در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ژینا بابان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:20:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مى شه لطفن افراد دیگه اى هم که نمایش رو دیدن نظراتشون رو بنویسن ؟
من خودم بینِ دیدنِ رقص مرگ، بى لالا و دیوان غربى-شرقى موندم.
اگه یکم راهنمایى کنید ممنون مى شم
من نقد این تاتر رو دیدم خیلی لذت بردم، و حتما برای دیدنش برنامه ریزی میکنم
۲۵ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک تیاترِ فوق العاده و شبى به یاد ماندنى
واقعن از داشتنِ همیچین هنرمندانِ بى نظیرى در کشور به ایرانى بودنم مى بالم !
دیدن این نمایش رو شدیدن به همه پیشنهاد مى کنم.
انقدر خوب بود که کلمات در مقابلِ وصفش ابزارهاى ضعیفى هستند
از اولش که بخوام بگم ، خودِ تماشاخانه جاىِ بسیـــار دوست داشتنى ست و من خیلى افسوس مى خوردم که چرا این همه صندلى خالى بود.
نمایشنامه بى نظیر بود. سه حماسه ى شاهنامه در بابِ مرگ و در چنگِ اهریمن افتادن. براىِ من یه ٥ دقیقه اى طول کشید تا واردِ دنیاىِ زبانش بشم البته. این رو باید بگم که زاویه اى که به تراژدىِ رستم و سهراب نگاه شده ، از نظر من فوق العاده ست . از نگاه تهمینه. زنى که شبى با مردى بود و یک عمر براى بزرگ کردنِ پسرش زحمت کشید و درآخر شاهدِ مرگِ پاره ىِ تنش به دستِ پدرِ بچه ش شد . مکالماتِ تهمینه با رستم بى نظیر بود. دقیقن همون نگاهى که همیشه توى ذهنم نسبت به این داستان ... دیدن ادامه ›› داشتم.
درباره ى داستانِ ضحاک هم باید بگم که فراىِ انتظارم بود. عاااالى بود. اون بالش ها بى نظیر بودن !! (بیشتر نمى گم که براىِ اشخاصى که ندیدن لو نره) . فکر کنم همه ىِ ما (یا حداقل خودِ من ) از داستانِ ضحاک همیشه به یادِ کاوه آهنگر و فریدون مى افتادم. اما بخشى که روش مانور داده بودن عالى بود.

و بعععله ، نکته ى آخر که شاید بهترین چیز درباره ى این تیاتر بود: بازى ها و نورپردازى
حرکات فووووقالعاده بودند. قطعن هماهنگیشون سخت بوده، و قطعن انرژىِ زیادى برده . و من فکر مى کنم هرچه تکنیکِ حرکتى داریم توى این نمایش به کار گرفته شده. هیچ حرکتى تکرارى نبود و همگیشون هم من رو مدهوش مى کردند. حرکاتِ هنگام تمایلِ شخصیت ها به تاریکى بى نظیر بود. اون آتیش عالى بود ! نورپردازى محشــــر ، اینکه سایه هاشون هم میافتاد خیره کننده بود و بعد هم صداىِ شاملو، آه صداىِ شاملو ، من دیگه کلمه اى ندارم واسه وصفِ این یکى!!! جز اینکه ارتباطِ اون اشعار با موقیعت بى نظیر بود.

