"بهمن" پر از نقاب است...
صورتک هایی که مدام به نقاب مزین شده اند و خودت را از خودت می گیرند!
بیست سال زندگی با یکی از همین نقاب دارها، زمانی دلت را حزن آلود می کند که زن باشی...
و فکر می کنی همه چی یه طوری شده و انگار وقتی نباشی، درست تره!
تودههای عظیم "بهمن" بر سرت هوار می شود و تو مدفون می شوی؛ مسکوت، تنها...
"بهمن" را دوست داشتم.