در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آراز بارسقیان درباره نمایش پرتره ی مرد ریخته: 1395/06/31 روزنامه ایران گفت‌وگو با آراز بارسقیان کارگردان تئاتر «پرت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:55:05
1395/06/31 روزنامه ایران
گفت‌وگو با آراز بارسقیان کارگردان تئاتر «پرتره مرد ریخته مکاشفه ای در زندگی عبدالحسین نوشین»
ادای دینی به مرد محبوب متواری



حسن همایون

عبدالحسین نوشین، از چهره‌های مهم تئاتر ایران، در حالی در عزلت و غربت از دنیا رفت که در اشتیاق بازگشت به ایران بود اما دستگاه پهلوی راه ... دیدن ادامه ›› را بر این هنرمند فقید بسته بود و بازگشت او را از مسکو تحت لوای جماهیر شوروی، به اعتراف تلویزیونی منوط کرده بود و او به غربت ماند و مُرد. حالا 45 سال پس از مرگ این هنرمند عرصه نمایش، آراز بارسقیان همراه غلامحسین دولت آبادی، نمایش «پرتره مرد ریخته» یا« مکاشفه‌ای در زندگی عبدالحسین نوشین» را در تماشاخانه سنگلج به اجرا برده است؛ بر اساس نمایشنامه ای که خودشان نوشته‌اند. در این نمایش دو پرده‌ای اصغر همت، نقش عبدالحسین نوشین را بازی می‌کند و دو مقطع زمانی مهم زندگی این هنرمند روایت می‌شود. درباره این نمایش و عبدالحسین نوشین با آراز بارسقیان گفت‌وگو کردم. این نمایش تا نهم مهر‌ماه از ساعت 19 در تماشاخانه سنگلج اجرا می‌رود.

چه شد به صرافت اجرای تئاتری بر اساس زندگی عبدالحسین نوشین افتادید؟
راستش اولش از نوشتن شروع شد. یکی به صرافت نوشتن یک متن تک‌نفره. صحبت سال ۹۱ است. یعنی بعد از نوشتن نمایشنامه گام زدن بر یخ‌های نازک که متنی بود طولانی و پر پرسوناژ و تقریباً با وضعیت آن روزها و البته امروز تئاتر غیرقابل اجرا.قرار شد یک کار تک نفره درباره شخصیتی که قبلاً در تاریخ حضور داشته و زنده بوده بنویسیم. گزینه‌ها زیاد بودند تا اینکه رسیدیم به آدمی که به ما نزدیک بود. یعنی یک کارگردان تئاتر که باید رویش تحقیق می‌کردیم و اطلاعات درباره‌اش همان قدر که به نظر می‌رسید زیاد است کم هم بود. گفتیم عوض پخش کردن شخصیت‌ها و نوشتن نمایشی طولانی با پرسوناژهای متعدد روی یک آدم تمرکز کنیم.
ایده نگارش نمایشنامه «پرتره مرد ریخته» چگونه شکل گرفت و نوشتن آن چقدر طول کشید؟
ایده نوشتن مونودرام یا تک‌گویی هر روزی که وارد تئاتر می‌شوید با شماست. برای تمام بازیگران و کارگردان‌ها و حتی نویسنده‌ها یک نوع حسی است که می‌خواهند تجربه کنند. بهترین نمایشنامه‌های جهان هر کدام به نوعی در دل خودشان یک تک‌گویی دارند. نمایشنامه‌های بسیاری هستند که شما می‌توانید قطعاتی از آنها را به عنوان تک‌گویی انتخاب کنید و جدا برای تمرین تئاتر اجرا کنید. این نکته جالبی است. حالا نوشتن یک نمایشنامه کاملاً تک‌نفره جذابیت و هیجان خودش را دارد. نوشتن دو ماه طول کشید. اما تقریباً سه ماه تحقیقاتمان طول کشید که روی هم زمان ۵ تا ۶ ماهه ای را گرفت. کارمان هم این طوری بود که هر روز از ساعت 9 صبح تا 2 بعدازظهر می‌خواندیم و می‌نوشتیم. البته جز پنجشنبه و جمعه‌ها که تعطیل بودیم. این شیوه کار را هنوز هم رعایت می‌کنیم. تحقیقات مهم‌تر بود به نظر اما وقتی تحقیقات تمام شد تازه دیدیم که از این شخصیت در واقع هیچی نمی‌دانیم و هر چی باید بنویسیم از ذهن خودمان است. چون دیگران درباره‌اش حرف زده‌ بودند، مثلاً گفته بودند فلان کتاب را در زندان نوشت، اما نگفته بودند چطوری؟ می‌دانستیم به موسیقی کلاسیک علاقه ویژه‌ای دارد ولی یک نفر حتی نگفته چه موسیقی‌ای گوش می‌داده و تمامش را از خودمان نوشتیم. سال دقیق تولد این آدم حتی جای شک دارد و هر منبع یک تاریخ داده. ماجرای عینک هم همین است. تخیل خودمان بوده. تازه کار وقتی سخت می‌شد که این آدم را در مسکو داشتیم. واقعاً از او هیچی نمی‌دانستیم. چون اطلاعات نمی‌گذاشتند از او درز پیدا کند. فقط می‌دانستیم از حضور در آنجا ناراضی بوده و زنی دیگر گرفته بود و دلش می‌خواسته برگردد. همین.
