در بطن تمامی
عاشقانه های ساده ام
قصه ای اسطوره ای آبستن بود
اما چه سود که
قابله ی زندگی دیر جنباند
و بی چاره دفتر شعر هایم
که هرشب از فراغ تک تک
آرایه ها
های های جوهر پس میداد...
در خیلی از شعرهایی که تازگی هادر قالبهای نوین می خونیم بیشتر شاعر قصد داره از قبل از یه تعداد واژگان که مدنظرشه استفاده کنه و یه جورایی شعر عرصه کشاکش این کلمات میشه که از بالا و پایین شعر به خواننده هجوم میارن. شعری می تونه در این زمینه اثرگذار باشه که کلمات ضرباهنگ و بازتاب یه تصویر تخیلی باشن؛ تصویری که قرار نیست کلمات روی اون سایه بندازن و ذهن مخاطب رو به طرف خودشون بکشونن بلکه قراره انعکاسی از اون تصویری باشند که یه جورایی وصف ناپذیره. شعر خانم گلبو بنظرم اگرچه هنوز جای کار داره(اما چه سود که
قابله ی زندگی دیر جنباند. نظر شخصیم اینه که اینجا شعر افت کرده و حتی به شعر ضربه زده)و لی از نظر استفاده بجا از واژه ها و تصویرپردازی خوب قابل تحسینه
جناب عمتد بزرگوار درود برشما خیلی ممنوم که ایرادات این جانب رو بهم گفتین و منو اگاه کردین قطعا سعی بنده بر اینه که با انتشار اشعار حقیرم ایرادات زیادم رو برطرف کنم بازهم ممنون