در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مجید خادم درباره نمایش هدیه جشن سالگرد: شب گذشته (جمعه - 22 / اسفند / 93) یکی از مخاطبان این نمایش بودم؛ وقتی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:48:11
شب گذشته (جمعه - 22 / اسفند / 93) یکی از مخاطبان این نمایش بودم؛ وقتی بعد از تماشای این نمایش و توی فاصله زمانی بین اجرای این اثر و " آنسِفالبت "، توی کافه خانه هنرمندان نشسته بودم و فکر می‌کردم، از اونجا که - بخاطر زمینه تحصیلی-حرفه‌ایم - باید سررشته کلی‌ای از روانشناسی هم داشته باشم، استنباطم این بود که روایتیست از خشم‌ها، کینه‌ها و خلاصه، عقده‌های فروخورده که توی خیلی از آدمای دور و برمون می‌تونیم ببینیم :
" گاهی ما دیگران رو توی خودمون؛ توی ذهن و روانمون؛ تویِ تویِ درونمون، آتیش می‌زنیم، مجروح می‌کنیم، مضروب می‌کنیم، می‌کُشیم و ...! " .
جنس کاراکتر ارائه‌شده با کُنش و واکنش‌های که بروز می‌داد، هم‌خوانی داشت :
" مردی ضعیف و سلطه‌پذیر (بخصوص از طرف خانم‌ها!) که احتمالاً در خانواده‌ای زن‌سالار پرورش یافته بود " .
نقاب سه‌گانه، بزعم من نماد مجموعه‌افرادی بود که توی زندگی این شخص، اثر - منفی و مثبت - گذاشته بودن: " پدر، مادر و همسر "؛ نابالغ‌بودن این کاراکتر - از نظر روانی - در کنش‌هایی مثل: نحوه عاشق‌شدن، حساب‌کردن کرایه با جیب خالی (تمایل ناپخته به جنتلمن (قهرمان) بنظر رسیدن!)، دلبستگی به عروسک‌های شطرنج (دلبستگی‌های سطحی) و ... هویدا بود؛ اون صدای زنگی هم که در انتهای اجرا بصدا در اومد - بزعم من - می‌تونست مفهومش این باشه که این فرد، واقعاً همسرش رو نکشته، بلکه اونقدر از اَعمال ایذایی اون به تنگ اومده که توی لحظاتِ نبودش، با سَرِ هم‌کردن داستانی ساخته و پرداخته ذهن خودش، اون اتفاقی رو که خیلی دوست داره توی واقعیت روی می‌داد - اما جرأت لازم برای انجامش نداره - رو، بازسازی میکنه و حتی - از فرط خشم - کار، به پختن و خوردن گوشت زنش ... دیدن ادامه ›› هم می‌رسه! از زاویه دیگه‌ای هم، اون زنگ می‌تونه نماد این باشه که این فرد از شدت غم و شوک ناشی از کشتن همسرش، از حیث روانی اونقدر تحت فشاره که دچار توهم شده و صدای زنگ می‌شنوه (کابوس‌های بعد از جنایت)؛ بهرحال، آقای مصطفوی (تنها بازیگر این نمایش) تلاش قابل تحسینی داشتن در انتقال تأثیرگذار و طبیعیِ (از طریق زبان بدن) احساسات این کاراکتر به مخاطب؛ خانم‌ها شجاعیان و نعمتی هم از پشت پرده، همکاری هماهنگ و مؤثری با ایشون داشتن؛ البته برداشت‌ها و تحلیل‌های متعدد دیگه‌ای هم از این اثر دارم که - متأسفانه - بدلیل ضیق وقت و مشغله زیاد، فرصت نگارشش رو ندارم .

به نویسنده هنرمند، کارگردان فکور و همه عوامل پشت و جلوی صحنه این نمایش خسته نباشید می‌گم و امیدوارم در آینده، آثار مؤثرتر، ملموس‌تر و اینجایی‌تری ازشون شاهد باشم .