خلاصه اینکه حتمن ببینید و این کار رو از دست ندید!!
و یه چیز دیگه
روىِ پاکتِ بلیت علاوه بر اسم و کدِ پیگیریتون، مى نویسن به تماشخانه سنگلج خوش آمدید! خیلى دلنشین بود :)
۲۴ مهر ۱۳۹۴
سنگلج مظلوم....
۲۵ مهر ۱۳۹۴
آیدا جان واقعا سنگلج مظلوم...
۲۵ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام دوستان
مى شه یکى بگه نمایش خوب بوده یا خیر
برگرفته از داستان داستایفسکیه. ؟
نیلی و مسعود غلامزاده این را خواندند
بله
خوشوقتانه نمایش را دیدم، کاملا برگرفته از جنایت و مکافات داستایوفسکی است و دیالوگهای زیبا، طراحی صحنه کمی ساده است زودتر تشریف ببرید هم از عمارت مسعودیه لذت ببرید و تاتر را ببینید.
راستی نوجوان زیر ۱۳سال همراهتان نباشد بهتر است.
۲۳ مهر ۱۳۹۴
خیلی خیلی ممنونم
آیا چیزی داشت که تیاتر رو با داستان داستایفسکی متمایز کنه؟ منظورم اینه که نقاط مثبتِ این اجرا به خاطرِ خودِ نمایشنامه بود ؟ آیا پیشنهادش می کنید ...؟
۲۳ مهر ۱۳۹۴
بنده بالشخصه لذت بردم و به کسانی که تاتر را به خاطر دیدن تاتر تشریف می برند نه برای تفریح پیشنهاد میدم.
طبیعتا به نسبت خود کتاب بعضی وقایع سریعتره و یک قسمتهایی حذف شده، همینطور زندانی شدن در سیبری هم یک جور دیگه نمایش داده میشه لیکن کار خوبی انجام شده.
۲۳ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من ٣ تا بیلیت روز شنبه ردیف ٦ صندلى ١٨،١٩ و ٢٠ دارم و نمى تونم برم
آیا کسى مایل هست که اونا رو بگیره
بهاره شادفر این را خواند
من 2تاشو می خوام اگر امکانش هست. چطور بگیرم ازتون؟
۲۱ مهر ۱۳۹۴
مرسی عزیزم. شماره ام رو برات ایمیل کردم
۲۳ مهر ۱۳۹۴
عزیزم بلیط تونو هنوز دارید؟
۲۵ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
" مى دونى من یه بار ماه رو داشتم. یه شب از پنجره ى اتاقم وارد شد و اومد توى رخت خوابم و منو غرق در لبخند کرد"


( البته دقیقش متأسفانه یادم نمیاد )
وقتی این دیالوگ رو می گفت موسیقی بی نظیر taste of blood هم پخش می شد و من اشک میریختم.
۱۶ مهر ۱۳۹۴
بعععععله
واقعن عاشق اون آهنگ شدم
اومدم خونه فک کنم از ساعت 10 تا 1 داشتم بهش گوش می دادم :)
۱۷ مهر ۱۳۹۴
اره واقعا اهنگ عالی بود همچنین کنار صحنه های نمایش معرکه بود مخصوصا کنار اون صحنه ی انداختن صندلی ها
۲۱ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
" مى دونى من یه بار ماه رو داشتم. یه شب از پنجره ى اتاقم وارد شد و اومد توى رخت خوابم و منو غرق در لبخند کرد"



من توقع دیدن یک نمایش خوب رو داشتم، اما چیزى که باهاش مواجه شدم فراى انتظارم بود، غیر قابل باور. اصلن انگار تو این دنیا نبودم. نمایشنامه بى نظیر بود. صحنه پردازى عالى. موزیک بى نظیر. شخصیت ها و گریم عالى. و بازى ها... واى بازى ها.... آنقدر خوب بودن که به نظرم غیر قابل باور میومدن. شخصیت کالیگولا رو مى پرستیدم. چرا انقدر بازى صابر ابر با شکوهه .... اون صحنه که روى سر پانته آ پناهى ها تخم مرغ مى ریختند دیوانه کننده بود!
بعد از تموم شدن تئاتر دستام مى لرزیدن، خیلى خیلى خوشحالم از اینکه تونستم این اجراى بى نظیر رو ببینم و اگر بتونم ٥ شنبه هم باز مى رم. برعکس خیلى ها این اجرا اصلن براى من طولانى نبود و از تک تک لحظه هاش نهایت لذت رو بردم و خداخدا مى کردم تموم نشه. اى کاش مى شد روزى یه بار اون اجراى محشر صابر ابر رو ببینم، حداقل امیدوارم سى دیش بیرون بیاد.
چقدر با احساس نوشتین .خوشبحالتون عجب تجربه و لذت بی نظیری ازاین تاتر داشتین
۱۶ مهر ۱۳۹۴
بعضی مواقع آدم لذت میبره از اینکه تعدادی از تماشاگران یه جور دیگه به نمایش نگاه میکنند
خیلی خوبه که تموم روحتون زنده است خانم بابان و آقای آرمون...
من الان دارم میرم اجرای پایانی کالیگولا و نقد شما عزیزان باعث شد تا بخوام یه نگاه متفاوت داشته باشم
سبز باشید
۲۵ مهر ۱۳۹۴
خیلى ممنونم و امیدوارم لذت ببرید
البته هرکس شادى و لذت رو توى یک یا چند چیزِ خاص پیدا مى کنه اما اگه بتونیم زیبایى هارو در همه چیز ببینیم اون وقت قطعن خوشبخت خواهیم شد
۲۵ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز روز آخر این نمایشه و من نمى تونم برم، اى کاش تمدید مى شد. این همه بازیگر فوق العاده...
چیزی را از دست ندادید
گروه تئاتر لیو از اسم ها بیشتر از بازیها استفاده میکنه
۱۱ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلى زحمت کشیده بودند و واقعن هم دستشون درد نکنه، اما من به شدت از سالن و افرادى که اونجا کار مى کردن عصبانیم
ما ٤ تا بیلیت داشتیم و وقتى داخل رفتیم به کسى که دم در بود گفتیم از کجا بلیتامونو بگیریم هى گفت صبر کنید صبر کنید کلى گذشت بعد گفت برید همون جلو بگید. ما رفتیم، آقا خیلى عصبانى سرما داد و بى داد که من چه قد گفتم اونایى که بیلیت دارن بیان الآن جا نداریم رو زمین بشینید، واقعن ممنونم. بعد جا کجا، گوشه ى گوشه که هیچى نمى دیدى و چسبیده به بلندگویى که در کمال نا باورى روى زمین گذاشته بودنش روى زمین!!!! یک لحظه به اون عقلشون فشار نیاوردن که روى زمین جاى بلندگو نیست؟
خوش بختانه هم تمام اجرا جیغ و داد بود و ما کر شدیم، و کمرمون هم شکست سه ساعت تمام روى زمین ... دیدن ادامه ›› سرد.



