این تئاتر رو رو دیشب (4 شنبه - 05 / خرداد / 95) تماشا کردم .
اول از همه لازمه که تقدیر کنم از تلاش و انرژی زیادی که آقای هدایت هاشمی دوستداشتنی برای باورپذیرترشدنِ نقش گذاشتن و در هوای - طبق معمول! - نهچندان مطبوعِ سالن تئاتر باران، یکتنه و عرقریزان با صداسازیهای هنرمندانه، بارِ چندین کاراکتر رو بدوش کشیدن .
از جهت نزدیکبودنِ محتوای اثر، به طنز یا هجو ؛
میشه گفت بُعد طنز " تا حدی " غالب بود؛ با اینحال، توی لحظاتی هم گرفتار هجویات یا حرکات زائدی میشد که بُعد ابتذال رو غالب میکرد؛ مثل: افراط و زیادهروی در نشوندادنِ حرکاتِ فنی با دست به تولهببرِ نر !
بعلاوه، دقایق پایانیِ اثر رو که کنایهای به بعضی از شخصیتهای سیاسیِ داخلی داشت، به دو دلیل اصلاً شایسته و بایسته نمیدونم و نپسندیدم
... دیدن ادامه ››
:
علت اول: اعتقادِ شخصیم به اینکه قبلی و فعلی و بعدی ... همه، سر و ته یک کرباسن (خانه از پایبست ویران است!)؛ بنابراین اینکه موجسواری و سوء استفاده کنیم از باور عوام - که تصور میکنن سوپرمن و منجیای پیدا شده (یا خواهد شد) و شرایط تغییر کرده (یا خواهد کرد) - و فلانی رو بتمن جلوه بدیم و بهمانی رو جوکر! ... من اسمش رو میذارم " نونبهنرخ روزخوری " و " فریب مخاطب "؛ صدالبته واکنشهای حاضران توی سالن و بوجد اومدنِ غیر منطقی از این لحظات از نمایش و خندههای افراطی و بعضاً مستانه، تایید میکرد که - ضمن احترام - متأسفانه حاضران، غالباً از طیف و طبقه فکریِ عوام هستن !
دلیل دوم: اینکه - بخاطر بستهبودنِ فضا - به خطوط قرمزِ ایجادشده در چند دهۀ اخیر نزدیک بشیم تا مخاطبانی از طیف فکریِ عام رو جذب کنیم و بوجد بیاریم، باعتقاد من روی دیگۀ سکۀ مخاطبفریبی هست؛ شبیهسازیِ لحن و حرکاتِ فلان شخصیت سیاسیِ نهچندانمحبوبِ سابق، یا موقتاًمحبوبِ فعلی، " نخنما "یی شده که سالیانی - و بخصوص دو-سه سالی - هست که بطور افراطی و تقریباً توی هر اثر کمدیِ - سطحی، یا قابل تأملی - داره مشاهده میشه، بطوری که خود بنده، نوع و جنسِ دیگهای از همین کنایهها و شبیهسازیها رو حدود یک ماه قبل، توی آثار کمدیِ " اتفاقات " و " استشمامات " دیده بودم و صدالبته پیشتر، در بسیاری از آثار سطحی، یا عمیق دیگه !
البته این اِشکالات و کجسلیقگیها رو من بیشتر به نوع برداشت و جنسِ دخل و تصرف و بعضاً بومیسازیِ اثر داریو فو توسط آقای عامل (کارگردان) وارد میدونم! ... وگرنه آقای هاشمی تنها یک پرزنتِر بودن که البته قوّتِ ارائۀ ایشون، این ضعفها رو هم کمرنگ میکرد ؛
این رو هم اضافه کنم که با توجه به اینکه ابتدای اجرا توضیح داده شد که سناریوی این اثر، برگردان یک نقالی چینی هست (و تا اونجا که اطلاعات ناقص و غیر تخصصی بنده حکم میکنه، مخاطبانِ نقالی، معمولاً عوام هستن) بُعد عوامپسندیِ - لحظاتی از - این اثر رو قابل توجیه میدونم؛ چنانکه بهمین دلیل، توی این اثر، پیام چندانعمیق و تأملبرانگیزی رو مشاهده نکردم (یا احتمالاً دو زاریِ بنده کج بوده!) .
مثل همیشه لازم میدونم از همۀ عوامل پشت صحنۀ این تئاتر که با امکانات نسبتاً کم و بعد از چند سال توقیف، این کار رو روی صحنه آوردن، تشکر کنم ؛
ضمناً - علیرغم اِشکالات - رضایت کلی خودم رو از کیفیت این نمایش اعلام میکنم ؛
بعلاوه، آرزو میکنم که در آینده آثار کماِشکالتر و باکیفیتتری رو از دستاندرکاران این نمایش ببینم .