تا جایی که از زندگی نوشین روایت شده است، بسیاری از جزئیات و ریزه‌کاری‌هایی که در نمایشنامه و اجرای تئاتر دیده شد در منابع تاریخی در دسترس نبوده است، چقدر سعی کردید بر روایت ِ واقعی زندگی نوشین وفادار بمانید؟
ما خط روایت را درست رفتیم. براساس آن چیزی رفتیم که درباره‌اش نوشته و گفته‌اند. یعنی سروقایع همانی است که می‌بینید ولی در این دخل و تصرفی صورت گرفته که باید شما در کار نوشتن انجام بدهید وگرنه کارتان تاریخ‌نگاری است نه بیشتر و تاریخ‌نگاری هم برای کتاب تاریخ است. در ضمن ما آنقدری مصالح حتی نداشتیم که بتوانیم یک کتاب درست تاریخی از این آدم بنویسیم. پس همه چیز را به توان نوشتن واگذار کردیم. مبدأ و شروعی برای حرکت در هر دو پرده گذاشتیم که همان رفتن این آدم است. رفتن از ایران در پرده اول و در پرده دوم رفتن به بیمارستان. سعی هم کردیم وارد این بازی بی‌ارزش نشویم که مثلاً آن خانه در پرده اول خانه عزت‌الله انتظامی است. این هیچ اهمیتی ندارد. نه برای ما نه برای شما و نه حتی برای نوشین و داستانی که می‌خواهد بگوید. صحنه پاریس و کافه به عنوان مثال ما نمی‌دانیم این طوری بوده یا نه. ما نمی‌دانیم آن مانیفست مارکس و انگلس که خوانده در سال 1930 خوانده می‌شده به این صورت یا نه. ما می‌خواستیم آشنایی این آدم با آرا و عقاید مختلف را نشان دهیم. برخورد این عقاید.
چقدر از متن نمایشنامه مبتنی بر زندگی واقعی «نوشین» بود و چقدر از آن مبتنی بر «حدس و مکاشفه» بوده است؟
بیشتر مکاشفه‌وار بوده با خودمان نه حتی با نوشین. با اینکه می‌دانستیم تکلیف خودمان در چنین جامعه‌ای که امروز داریم در آن زندگی می‌کنیم چیست؟ تکلیفمان را اول با خودمان باید روشن می‌کردیم. اینکه در این شرایط لازم است مهاجرت کنیم؟ برویم و نمانیم؟ سکوت کنیم و کار نکنیم؟ شرایط سال‌های91 - 90 را اگر به خاطر داشته باشی. این سؤال‌های ما برای نوشتن این متن بود. خیلی با خود نوشین ابتدا کاری نداشتیم. بیشتر مکاشفه‌ای با خودمان. باید وطن را دوست داشت یا اعتقاد را. ترکیب این دو چه می‌شود؟ بعد این وسط تئاتر چکاره است؟ نوشین در نمایش می‌گوید «سن ما باید تمام جامعه باشه و تماشاگرانش تمام مردم.» سؤال آن روزهایمان این بود که واقعاً باید تمام مردم تئاتر ما را تماشا کنند و امروز موقع اجرا عملاً می‌بینیم که کسی باقی نمانده تا تئاتر را تماشا کند. تمامش در اصل مکاشفه‌ای بوده با خودمان که آرام‌آرام نوشین واردش شد. وقتی وارد شد دیگر او بود و زندگی‌اش. او تصمیمش را گرفته بود. ما باید او را می‌نوشتیم.
