«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
هر نمایشی یه کاربردی داره،پنگوئن های افسرده از اون کار هاییه که میشه کلی روش فکر کرد.چرا تو دکور صحنه از ماشین لباسشویی استفاده شده؟پنگوئن های افسرده چه ویژگی اخلاقی دارند؟استفاده بازیگرها از ارتفاع دکور وسط صحنه چجوره؟چرا اکثر بازی غفور سه رخ پشت به تماشاچیه؟چرا بازیگر خل برای خل بودنش حرکات اضافه ای از خودش نشون نمیده؟ اون لحظه ای که جسد تو کاور میزاره و طی میکشه،تو اون پنج دقیقه چه اتفاقی افتاده بود که تماشلگر میخکوب مونده بود؟ روش معمایی که استفاده کرده، قاب عکس بی نظیر،متن قوی
وقتی تاتر خوب میبینیم باید بهش فکر کنیم.
اگر میاندیشی،حتمن توصیه میشه،اگر دنبال خنده دار بودن و کار هیجانی هستی،اینجا جای درستی نیست. این نمایش مخصوص اندیشیدنه.
شخصیت پردازی های این نمایشنامه اندازه و بجاست،در حدی قراره از کاراکتر بدونی که تو اجرا با کاراکتر برخورد داری،نه کمتر که گنگ باشه و نه بیشتر که لازم نباشه.
خط داستانی نمایش به صورت یه تک نیست و تو اجرا، بازگشت به زمان گذشته و حال و آینده،یکی از امتیازات کار حساب میشه. چرا که در حین اجرا دنبال کشف کردن جهان نمایش هستی و درگیرت میکنه و ذهنت رو به فکر کردن وامیداره
موضوعی که برای قصه ی این نمایشنامه انتخاب شده،کپی نیست و از ذهنی که آشنایی با شرایط روز اقتصادی،سیاسی و اجتماعی داره میاد و آرمان شهر نمایش، دور از ادواری که زیست کردیم نبوده.
در مورد متن حرف زیاده که همه رو نمیشه اینجا بازگو کرد،اما خوشحال میشم کسی که کار رو دیده بیاد زیر پیام من در موردش با فکت گپ بزنیم،
اما در مورد بازیگر های نمایش میتونم بگم همونقدری باید توقع داشته باشیم که اعلام شده. این کار حاصل یک کارگاه بوده و بازیگران دفعه شاید اولی باشه که روی صحنه میرند و این موضوع قبل دیدن نمایش،تو اطلاعات نمایش هست. ولی با اینکه دفعه اوله،بازی ها در سطح تجربه شون قابل قبول بود.
کارگردانی از نظر کلرمن یعنی ارتباط بین بازیگر و متن و تماشاچی
به نظر من اینکار ب بهترین نحو انجام شده بود
اینکه یه نمایشی ببینی که بالای ۲ساعت کار باشه، و نه تنها آب توش نبسته باشند،بلکه تمام قسمت های متن چفت و بست داشته باشه وپیش برنده باشه، یعنی کاربلدی
در دورانی که نمایش نامه نوسی رو به نابودی هستش و نویسندگان تو ایران، به خاطر این که مجوز چاپ بگیرند یا نمایشنامه هاشون اجازه ی اجرا شدن بگیره خودشون رو اخته کردن،دیدن نمایش ما همه بابک بقراطیم رو به همه پیشنهاد میکنم. این نمایشنامه ثابت میکند که هنوز هم نویسندگانی هستند که اخته نشدن و هنوز هم تو این دوران که تاتر مرده،امثال محمد میرعلی اکبری زنده هستند و تاتر رو با شرافت،با تکنیک،با قدرت اجرا میکنند.
در نگاه اول با دیدن نمایش کارداجین،ذهن ها به سمت نمایشنامه ی ناگهان عباس نعلبندیان میرود. اما باید این نمایش رو تا ته دید تا متوجه شد که ایرج با فریدون تفاوت های زیادی دارد. نمایشنامه نوشتن در حد نعلبندیان کار هر کسی نیست و فقط و فقط از دست محمد میرعلی اکبری برمیاد. او نویسنده ای است که آیندگان از دست او مشق میکنند،پس به هیچ وجه نباید این نمایش رو از دست داد
ما در این نمایش بدون دیالوگ کلی حرف برای گفتن داریم.
به دادمان برسید
چیستا:فری یادته ,یک بار بچه بودم کاکائو خواستم,پول نداشتی برام بخری,منم شروع کردم به گریه کردن.سر ماه که حقوقتو گرفتی,اینقدر برام کاکائو خریدی و خوردم که دیگه هیچ وقت لب به کاکائو نزدم
پانیذ:همیشه از خدا میپرسم آخه چرا؟چرا وقتی خواستی مارو بفرستی توی این دنیای لعنتی,نفرستادی تو شکم یک مادری که خونش تو نیاوران یا جردن باشه هان؟چرا ما باید تو محله ای به دنیا بیایم که وقتی صدای صوت قطارش خواب از مردمش میگیره,از روی بیکاری بشینند هی بچه درست کنند
سپیده:بیست سال پیش,ده تومن پول زیادی بود.اونقدر زیاد که وقتی دادنش به یک فاحشه,یک سال بعدش من به دنیا اومدم
نمایش چیستا چهارشنبه با حضور مونا فرجاد به روی صحنه میرود
ساعت برگزاری کارگاه ها از چه ساعتی تا چه ساعتیه؟