مهرداد خامنه اى در مصاحبه با ایران تئاتر
سرپرست گروه تئاتر اگزیت در گفتوگو با ایران تئاتر اعلام کرد:
زمانی تئاتر داریم که کارمندان و کارگران هم بتوانند تئاتر ببینند
این روزها خانهموزه استاد انتظامی میزبان نمایش «هملت در روستای مردوش سفلی» نوشته ایوو برشان و با ترجمه و کارگردانی مهرداد خامنهای است. این نمایش، توسط گروه تئاتر «اگزیت» تولید شده است. این گروه تئاتر که توسط مهرداد خامنهای ابتدا در نروژ تاسیس شد، اعتقاد دارد باید تلاش کرد تا در مکانهای مختلف تئاتر اجرا شود. در زمانی که نمایشی روی صحنه ندارد، اعضای گروه به کار پژوهش و ترجمه میپردازند. نمایش «هملت در روستای مردوش سفلی» هشتمین تجربه اگزیت در ایران است. به همین بهانه با مهرداد خامنهای؛ سرپرست گروه تئاتر اگزیت درباره این اثر، گروه تئاتر اگزیت و شرایط تئاتر ایران گفتوگو
... دیدن ادامه ››
کردهایم.
اغلب انواع طنز، در ترجمه، هجو سبک از آب درمیآید
برای بار دوم نمایش «هملت در روستای مروش سفلی» را روی صحنه بردهاید؛ سال گذشته این نمایش را در باغموزه قصر اجرا کرده بودید. کمی درباره تفاوتهای این دو اجرا صحبت کنید.
در اجرای سال گذشته، سعی کردم تا آنجا که امکان داشت به متن، وفادار بمانم چون برای نخستینبار بود که اثری از ایوو برشان در ایران ترجمه و اجرا میشد. همچنین «هملت در روستای مردوش سفلی» برای ادبیات نمایشی اثری بسیار مهم است. مدت زمان آن اجرا، حدود دو ساعت و ۱۰ دقیقه بود. در آن اجرا تمایل داشتم دو فضای داخلی و خارجی را در نمایش داشته باشم و از این جهت باغموزه قصر را انتخاب کردم. در آن اجرا سه پرده از نمایش در سالن اجرا میشد و دو پرده نهایی در حیاط باغموزه. این شیوه اجرا، از دید من نزدیکترین و وفادارانهترین فرم اجرا به نمایشنامه بود. بعد از آن اجرا، متوجه شدم که نمایش چیزی کم دارد؛ ترجمه طنز خاص مدیترانهای و یا اروپای مرکزی به زبان فارسی، مشکل نمایش بود چون بهسختی میتواند به فرهنگ ما نزدیک شود. نمایشنامه «هملت در مردوش سفلی» بر اساس لهجهای که در منطقهای خاص رایج است نوشته شده. حتی اسامی بهنوعی مسخره است. تمام این ریزهکاریها را از فرهنگی به یک فرهنگ دیگر آوردن، غیرممکن به نظر میرسد چون حتی شوخیهای روزمره افراد در آن منطقه با ما متفاوت است. اگر بخواهیم این شوخیها را به زبان فارسی ترجمه کنیم، کار هجو سبکی از آب درمیآید. در نتیجه تصمیم گرفتم اقدام دیگری کنم و آنگونه که حس میکنم حرف اصلی نمایش میتواند به جامعه ما منتقل شود، آن را اجرا کنم. مسئولیتم را نسبت به نویسنده اثر، سال گذشته انجام داده بودم و حالا نوبت اجرای گروه تئاتر اگزیت از «هملت در روستای مردوش سفلی» بود.
