در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | زهـــــرا: توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:19:24
توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم
خواندم سه عمودی

یکی گفت : بلند بگو

گفتم : یک کلمه سه حرفیه

ازهمه چیز برتر است

حاجی گفت: پول

تازه عروس مجلس گفت: عشق

شوهرش گفت: یار

کودک دبستانی گفت: علم

حاجی پشت سرهم گفت : پول، ... دیدن ادامه ›› اگه نمیشه طلا، سکه

گفتم: حاجی اینها نمیشه

گفت: پس بنویس مال

گفتم: بازم نمیشه

گفت: جاه

خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه

مادر بزرگ گفت:
مادرجان، "عمر" است.

سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار

دیگری خندید و گفت: وام

یکی از آن وسط بلندگفت: وقت

خنده تلخی کردم و گفتم: نه

اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !

هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم

شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورزبگوید: برف
لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور

و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
" خدا  "


از: «صادق هدایت»
سلام زهرا،من کرج هستم و از این متن صادق هدایت که گذاشتی خیلی خوشم اومد،میخوام با هم بیشتر بتونیم صحبت کنیم ،من ۳۵ سالمه و دانشجو هستم و کارگاه دارم و کارم کیف چرم(طبیعی)هست،لطفا اگه مایلی بیشتر درباره هم بدونیم بهم پیام بده۰۹۳۶۲۵۳۹۸۱۴
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
صادق هدایت اینها رو مینوشت به هدف اینکه دو نفر رو بتونه به این بهانه به هم برسونه ، چه خوب که شما به عمق مطلب ایشان پی بردی
۰۸ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید