من دیالوگم را گم کرده ام،
کیو بده... کیو بده...
سختی روزگار،
سخن در دهان میخشکاند،
از ادبیات فاخر خبری نیست......
بازیگران قبلی همگی مرده اند....
آخرین دیالوگ بازیگر قبلی به ارث نرسیده اس...
به صفحه های الکترونیکی
حتی به کاغذهای گلاسه
به شومیز
فابریانو
کاهی
پوست
لوح و خشت و گل وسنگ...
به شن های ساحل
به امواج
.
.
.
اشاره،مکث،سکوت...
.
.
.
حناق...
...
آکسان
... دیدن ادامه ››
و فراموشی ممتد
بی نقطه
بی قطع
بی مکث
.
.
.
کارگردان در افق محو شده
از دستیار خبری نیست...
و استعداد مشاهده ام محو سکوتیست...
سکوتی سرد
تکه یخی شناور...
به پیکره اش حک شده...
کیو بده...کیو بده......
احمد قهرمانی-25/11/1394