آماده بودم جان دهم،با من نبودی
گویا که یک لحظه عزیزم،زن نبودی
زن بودن و با عشق خود یاور نبودن
تو عهدبستی پس چرا آهن نبودی؟
موجیم و صخره،آب هم آرامش ما
با من نماندی دلبرم،اصلا نبودی
تا ساحل آمال ما راهی نمانده
اما تو با طوفان شدی با من نبودی
با آرزویت جنگ داری نازنینم؟!
امروز با من دشمنی، قبلا نبودی
مهدے نقدے