موسیقیای که تحمیق به همراه دارد
طبیعتا دراماتورژی اثر کاملا تغییر کرده است. این نمایش به نوعی نقش مسخ کنندگی موسیقی را در جوامع کمونیستى نشان میدهد که میلان کوندرا نیز به این مسئله اشارهای کرده بود. اما از موسیقی استفاده نکرده بودید و تنها از ترانه استفاده شده بود. چه شد که تصمیم گرفتید موسیقی را از نمایش حذف کنید؟
در متن اصلی به یک آهنگ محلی مدیترانهای تاکید میشود که این بخش نیز از فرهنگ ما فاصله دارد چون این قطعه، کاملا بر اساس کلام است و نویسنده به نوعی رقص محلی اهالی منطقه مورد نظرش را در موسیقی گنجانده بود. در این آهنگ، بدویت فرهنگی این مردم و تاثیر فرهنگ بر سیاست و برعکس این اتفاق، به نوعی در ترانه گفته میشد. میخواستم خط فکری نویسنده را ادامه دهم پس باید از موسیقیای استفاده میکردم که نمادی فرهنگی برای تحمیق باشد. چیزی که با یک حسی همه آدمها را دور یکدیگر جمع میکند و انگار این افراد یک دکمه خلبان اتوماتیک دارند که تا این آهنگ آغاز میشود، مسخ میشوند. تصمیم گرفتم از این، به عنوان یک لایت موتیف به اشکال مختلف در کل کار استفاده کنم. مثلا در صحنه دوم میبینید وقتیکه بوکاره؛ دبیر تشکیلات حزب میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند و بگوید چقدر استفاده از موسیقی محلی خودشان در نمایش هملت حتی روشنفکرانه است، به همراه دستیارش شروع به خواندن قطعه میکند و همه تحت تاثیر قرار میگیرند. این مسخ فرهنگی و تحمیق تا حدی میرسد که در اوج تراژدی داستان که تمام اطرافیان متوجه میشوند که چه کسی اختلاس را انجام داده است و بوکاره چه نوع آدمی است و حتی برخی از آنها عذاب وجدان میگیرند، با شنیدن این آهنگ از دهان بوکاره، دوباره بازمیگردند و مسخ میشوند. از این آهنگ به عنوان نماد استفاده کردم تا نشان دهم فرهنگ چگونه میتواند آدمها را حتی بدون اینکه بدانند، تحت تاثیر قرار دهد. تک تک این افراد در اوج غم و درحالیکه بهخاطر خودکشی یک بیگناه در زندان اشک میریزند، بهخاطر این آهنگ، دنبال فردی که مسبب این اتفاق بوده است، راه میافتند! خواستم نشان دهم که چگونه زمانیکه بازیهای روزمره سیاسی تاثیر خود را از دست میدهند، در سیاست از فرهنگ استفاده میشود، بازی جدیدی شروع میشود و مردم را تحت تاثیر قرار میدهد.
کدام فرهنگ را میخواهید؟
یکی از تاثیرگذارترین بخشهای نمایش، مونولوگ معلم است که در صحنه چهارم اتفاق میافتد. در نمایش تا زمان این اتفاق، چیدمان به سمتی میرود که مخاطب با این مونولوگ به مرز انفجار برسد. درباره این چیدمان توضیح دهید.
اساسا بوکاره؛ دبیر حزب و معلم، دو قطب هستند؛ در یک قطب بوکاره را میبینید که نماینده هژمونی فرهنگی و نوع تفکری که به زور به مردم القا میشود، است و در قطب مقابل، معلم تبعیدی قرار دارد که نماینده فرهنگ واقعی است و داستان اصلی فرهنگ را این معلم میگوید. معلم همواره سرکوب میشود، تا امروز، پنج بار از روستایی به روستای دیگر تبعید شده است و به طور مداوم تهدیدش میکنند که دیگر نمیتوانی کار کنی. در واقع آنچه من و شما از فرهنگ متوجه میشویم را معلم به زبان میآورد. دو مونولوگ از هملت شکسپیر در دو لحظه اساسی؛ یکی در پایان صحنه دوم که او را سرکوب میکنند میگوید و در صحنه چهارم، مونولوگ معروف «بودن یا نبودن» را میگوید. میخواستم این تقابل و کنتراست دو فرهنگ را در کنار یکدیگر ببینیم. معلم هر دو مونولوگ را در اوج داغون شدنش میگوید.
میتوان گفت معلم پس از این بخش، تصمیم میگیرد خودش این افراد را تحمیق کند و شخصیتهای نمایشنامه هملت شکسپیر را بر اساس ذات این افراد به بازیگران بسپارد.
