داستانی تکراری با راز و رمزهایی که موجبات یک اتفاق را فراهم می سازد شخصیت های داستان در یک خامی مطلق به سر می برند نقاشی که هیچ اثر یا هنری به جز حرافی و مشروب خواری از او دیده نمی شود، پسر بچه ای عکاس که عکاسی او به جز صحنه چند ثانیه ای هیچ کاربردی ندارد، عاشقی بورژوا که فقط در گفتار پول برایش بی معنی است حتی در درگیری با اوباش قدرت نفوذ در پیدا کردن و دستگیری آن ها را ندارد، دختری مطلقه که روزگاری مخالف نظام سرمایه داری بوده و اکنون خود بدون اعتراضی از آن لذت می برد ، شوهر اسبق دختر مطلقه که موجب سقط فرزند او شده و زندگی زناشویی و فرزند را موجب پس رفت روشنفکری و تجدد می داند و اکنون عاشق سینه چاک همان دختر شده که بدون او زندگی برایش جهنم است هیچ کدام در شخصیت های خود قوام نمی یابند که این امر موجب ایجاد تناقض های فراوان در فیلم گردد گویی فقط این القاب بر روی آن ها نصب گردیده تا بیننده بداند با چه افرادی رودر رو است بدون آنکه نقش این عناوین در شخصیت افراد و روند فیلم تأثیر چندانی داشته باشد.