و خود نمایشنامه، بله بله. ایده ى اصلى شدییییدن محشر بود. اما خیلى دیگه پیچ و تابش داده بودن، پر از شخصیت بود و یه حجم زیادى از اطلاعات مدام وارد دهن تماشاچى مى شد، من خودم آدمى هستم که احساس یک تئاترو درک مى کنم و ازش لذت مى برم. اما به خدا قسم که تو اون حالتى که کمرم داشت مى شکست اصلن قلبم کار نمى کرد و فقط با مغزم جلو مى رفتم. مغزى که پر از برنامه در طى روز در ساعت ١٠ شب دیگه بازدهى نداشت و من نماد خیلى از چیزا و شخصیتا توى داستانو نمى فهمیدم و برام جالبه که هیچ جا هم هیچ کس سعى نکرده دقیق بیاد اینو موشکافى کنه، اگه نه، یعنى همه قبول دارن که واقعن معناى عمیقی پشت خیلى از شخصیتا نبوده و صرفن براى جذب تماشاچیه. براى مثال، مفهوم جنگ، اون عمو ، سرباز تیر خورده، صاحب سگ، عروسک چرخان ، ارتباط ماهى و اینکه صداش انقد بلنده ما نمى شنویم و همیشه جشاش بازه. و اینکه پسرک چشاشو بست تا بشنوه و اون خانوم آخر تئاتر که ته رودخونه گیر کرده بود و اینا.
خیلى از تئاتر جا داشت که حذق بشه واقعن، آخه این آقا باید حتمن چهار بار دهنشونو براى خوردن سوپ باز کنن و چهار بار صداى گوش خراش آاااا گفتنو بشنویم ؟ چرا هى همه مى مردن هى برمى گشتن!!! دیگه لازم نبود اننننقد تدریجی باشه این مرگ