دقیقا و یک مبارزه جالبی را معلم در مقابل این جهل فرهنگی پیش میگیرد تا جهل این افراد را تا آنجا که میتواند برجستهتر کند. این اتفاق، نکته مثبتی است چون از مخاطب این سوال را میپرسد که کدام فرهنگ را میخواهید؛ فرهنگ معلمی که «هملت» را میخواند یا فرهنگ بوکاره و آن آوازی که شاید همه آن را دوست دارید؟
آیا راه پیش روى ما خشونت است؟!
در نهایت و پس از اتفاقهایی، اسلحه فیزیکی به دست معلم میرسد...
این، راهی است که پیش پای معلم قرار میگیرد. معلم در لحظهای که اسلحه به دست میگیرد، نوعی دو دلی دارد؛ از یکسو میتواند بوکاره را بکشد. اسلحه مدتی طولانی در دست او است. وقتی بوکاره شروع میکند به آواز خواندن، پیروزمندانه به صورت معلم زل میزند و انگار به معلم میگوید: «من پیروز شدم و جامعه راه مرا پیش میگیرد. تعقل همواره میبازد» در اینجا معلم درحالی که اسلحه را در دستش میفشارد، از صحنه خارج میشود. معلم راه دومی را پیش پای خود میگذارد؛ چراغها و در واقع نمایش را خاموش میکند؛ به نظر من معلم چراغها را خاموش کرده است. زمانی که تمام روستا با احساس به همراه بوکاره آواز میخوانند و در اوج آواز صحنه خاموش میشود. در قرن ۲۱ آیا راه پیشروى ما خشونت است؟ پایان نسبتا بازی است؛ دقیقا نمیگویم.
تئاتر یک فعالیت اجتماعی مثبت است
کمی درباره پروسه انتخاب بازیگران از میان اعضای گروه اگزیت صحبت کنید.
بخشی از فعالیت گروه تئاتر اگزیت اجرای نمایش است؛ بخش مهمی از فعالیتهای گروه در زمینه مسائل پژوهشی، ترجمه متون نمایشی و مقاله و آموزش است. هر زمان کاری را شروع میکنیم، در گروه اگزیت باز است تا افرادی که تمایل دارند بیایند و تئاتر را تجربه کنند. تعدادی بازیگر حرفهای در گروه هستند که کار خود را انجام میدهند اما در کنار بازی کردن، موظف هستند با بازیگرانی که حتی برای نخستینبار روی صحنه میروند، آموزش دهند. مثلا در این نمایش، دو روستایی ما یعنی؛ الهه موذن و شیوا نائری برای نخستینبار روی صحنه آمدند. فاطمه سعدی در زمان اجرای نمایش «مهاجران» دبیرستانی بود و به ما گفت که تئاتر را دوست دارد. وارد گروه شد. در ابتدا دستیار صحنه بود و به مرور با بازی در نقشهای کوچک وارد عرصه بازیگری شد تا اینکه در این نمایش نقش هملت را بازی کرد. تئاتر برای گروه اگزیت فقط در اجرا خلاصه نمیشود بلکه طرز تفکر است. افراد با تئاتر زندگی میکنند، یاد میگیرند و به یکدیگر یاد میدهند و درنهایت نمایشی را نیز روی صحنه میبرند. در واقع گروه اگزیت، ادغامی است از افراد حرفهای در کنار افرادی که تئاتر را تجربه میکنند و کسانی که تمایل دارند به دنیای حرفهای تئاتر وارد شوند. آرایش بازیگران نمایش «هملت در روستای مردوش سفلی» نیز به همین صورت است. ۱۰ بازیگر متشکل از پنج حرفهای و پنج آماتور روی صحنه بودند. به نظر من تئاتر مدرن باید چنین فضایی را در اجتماع به وجود بیاورد. تئاتر فقط اجرای نمایش نیست؛ یک فعالیت اجتماعی مثبت است که افراد را به سمت خود میکشد و به خود جذب میکند. پیش از اجرای نمایش «هملت ...» برای بازیگران سه ورکشاپ برگزار کردیم. گروه اگزیت دوست ندارد گروه تئاتر خاص یا الیتی باشد بلکه تمایل دارد تا آنجا که امکان دارد به مردم نزدیک باشد.
