به نظر یکی از نقاط قوت هزار شلاق نمایشنامه متقنی است که در پس کار قرار داره. به جرات میشه گفت یک از منسجم ترین و قابل توجه ترین متون نمایشی رو داره . وقتی یه کار هنری خوب شکل میگیره که هنرمند و در اینجا به خصوص نمایشنامه نویس بتونه از محفوظات و معلومات صرف بگذره و اون رو تبدیل به یه فرم هنری مناسب کنه. خطر بسیاری از کارهایی که به نحوی با موضوع تاریخی سروکار دارن محتوازدگیه. گویا با خودشون قرارداد کردن که حتما یه پیام و درس تاریخی و اخلاقی ای به مخاطب انتقال بدن و متاسفانه قربانی بزرگ چنین نگاهی ،فرم مناسب اثر هنری خواهد بود. برخلاف چنین کارهایی ،متن هزارشلاق فرم مناسب خودش رو پیدا میکنه. هزار شلاق یه " کار هنریه " که قبل از این که بخواد محتوایی رو انتقال بده به فرم هنری خودش متعهده. در چنین کارهایی می تونه فضا به طرف یه جور اطناب و زیاده گویی هم بره که اثر رو از مسیر اصلیش خارج میکنه ولی هزار شلاق با قدرت از چنین ضعفی هم عبور کرده. علاوه بر این که بازیهای نسبتا خوب و یکدست کار، کمک بزرگی به تبدیل نمایشنامه به یه نمایش خوب کرده. به نظرم هزار شلاق یکی از نمایش های خوبیه که اثرگذاریش رو در ذهن مخاطبان و علاقمندان تئاتر تا مدت ها حفظ خواهد کرد.