نمایش «پرتره مرد ریخته» یا «مکاشفه‌ای در زندگی عبدالحسین نوشین»، هم به روایت زندگی نوشین می‌پردازد ، هم اینکه آن را می‌توان نمایشی برای تئاتر یا ستایش تئاتر دانست، نظر شما چیست؟
در ستایش تئاتر نیست خیلی. اگر دقت کرده باشی سعی کردیم از زندگی تئاتری‌اش چیز زیادی نگوییم. خود فرم به خودی خود تئاتر بود و شاید هر تک‌گویی اگر ضدتئاتر نباشد به نوعی در ستایش تئاتر قلمداد شود چون در تک‌گویی‌ها شما مجبورید از کهنه‌ترین کلک‌های تئاتری برای نشاندن تماشاگر سرجایش استفاده کنید و این خیلی مهم است. تمام کلک‌های تئاتری. حتی باز و بسته کردن پرده نمایش هم همین است. یک نوع کلک تئاتری. همین صحنه قاب‌دار. تقریباً تمام عوامل نمایش در اختیار تئاتر هستند چون از دل تئاتر می‌آیند. ولی چیزی که در داخل صحنه جریان دارد خیلی با خود تئاتر ارتباطی ندارد و بیشتر روایت فاجعه‌بار یک انسان تنها را می‌رساند.
یکی از نقاط قوت این نمایش به کار‌گیری خلاقانه موسیقی در اجرا است و عملاً موسیقی بدل به نوعی شخصیت و پرسوناژ می‌شود، نظر شما در این‌باره چیست؟
گفتم ما می‌دانستیم این آدم به موسیقی علاقه دارد ولی نمی‌دانستیم به کدام موسیقی. تمام موسیقی انتخابی بود. پیدا کردن و انتخاب‌شان کار خودمان بود. از مارش پارسیان بگیرید تا موسیقی ارتش سرخ مسکو و آن آهنگ میان پرده. و همین انتخاب را برای پرده دوم داشتیم که مطلقاً موسیقی نباشد. هیچ خبری از هیچ صدا و آوای دلنشین نباشد. این یک انتخاب بود تا بتوانیم به استعاره متن برسیم. به سکوت و سرمایی که آن آدم در مسکو دارد تجربه می‌کند.
آیا تعمدی داشتید، که «پرتره مرد ریخته» یک بازیگر داشته باشد، در حالی که پرسوناژ‌های دیگری هم در این نمایش بود و اصغر همت، در روایت زندگی نوشین به اقتضای موقعیت‌ها آن نقش‌ها را هم بازی می‌کرد!
باز برمی‌گردیم به همان انتخاب نوع نگارش و دلیلش. وقتی تک‌نفره می‌گیریم نمایشی را می‌خواهیم که فردیت آدم را در یک موقعیت اجتماعی و تاریخی بازنمایی کنیم و این خیلی مهم است. تنها بودن این آدم از هر چیزی مهم‌تر است. تنها بودن ما چیزی است که این روزها بیشتر از هر زمان دیگری بر جان و روح ما آدم‌ها فشار می‌آورد. موقع نوشتن این حس شدید تنهایی را داشتیم و موقع اجرایش هم همان وضعیت را داریم. این خیلی مهم است. این تنهایی. پس نیاز هست که تنهایی بیشتر تأکید شود. اما از همان موقع هم می‌دانستیم این نمایشنامه نیاز به یک بازیگر شش دانگ دارد و در حال حاضر یکی از معدود بازیگرانی که می‌توانست بخوبی این نقش را بازی کند آقای اصغر همت بود و هست. ایشان به درستی احساس کردند که باید ماه‌ها روی این نقش تمرکز و تمرین کنند و همین اتفاق هم افتاد. نتیجه‌اش هم همانی است که شما روی صحنه می‌بینید.
از اینکه با نوشتن نمایش «پرتره مرد ریخته» و اجرای آن در تئاتر سنگلج ادای دینی به یک استاد متواری و زخم دیده داشتید، چه احساسی دارید؟
فکر اجرا در سنگلج را نداشتیم. نمی‌دانستیم قرار است به آنجا برویم. آنجا متأسفانه سال‌هاست تبعیدگاه آدم‌ها شده. البته این رفتاری ناپسند با یکی از بهترین و حرفه‌ای‌ترین سالن‌های این کشور است. اما امروز که داریم آنجا اجرا می‌کنیم من یکی خوشحالم چون می‌گویم این نمایش همان طوری که دوست داشتم دارد اجرا می‌شود. خیلی هم مهم نیست چند نفر آن را می‌بینند. شانسی که آوردیم سالن خصوصی نیست وگرنه تا امروز ما را مرخص می‌کردند و همین این فرصت را می‌دهد که کار را کامل و بدون دغدغه اجرا کنیم. این فرصتی است که غنیمت است.