نگرانی های خرداد ماهی ام آغاز شده اند...
گویی قرار است از آبشار پرتلاتم بهار...
به دشت وسیع و رخوت انگیز تابستان بیافتم...
دست خالی و نگران وسعت بی نشانی را اندازه میگیرم و دست سایبان میکنم تا از پس تابش بی رحم "حسابگری"
کمی... رهایی ببینم
به گوشه ای از آسمان نگاه میکنم گویی قرار است از پنجره ای کسی را ببینم که قرار نیست!
و نگران ... با خود زمزمه میکنم "کی دغدغه هایم جامد میشوند"
خورشید تا بی نهایت بسیط میشود!
از: حسام