در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آریو راقب کیانی درباره نمایش برگرد مرا ببین: ما بردگان خاطره هایمان شدیم نمایش "برگرد مرا ببین" به کا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:58:17
ما بردگان خاطره هایمان شدیم

نمایش "برگرد مرا ببین" به کارگردانی مشترک شیرین فرشباف، نسیم ریاضی و سعید بهنام خانیکی مباحث عاشقانه ای را در هر پرده ( عرصه ) از طبقات و اتاقک های خانه ی وارطان روایت میکند. ورتر جوان که در سودای عشقی مجنونانه است، بیشتر از آنکه به سخن پردازی بپردازد، در هیبت شکل واره با خلسه ای مداوم در نقش آنی از آن عرصه ظاهر میگردد. ژست هایی که دلالت گر مفاهیم و نشانه هایی بر احوالات ورتر هستند که در پس هر رهگذر تعلیق آمیزی، رخداد تازه ای را خلق میکنند و تا آنجائی پیش میروند که در زایشگاه خود یعنی حوض آبی با پیراهن غرقه شده ی خالی از تن، داشته های نداشته شان را در کارتنی بسته بندی میکنند و میمرند. آیا فیگور های این نمایش باید منطقی و ضبط و ریط مکانی و زمانی داشته باشند؟ قطع یقین پاسخ به این سئوال به دلیل آنکه مخاطب لحظاتی را همنشین تصویرستان و خیال خانه ذهن پر آشوب عاشق است منفی می باشد.
اجرای "برگرد مرا ببین" بر همین اساس نمایشی می شود که با پیوند دادن جغرافیای اقتباس شده اش یعنی کتاب "سخن عاشق" رولان بارت با زمان معاصر، تاریخ را برای مخاطب می شکند و دیالکتیک خود را با تماشاگر در ناکجا آباد های فیگوراتیو شکل میدهد. در این نمایش از تکست برای برجسته سازی و تاکید بیشتر بر بعضی مضامین استفاده میشود تا در بصری ساختن گفتمان حال حاضر عاشق و انتقال آن به مخاطب سود جوید. در این نمایش علاوه بر تکست ( متن ) ، استفاده از افکت و تصاویر ( مولتی مدیا ) در کنار فضا سازی بالذات خانه گفتمان شهر و معماری باعث ارجاع تماشاگر به اکنون رخداد میشود و همسخنی او با یادکرده ... دیدن ادامه ›› های فرمیک کارکترها را به شکلی عینی به همراه می آورد.
مخاطب نمایش "برگرد مرا ببین" همچون پرسوناژهای عاشق این نمایش حق سکون ندارد و مدام با آهنگ سفر اجرا گران حرکت میکند و میخواهد در این مکاشفه ای که در آن معشوق غایب است، عاشق در گوری محاط خودش را غرق کرده است، تداعی گری قاب عکس با قاب جسم و شکافتن هر آن چیزی که بافته میشود، آوارگی ها، انتظار ها و دوستت دارم های بی پاسخ عاشق را نه تنها ببیند و بشنوند، بلکه تجسم کند. به راستی که ابژه این نمایش در بزنگاه های یگانه شدن غایب است.
شاید اوج گاه این نمایش ( اجرا ) صحنه نامه نوشتن ورتر برای شارلوته باشد. جائی که او هوا را کم آورده است و کپسول اکسیژن همه ی زمان ها را یکسان میکند با مکانی که روبروی خود پازل بشقاب خرد شده ای در روی میز را در حال چیده شدن می یابد. کلمات همانند تکه های ظرف شکسته شده هیچگاه کنار هم جفت نمیشوند و نانوشته باقی میماند و نامه و ظرف کاملا ناگویا و مچاله شده در زمان ایستا و ثابت می مانند. آری، برای گفتن جمله "من دارم به تو فکر میکنم ولی هیچ حرفی برای گفتن به تو ندارم" لازم به نامه نگاری به معشوق نیست، کافی است که او را از حبس در بالکن نجات داد هر چند با در هم آمیختگی زمان ها.
آینه چهل تکه در این اجرا میتواند با تاثیر گذاری نمادین، منتقل کننده معانی بسیاری باشد. همین طور آینه های نامتقارن و شکسته ای که آویزان بر سقف تاب میخوردند جلوه گاهی از یک خود بینی با وسعت فرا معنایی میگردد. شاید لازم باشد اول خودمان با تنهایی ها و تبعیدها و آن عشق بلند نظرانه و غیر بخشنده مان را در آن را ببینم که چه نمایی از ما را ساطع میکند، بعد از آن تمنای "برگرد مرا ببین" را از سوژه ای که تصویر کل هستی را برایمان در برگرفته، داشته باشیم.

http://www.hamdelidaily.ir/index.php?year=1395&month=06&day=02&category=12&;

http://www.hamdelidaily.ir/?newsid=17206
"برای گفتن جمله "من دارم به تو فکر میکنم ولی هیچ حرفی برای گفتن به تو ندارم" لازم به نامه نگاری به معشوق نیست، کافی است که او را از حبس در بالکن نجات داد هر چند با در هم آمیختگی زمان ها. "

"شاید لازم باشد اول خودمان با تنهایی ها و تبعیدها و آن عشق بلند نظرانه و غیر بخشنده مان را در آن را ببینم که چه نمایی از ما را ساطع میکند، بعد از آن تمنای "برگرد مرا ببین" را از سوژه ای که تصویر کل هستی را برایمان در برگرفته، داشته باشیم. "

بسیار زیبا نوشتید ،متشکرم
۰۱ شهریور ۱۳۹۵
سپاسگزار محبت شما هستم سرکار خانم پرندیس.
۰۲ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید