سعادتِ مردمانِ تیره روز کجاست؟
چه سعادتی؟ سعادتی لرزان؟
به یاد روح انگیز:
که از جهان زخم خورده و پریشان گشته
به یاد حمیرا:
که در انتظار آینده ای تلخ است ، آینده ای لرزان
به یاد نصراله:
که تمام دلخوشی اش سگ و سینه سگ است
به یاد کله:
که خالصانه به یاد است ، به یاد ایران ، به یاد خاک
به یاد علیرضا:
که نیست، که نادریست،
... دیدن ادامه ››
که ستون است، ستونِ بر دار
به یاد ایران:
که از جان میگذرد ، برای ایران، ز اشک ایران، ز سعادت ایران
و به یاد امرالله:
که خسته است ، که بریده است، که تقصیر بر گردن نفس دارد. وای امرالله، آنجا که کفر میگفتی، به جلال و جبروت قسم میخوردی، تف به سرنوشت می انداختی، لعن به نفس ز تقصیر میکردی، بغض گلویمان را گرفته بود ، بی صدا ، بی نفس ، بی ریا
چه سعادتی، تلخ تر از سعادت لرزان
چه سعادتی، تلخ تر از سعادت ایران
و در آخر به یاد نادری ای که نادر است ، که متعلق به نسل است.
» سعادت لرزان ، مردمان تیره روز