در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | شمس درباره نمایش پرده سوم؛ صحنه چهارم: آیا می توان چیزی به هملت افزود،یا تراژدی میل انسانی را تغییر داد؟
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:47:24
آیا می توان چیزی به هملت افزود،یا تراژدی میل انسانی را تغییر داد؟


چرا درها قفل می شوند؟

لکان در تحلیل خود از نمایش نامه ی هملت دو موضوع مهم را عمده می کند:مسئله ی سوگواری که البته در نمایش کوتاه مدت است و تراژدی امیال انسانی...با این حال او تلاش می کند تمایزهای میان ادیپ شهریار و هملت را که در آثار فروید و پیروان او چندان مورد توجه قرار نگرفته نیز برجسته کند:«در اُدیپ شهریار، جنایت در نسل قهرمان نمایش به وقوع می‌پیوندد؛ اما در نمایشنامه‌ی هملت جنایت را کسی از نسل پیشین مرتکب شده است. در اُدیپ شهریار، قهرمان نمایش به عمل خود واقف نیست و دست سرنوشت است که او را به جنایت سوق می‌دهد؛ اما در هملت، جنایت تعمداً انجام می‌شود»(ترجمه ی حسین پاینده).از سوفوکل تا شکسپیر مسئله ی اساسی میل بشر که در روان کاوی نیز بر اساس این الگوی یونانی-کلاسیک صورت بندی می شود،تراژدی میل انسانی است...میلی که دائم در معرض ادیپی شدن و قرار گرفتن ... دیدن ادامه ›› در چارچوب ساختارهای خانوادگی-اسطوره ای است...

دست بردن معاصر در هملت بی شک تغییری اساسی در این جنبه ی تراژیک میل را در برخواهد داشت...این اتفاقی است که از جهات مضمونی و فرمی تماشاگر نمایش پرده ی سوم؛صحنه ی چهارم در پی آن است...نمایش در سطح مضمونی کاملاً همان الگوهای محتوایی غالب هملت را بازسازی می کند،اما در سطح فرم چه طور؟ بی شک طراحی صحنه ،دکور و لباس ها فاصله ی زیادی با هملت کلاسیک دارد،اما آیا برای ادراک یک هملت معاصر بسنده است؟تمام بار فرمی نمایش بر روی حرکات بازیگران و صفحه ی مانیتور است و از دکور هیچ خبری نیست ...پس پرسش اساسی این است: یک هملت معاصر چه می تواند باشد؟هملتی کمیک؟ هملتی درون یک درام ادیپی خانوادگی؟ هملتی مدرن که هم چنان اسیر جاذبه های ادیپی میل است؟ یا هملتی که می تواند چیز جدیدی درباره ی میل انسانی به ما بگوید؟ یکی از نقاط قابل تامل نمایش پرده ی سوم؛صحنه ی چهارم قفل شدن درها در پایان نمایش است...آیا با یک ادیپ و الکترای متقارن (البته بی شک الکترایی وجود نخواهد داشت ،الکترای گرترود به سوی که ؟ به سمت هملت؟ بعید به نظر می رسد) سروکار داریم که در حال به بن بست رسیدن است؟ چرا که"در" هم برای هملت-هوتن و هم برای گرترود-ستاره بسته می شود...یا آن که در حقیقت در حال مواجه با «امر واقع»(در معنای لکانی کلمه) و در عین حال ناممکنی خروج از «صحنه» ایم؟ تراژدی گریز از میل و پذیرش آن،فرار از حقیقت میلی که اجرای دوباره ی هملت ما را با آن روبرو می کند...میل همواره تا زمانی وجود دارد که ما با امر واقع رویارو نشده ایم...امر واقع به معنای فروپاشی صحنه ی نمایش نمادین،بازیگران را رویاروی حقیقت میل شان قرار می دهد،اما آن ها از آن می گریزند...با این حال هیچ گریزی از آن نیست و درهای فرار به امر واقع مسدود شده است...

این از جهت دیگر،گویای حد نمایش در ماندن درون چارچوب های هملت است...بی آن که بتواند از تراژدی میل انسانی خارج شود،از تئاتر ادیپی میل که بازیگران در حال بازتولید آن هستند...هملت معاصر نیاز دارد که به پشت این درها برسد...و از «صحنه خارج شود».....

درمورد الکترا گمان میکنم اوفلیا اسیر زندان پولونیوس است ( بازیگر زن خود را اوفلیا می خواند و بازیگر مرد در کسوت و
پولونیوس ظاهر میشود)
۱۱ مرداد ۱۳۹۵
سپاس از شما جناب شمس که همواره از گنجینه بی پایان دانش خود، چیزی به ما می افزایید.
۱۳ مرداد ۱۳۹۵
بیتا عزیز،
ممنون از نظر لطف تان...همیشه در تعالی بیش تر باشید...
۱۵ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید