در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نماینده گروه اجرایی درباره نمایش درباره‌ی تصویرت از من تجدید نظر کن: چند سطر به بهانه اجرای «درباره تصویرت از من تجدید نظر کن» دوباره نگاه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:51:21
چند سطر به بهانه اجرای «درباره تصویرت از من تجدید نظر کن»
دوباره نگاه کن...
آیه کیانپور
از شواهد و قرائن برمی‌آید پیچیدگی انسان امروز تا حدی پیش رفته که ارتباط، به ‌عنوان یکی از غریزی‌ترین توانایی‌های انسان، این‌روزها به یکی از معضلات زندگی تبدیل شده و ناتوانی افراد در برقراری و تداوم آن، به‌ویژه روابط عاطفی، باعث شده افراد مدام از تجرد به تأهل و از تأهل به تجرد در ‌گذار باشند. یکی از دلایل این ناتوانی که از خصوصیات انسان مدرن شده است، نپذیرفتن فرهنگ‌ و خرده‌فرهنگ‌های متفاوت است، حتی با یک پیشینه فرهنگی مشترک، مدام با ناتوانی افراد در تداوم ارتباط روبه‌رو هستیم، حال اگر این فرهنگ‌ها به لحاظ ریشه‌ای متفاوت باشد، میزان همدلی میان افراد تا چه حد دستخوش کج‌فهمی‌ها خواهد شد. دنیای مجازی و شبکه‌های مجازی راه را برای آشنایی با فرهنگ‌ها و مردمان دیگر باز کرده‌اند و باعث به‌وجودآمدن روابط عاطفی و گاه تشکیل خانواده‌هایی دوملیتی می‌شوند. اصل تفاوت فرهنگی، همچنین تصور ما از دیگرانی که نمی‌شناسیم با همه ظرافت‌های این مقوله کاملا معاصر، آروند دشت‌آرای را بر آن داشته تا اجرائی با عنوان «درباره تصویرت از من تجدیدنظر کن» را در سالن چارسوی مجموعه تئاترشهر به اجرا ببرد، بازیگران از ملیت‌های متفاوت در کنار بازیگران ایرانی نمایشی را اجرا می‌کنند که تماشاگر بخشی از آن است. تماشاگران در این اجرا هم‌زمان با چند بُعد مختلف از این مسئله روبه‌رو می‌شوند، اصل ارتباط بین دو انسان، تأثیر اختلافات فرهنگی بر روابط، تأثیر شگرف و انکارنشدنی رسانه در ایجاد تصویری ساخته‌شده و تا حد زیادی غیرواقعی از یک فرهنگ و از سویی دیگر مسئله قضاوت! ... دیدن ادامه ›› قضاوتی که تحت‌تأثیر تصویر رسانه‌ای، در ذهن مخاطبان ایجاد شده و به تبع آن، برداشت‌‌ها و نگاه شخصی را تحت فرمان خود قرار داده ‌است. از آنجا که با یک اجرای تعاملی روبه‌رو هستیم، واکنش تماشاگر می‌تواند کیفیت و روند قصه اجرائی را تحت‌الشعاع قرار دهد و از سویی با مخاطبی روبه‌رو هستیم که حق دارد از بازیگر و کارگردان سؤالاتی بپرسد و آنها را به چالش بکشد اینجاست که چالش اصلی اتفاق می‌افتد؛ یکی از چالش‌های پی‌درپی که در این نمایش با آن درگیر هستیم و از این اثر یک کار مفهومی و دارای اندیشه و نگاه می‌سازد. اینکه انسان تا چه حد به حریم شخصی دیگران احترام می‌گذارد؟ در سال ١٩٧١ دکتر فلیپ جورج زیمباردو، روان‌شناس معروف، آزمایشی را در دانشگاه استنفورد انجام داد که یکی از مهم‌ترین موارد مطالعاتی شناخت انسان تاکنون است. او فقط برای دو هفته تعدادی از دانشجویان را در نقش‌های زندانی و زندانبان در روبه‌روی هم قرار داد؛ افرادی که همه به لحاظ روانی در وضعیت متعادل روحی به سر می‌بردند و بعد از چند روز رفتارهای سادیستی کنترل‌نشدنی‌ای را از دانشجویان زندانبان‌شده دید، دکتر زیمباردو به این نتیجه تلخ دست یافت انسان موجودی‌ است که اگر به لحاظ قانونی و اخلاقی اجازه کامل تسلط بر حریم شخصی افراد را داشته باشد، هرکاری از او برمی‌آید. در این اجرا به مدت دو ساعت تماشاچی حق دارد از بازیگران سؤالاتی بپرسد و بررسی سؤالات، کنجکاوی‌ها و گاهی تجاوز به حریم شخصی بازیگران به خودی‌خود یک نمایش زنده، واقعی و تأمل‌‌ برانگیزاست. کنش واکنش میان تماشاگر و بازیگرانی، که همگی به‌خوبی از پس وظایف‌شان برمی‌آیند، یکی از تجربیات ناب این نمایش است.
اما قدرت این اثر در پرهیز از هرگونه شعارزدگی است که با توجه به شکل اجرائی و مفاهیم پس آن، کاری دشوار به نظر می‌رسد، دشت‌آرای با واردکردن مخاطب در قصه به شکل ناخودآگاه، او را متوجه نگاه قضاوتگرش نسبت به جهان امروز و آدم‌های دیگر می‌کند. مدام مخاطب را با چالشی دیگر و تصوری که ساخته و بعد خراب می‌شود روبه‌رو می‌کند و اطلاعاتی که به‌مرور به مخاطب می‌دهد و او را متوجه این مسئله مهم می‌کند که تا چه اندازه لازم است درباره تصویری که از شناخته‌هایش دارد، تجدیدنظر کند.
ما با دیدن دیگران چقدر آنها را درک می‌کنیم؟ چقدر متوجه حقایق پشت هر واقعه می‌شویم؟ چقدر با دلایل ناخودآگاه پنهان در ضمیر انسان‌ها آشنا هستیم؟ چقدر می‌دانیم این دست‌ها، چشم‌ها و روح‌های غریبه چه بارهای عاطفی، فرهنگی، اجتماعی و... را با خود حمل می‌کنند؟ چقدر می‌دانیم حقیقت چیست؟ حقیقتی که پشت لایه‌‌های ذهن قضاوت‌زده ما پنهان است، حقیقت چیست؟ آیا هیچ‌گاه خواهیم دانست؟ شاید هیچ‌گاه از زیروزبر روح دیگران سردرنیاوریم، اما درباره خودمان چه؟ در طول این نمایش چقدر نظرمان نسبت به بازیگران تغییر می‌کند؟ آیا حس اولیه ما نسبت به فلان بازیگر تا پایان نمایش پابرجاست؟ چقدر می‌توانیم به قضاوت‌هایمان تکیه کنیم؟ به نظر می‌رسد نه‌فقط لازم است درباره تصویرمان از دیگران تجدیدنظر کنیم که به‌یقین ضروری ا‌ست درباره تصویرمان از خود حقیقی پنهان‌شده در درونمان، همان خودیِ که تحت‌تأثیر ‌هزار و یک عامل بیرونی از خود بیخود شده هم، تجدیدنظر کنیم...
این خودِ سرگشته که نگاه شخصی‌اش را از دست داده و باید دوباره از نو به خودش و بعد به همه‌چیز و همه‌کس نگاه کند... .
سید امیر ارجمند این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید