام عمر، سرزندگی و شادی روزافزون را برای ایشان خواستارم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مجموعه بسیار دیدنی و قابل ستایش با کلکسیونی از نام های افتخار آمیز و رنج کشیده ایران زمین ای کاش زمان اجازه تکثیر دیگر بار چشمهای بنده را بر این آثار میداد. سپاس از اندیشه گردآورندگان این مجموعه. راهشان مستدام باد.
امیر مسعود این را خواند
آقای سوبژه (محمد لهاک) این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خطوط انتهایی اشکال، در مفهومی رازآلود، تو را به میان یورش رنگ ها می کشاند تا در کنکاش ذهن خسته، هوشمندانه، در ناخودآگاه سال های ابری غبار گرفته در زمان، غور کنی تا دریابی چه ثانیه ها که در تاخت و تاز زمان، با اندوهی از دردهای آشنا، بر این عمر گران مایه برفت و حاصلی جز ستم، بر دل خویش و هم جواران نیافت.
نیلوفر ثانی، شکوه حدادی و امیر مسعود این را خواندند
ابرشیر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هر طرف می نگری شیحه اسب های بی سوار که تنها گرد راه را در طول این سالیان، بر تارک زخم خورده خود و در میان نشان های هویت ایرانی بر دوش می کشند، چشم را می نوازد و گاه و بی گاه جغدهای نشسته در خانه تو گویی آبشخور این شعر است:
گردی از راهی نمی خیزد، سواران را چه شد ؟
مرده اند از بیم یاران، نامداران را چه شد ؟
جز صدای جغدها چیزی نمی آید بگوش
قمریان آخر کجا رفتند، ساران را چه شد ؟
و خروس های منتظر که بر زمزمه های شاملو به تکرار آواز سر می دهند:
"سپیده دمان از پس شبی دراز
آواز خروسی می شنوم از دور دست
و با سومین بانگ آن در می یابم که رسوا شده ام "
تو گویی در انتهای بازدید، به توصیف یک وطن نشسته ای



امیر مسعود و پرند محمدی این را خواندند
محمدرضا مدیری، نیلوفر ثانی و رضا بهکام این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زندگی با طعم بیهودگی، در نبرد سیاهی، آنجا که سپید بودن معصیتی است عظیم، راه می گشاید در رگهای سرد این مردم. توده هایی که با توشه های سنگین رنج ها، با زخم های پر تکرار ملالت، بر دوش می کشند خستگی ضرباهنگ نفس ها را تا باز دریابند آسایش بن مایه وجودی انسان در نبرد مرگ و زندگی
پرند محمدی و امیر مسعود این را خواندند
نیلوفر ثانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در هیاهو و غوغای شهر به دریچه های ساده ای می رسی که در کشاکش بی پیرایگی خود، وازگان گوهرباری را بر دوش می کشد که در قاموس فرهنگ هنجارنماهای این شهر و شهرنشینان آن نقش باخته است. تو گویی آن همه سادگی در پیچیدگی های روزمرگی همچون آواری است که گلوگاه نفس را بند می آورد
امیر مسعود و پرند محمدی این را خواندند
امیرعلی یکتا، آذرمهر و رضا بهکام این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
behrad rad (behrad1357)
درباره نمایشگاه خارج از خانه i
میزهایی مملو از خلاء حضور، با نویدی از انتظار یک واقعه، در مصاف خوش آمدگویی انسانهایی که می آیند و می روند و نقش می زنند در پشت این میزها خاطره هایی دلربا یا نفرت زده را و گاه رج می زنند بر صفحات تاریخ حضور خود را در اتفاقی نادر
ابرشیر این را خواند
نیلوفر ثانی، آذرمهر، امیرعلی یکتا، امیر مسعود و عباس الهی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید