سلام و خداقوت به دوستان
این نقد نیست بلکه دریافتهای شخصی من هست از نمایش خوب دیشب : خانه ابری
باید بگم نمایشنامه هر چی بوده اجرا از اون قوی تر بود! اجرای فرمیک و در عین حال دارای لایه های مرتب؛
صحنه پردازی سر لباسهای بی روح و فضای سرد حاکم و روح ماشینی حاکم بر این فضا خیلی جالب بود؛
این کار به نظر سیطره قدرت و فکر تحمیلی رو نشون می داد؛ بیشتر خفقان رو نشون میداد؛
در حقیقت این کار یه جور کار صلح طلب بود و میخواست اینو بگه با گفتگو و دیالوگ درست هست که جنگ و روابط انسانی بهبود پیدا میکنه؛
مردمی که در یک مکان زندگی میکنن و از پرسیدن سوال محروم هستن و فقط میتونن حرفهای چیپ روزمره با هم بگن و اون وسط هم شاید یه خنده ای بکنن.
سرنخ
... دیدن ادامه ››
هایی برای این کار بود؛
1-اونا فقط میتونستن خبری صحبت کنن نه سوالی و سوال کردن ممنوع بود؛
2-دوم کسی که هشیارتر بود زنگی به صدا در میاوورد؛
3-سوم اونا فقط میتونستن مشکلاتشونو باهاش مواجه بشن و فقط مدارا کنن انگار بیحس شدن(چکه کردن سقف و کأسه پر کردن) یعنی نمیتونستن برن پشت بوم و مشکل رو از بیخ حل کنن؛
4-خسوف و ارزو کردن و تماشای خسوف هم شاید أوج و نهایت این مردم رو به جادو و سحر و باورهای غلط نشون میداد
5- در نهایت می شه صدای رادیوی پخش شده رو که که مرتب از فاشیسم و حقوق زنان و کودکان میگه از کشتار و گوشت و یازده میگه نمادها و سرنخ هایی دونست برای این قضیه ؛
من فکر میکنم یادگیری روش های تفکر و شیوه های درست اندیشه و تحلیل اندیشه از همان کودکی خیل زیاد میتونه تو سیستم های انسانی تاثیر بگذاره مخصوصا تو هنر "گفت و گو" ...
با دیالوگ هست که ما میتونیم به فهم مشترک و رشد برسیم وگرنه باید تمام تحمیلها رو از جانب دیگران بپذیریم و این اوجش در جنگ پدیدار می شه:اصلا دوتا دولت و کشور وقتی تو مذاکره به نتیجه نمیرسن جنگ شروع میشه!
****
شاید به صورت خیلی برجسته به این جمله برسیم که:
"و آنگاه که انسانها از گفت و گو باز می مانند، جنگ آغاز می شود و این یعنی آغاز بدبختی"