خود تهیه کننده آخر تئاتر گفتند که این اجرا پیامش مرگ کودک درون بوده، اگه اینطوره وجود اون همه شخصیت دیگه خسسسسته کننده س، حداقل براى من بدبختى که پاهام داشت له مى شد و گوشم کر!
آقای ثروتی قبلا در پاسخ به سوالات شما گفتن که اصل نمایش 4ساعت و 10دقیقه بوده!! و کلا هم به خاطر تماشاگر کوتاهش کردن!
هدف رنج بردن تماشاگر بوده...!!!
در مورد زیاد بودن شخصیتها هم منطقی ترین دلیلی که شنیدم این بود که این کار یه پروژه آموزشی بوده و هرچه شخصیتها بیشتر، تعداد آموزش دیدگان بیشتر!!
۰۱ مرداد ۱۳۹۴
ممنونم از پاسختون خانوم زارع
بله احساس مى کنم با مرگ تدریجی کودک درون اون آقا ما هم داشتیم مى مردیم.
هرچه شخصیت بیشتر تعداد آموزش بیشتر؟ من با این موضوع کاملن مخالفم، کلام باید ساده و صریح بیان بشه و ایشون در این تئاتر تاااا تونستن مارو گیج کردن، یه حسى بهم مى گفت یه جاهایى خودشونم نماد شخصیتا رو نمى دونن فقط همین طورى گذاشتن که تعداد بازیگرا بیشتر شه.
اگه واقعن هم مى خواستن تماشاچى یه چیزى بفهمه حداقل یه نقدى چیزى مى داشتن توضیح مى دادن والا هرچى یادداشت ما خوندیم یا خیلى کلى بود یا درد دل اینو اون
۰۲ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خرید بلیت تئاتر هامون بازها به کارگردانى محمد رحمانیان آغاز شد
براى خرید بلیت مى توانید به سایت iranconcert.com مراجعه کنید
قابل ذکر است که تئاتر در تالار وحدت برگزار مى شود و بهاى بلیت از ٢٥ تا ٥٥ هزار تومان است.
کسى مى دونه چرا توى تیوال عنوان نشده؟
چون احتمال می رود شاهد یک "اتفاق تجاری" باشیم تا یک "اتفاق هنری"
۰۶ تیر ۱۳۹۴
ممنونم از توضیحتون سحر عزیز
من قطعن با اعتراض شما مخالف نیستم اما با توجه به اینکه دولت هیچ سوکسیدى در اختیار تئاتر نمى ذاره و کلن این مملکت هیچى خرجش نمى کنه، و اینکه الآن هم درآمد تئاتر زیر صفر هستش، شاید آقاى رحمانیان سعى مى کنه زندگیشو بچرخونه و تیمش هم یه پویلیو در بیارن
من خودم به شخصه نمى تونم در این مورد نظرى بدم چون خیلى وقت نیست که به تئاتر علاقه مند شدم، اما فکر مى کنم که یه عده اى که کارشون بیشتر جنبه ى تجارى داره، دارن از اون حداقل امکاناتى که گروه هاى تئاترى دارن هم استفاده مى کنن.
البته به دلیل زود فروش رفتن و علاقه ى مردم به کارهاى آقاى رحمانیان فکر مى کردم از گروهى هستند که بیشتر کاراشون جنبه ى هنرى دارن



خواهش مى کنم آقاى دانش، من متأسفانه نتوستم سینماهاى من رو ببینم اما تعریفشو شنیده بودم
۰۶ تیر ۱۳۹۴
مطمئن باشید درآمد این کار زیر صفر نیست!
۱۶ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این نمایش رو دیشب دیدم و به معنای واقعی فوق العاده بود
دیالوگ هایی که استفاده شد بی نهایت دلنشین، بعضى ذهن آدم رو به فکر وا مى داشت بعضى آدم رو میخکوب مى کرد و بعضى مى خندوند.
به بهترین شیوه ممکن چند نوع زوج متفاوت نشون داده شد. و توى ٣ زوج اول نقطه ى مشترکشون "تغییر" بود. این که هیچکدوم تغییر نکرده بودند اما از اوضاع خسته شده بودند و دیگه نمى خواستند اوضاع ادامه پیدا کنه
موسیقى زنده و صداى ساکسیفون محشر بود و مو رو به تن آدم سیخ مى کرد
صحنه ى خانوم کریمی و آقاى فروتن از همه بیشتر منو تحت تأثیر قرار داد
ولى همه ى بازى ها محشر بود
البته من خودم فقط دو صحنه از فیلم هاى شب هاى روشن و شهر زیبا رو تونستم تشخیص بدم، اما در صورت ندونستن هم مى شد ... دیدن ادامه ›› داستانو فهمید
به طور کلى اگه فرصت و شرایطشو داشتم هر ٤ روز دیگه هم این نمایشو مى دیدم!! و البته دیالوگ هارو یادداشت مى کردم
لطفن افرادى هم که اینجا هستید خیلى بسته فکر نکنید، من خودم مخالف قیمتش بودم اما به اون اجرا به نظرم مى ارزید و البته سالنش هم از تمام سالن هاى دیگه ى ایران بهتره.
مرسی از توضیحات و نظرتون.با توجه به شب اول اجرابرای بقیه تماشگران خیلی مفید بود
۲۹ خرداد ۱۳۹۴
با سلام
ضمن احترام برای نظر این دوست خوبم به نظر من این نمایش چیز خاصی نداشت و یک نمایش کاملاً معمولی بود
۳۰ خرداد ۱۳۹۴
این نظرو بقیه دوستان هم دادن خیلی خوشحال می شم اگه بیشتر توضیح بدید چون اون موقع منم می تونم منطقی تر نگاه کنم
۳۰ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید