در انتظار آمدن فواره ی امید
بر زخم های خفته و خموش
سیلاب های تند و سرکش را
با گام های نه چندان استوار
طی می کنند زنان روشنگر جوان
در انتظار آمدن فواره ی امید
با آستین آبستنی درختان سبزگون درفشان
سر می کشند شراب و شهد و شیره را
زنان روشنگر جوان
تا بشنوند سرود سرای جان
از مرزهای تیره ی مردها ی لب فرو بسته شان
در انتظار آمدن فواره ی امید
در انتظار آمدن فواره ی امید
در انتظار