تئاتر ایران راه سی سال پیش تئاتر اروپا را میپیماید
شما سه سال است که به ایران آمدهاید. در این مدت تئاتر ایران را چگونه یافتید؟
تئاتر ایران را به لحاظ ساختاری مانند سی سال پیش تئاتر اروپا میدانم. تئاتر ایران مسیری را میپیماید که اروپا سالیان سال پیش آن را طی کرده و به نتیجهای نرسیده است. در دنیای امروز ما که دنیای دیجیتال است، راه بقای تئاتر، تئاتر تجاری نیست بلکه نهاد اجتماعی است. باید به گونهای تئاتر کار کنیم که هر جوان بتواند به جای اینکه به دنبال برخی چیزها که در اجتماع ما وجود دارد، به سراغ این فعالیت سالم اجتماعی بیاید. باید همانطور که از کتاب، بیمارستان کودک و ... حمایت میشود، از تئاتر نیز به عنوان یک نهاد اجتماعی حمایت شود. این نوع تئاتر تجاری که در ایران وجود دارد در دنیا مصرف خود را از دست داده است؛ در اروپا سعی میکنند تئاتر را در اجتماع نگه دارند. اگر از تئاتر به عنوان یک کالای لوکس استفاده شود، در قرن ۲۱ بردی ندارد؛ میتواند خواص را به خود جذب کند تا دور هم جمع شوند و مدح و ثنای یکدیگر را بگویند. به نظر من از ابتدا قرار نبوده است تئاتر اینگونه باشد. باید اجتماعی بودن تئاتر را حفظ کنیم، نه الیت بودنش را. باید به یک سوال اساسی پاسخ داد؛ منفعت تئاتر در اجتماع برای خواص است یا مردم؟ اگر برای مردم است، کدام فرهنگی ما این امکان را دارد که آخر هفته به همراه سه نفر از اعضای خانوادهاش به تالار وحدت برود و تئاتر ببیند؟ این نوع تئاتر، اخته است. من مدتی است که خانهموزه استاد انتظامی تئاتر اجرا میکنم چون از این ماجراها دور است. مکان اجرای ما دور است و برای بسیاری از افراد تا قیطریه آمدن دشوار است اما میتوانیم در این سالن، سالم تئاتر کار کنیم. ممکن است ۱۰۰ نفر برای دیدن تئاتر ما بیایند اما این ۱۰۰ نفر گروه کوچک «اگزیت» و کار این گروه را انتخاب کردهاند. سوال این است که چند درصد از مخاطبان ما تئاتری را انتخاب میکنند و چند درصد فقط به سالن تئاتر میروند که رفته باشند؟ اصلا چند درصد از مخاطبان تئاتر ما دانشجویان هستند، چند درصدشان کارگر و چند درصد کارمند هستند؟ با پاسخ دادن به این سوالها میتوان فهمید آیا تئاتر ما تاثیرگذار هست یا نه. ما زمانی تئاتر داریم که هر کارمندی بتواند آخر هفته دست خانوادهاش را بگیرد و تئاتر ببیند.
استفاده کردن از آثار گروه تئاتر اگزیت مجوز نمیخواهد
به ترجمههای گروه تئاتر اگزیت در زمینه نمایشنامه و مقالات پژوهشی اشاره کردید. قصد ندارید این آثار را چاپ کنید و در اختیار عموم قرار دهید؟
ما تمام آثاری که ترجمه میکنیم را در اختیار عموم قرار میدهیم. از فیلم نمایشها تا ترجمه متون و مقالات را بهصورت رایگان در وبسایتمان در اختیار مخاطبان قرار دادهایم. گروه اگزیت فرهنگ را انحصاری نمیداند. فرهنگ یک نهاد اجتماعی است. تمام نمایشنامهها و مقالات ما برای استفاده کردن، آزاد است. ما مجوز را از صاحبان اثر گرفتهایم و آنها را آزاد در اختیار مردم قرار دادهایم. دوستی از کرمانشاه با من تماس گرفت و گفت که میخواهد بر اساس نمایشنامه «هملت در روستای مردوش سفلی» فیلمنامه بنویسد، بسیار خوشحال شدم و گفتم برای من هم فیلمنامهاش را بفرستد تا بخوانم. باید این ارتباط وجود داشته باشد تا بتوانیم از لحاظ فرهنگی رشد کنیم و از فرهنگهای دیگر هم استفاده کنیم.
لینک مصاحبه در سایت ایران تئاتر:
http://theater.ir/fa/62805