پانیذ:همیشه از خدا میپرسم آخه چرا؟چرا وقتی خواستی مارو بفرستی توی این دنیای لعنتی,نفرستادی تو شکم یک مادری که خونش تو نیاوران یا جردن باشه هان؟چرا ما باید تو محله ای به دنیا بیایم که وقتی صدای صوت قطارش خواب از مردمش میگیره,از روی بیکاری بشینند هی بچه درست کنند