در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نماینده گروه اجرایی درباره نمایش و چند داستان دیگر: و داستان‌های دیگری که روایت نشدند یادداشت محمدحسن خدایی بر نمایش «...
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:51:35
و داستان‌های دیگری که روایت نشدند
یادداشت محمدحسن خدایی بر نمایش «...و چند داستان دیگر»
[روزنامه شرق، 30 فروردین]

نمایش آخر پیام لاریان، یادآور تنشی است که میان فرم داستان کوتاه و رمان در ادبیات وجود دارد. تنشی که لاجرم نشانی است از مواجهه نویسنده با جهان و بازنمایی آن در فرمی کوتاه همچون داستان کوتاه و بلند چون رمان. از این منظر انتخاب فرم اپیزودیک و کوتاه، نشان از تکه‌تکه‌بودن روایت و جهان بازنمایی‌شده دارد. نمایش از پنج روایت کوتاه تشکیل شده که با نشانه‌هایی هر چند کوچک، به هم اتصال یافته و مفصل‌بندی می‌شوند. هر تکه روایتی است از موقعیت حساس و اغلب بازگشت‌ناپذیر آدم‌هایی در مرز فروپاشی و انهدام. مرزی فاقد هرگونه افق رستگارانه‌ در چشم‌انداز روبه‌رو و ایستاده بر مغاک و نابودی. «... و چند داستان دیگر» در نسبت با خشونت است که تعین می‌یابد و قلمروی خود را نشان‌دار می‌کند. خشونتی که اغلب فردی و غیرسیستماتیک به‌نظر می‌آید و توان بحرانی‌کردن ساختار و نهادهای کلان جامعه را آن‌چنان نمی‌یابد.. هانا آرنت در کتاب «خشونت و اندیشه‌هایی درباره سیاست و انقلاب» نکته مهمی را متذکر می‌شود. اینکه «در هر چیز، عنصری پیشگویی‌ناپذیر و خلاف انتظار وجود دارد و با این عنصر، به‌ویژه هنگامی برخورد می‌کنیم که به ‌قلمرو خشونت نزدیک می‌شویم». همان عنصر حادث و نامنتظری ... دیدن ادامه ›› که آدم‌های نمایش را در موقعیت آجیدن و فروپاشی قرار داده و همچون موتور متحرکی عمل می‌کند که ماشین نمایش را به حرکت انداخته و به پیش می‌راند. امر پیش‌بینی‌ناپذیری که واجد مازداهایی که انهدام شخصیتی، فروپاشی ذهنی و مجازات قانونی آدم‌ها را روایت می‌کند و از قضا برسازنده و ساختاربخش است.
زبان تلگرافی، ضربه‌زننده و غیراستعاری نمایش، خشونت بازنمایی‌شده را شدت بیشتری بخشیده و یادآور این نکته است که مناسبات مادی و انسانی این روزها، در فقدان شاعرانگی و عشق، خشن‌تر از گذشته، در حال نابودی افراد است. زبان غیراستعاری در کنار تکه‌تکه‌شدن کلیت نمایش به قطعاتی که همچون فرم داستان کوتاه، بنابر ضرورت یا اتفاق در یک مجموعه گرد هم آمده‌اند، انتخاب سیاسی و بوطیقایی پیام لاریان است. از منظر او، جهان فاقد استعاره و تکه‌تکه‌شده، نشان از همه‌جایی‌شدن و عمومیت‌یافتن خشونت در تمامی مناسبات مادی و ذهنی جامعه است. حتی انتخاب نام «...و چند داستان دیگر» خود نشانه‌ای است از این نگاه غمبار جامعه‌شناختی به وضعیتی که می‌توان در گوشه و کنار آن، حتی با تعویض و تغییر داستان آدم‌ها، بار دیگر نوعی از خشونت را مشاهده کرد و به درک واقعی‌تری از اینجا و اکنون رسید. نمایش همچون چارچوبی عمل می‌کند که می‌توان آن را از نقطه‌ای برداشت و بر نقطه‌ای دیگر گذاشت و بار دیگر، مناسبات خشن جامعه را دید. «... و چند داستان دیگر» استعاره‌ای است از ده‌ها، صدها و‌ هزاران داستانی که روایتگر زیست ویران، تباه‌شده و خشونت‌آمیز سوژه‌های مستأصل است. البته می‌توان بر این منظر نمایش خرده گرفت که با این ‌همه‌جایی‌دیدن خشونت، دیگر نمی‌توان به شکل انضمامی و تاریخی با خشونت روبه‌رو شد و در پی تقلیل آن بود. اصولا در این عمومیت‌دادن‌های تمام‌عیار، خشونت از دسترس بررسی و تأمل خارج شده و راحت‌تر از گذشته، اعمال شده و به کار خود مشغول است.
از منظر روایت اپیزودیک نمایش، ساختن یک کلیت با اجزایی که شباهت چندانی باهم ندارند نشان از دشوارشدن روایت کلیت هم هست. در اینجا پیام لاریان، تنش میان جزء و کل را با نمایش خود این‌چنین برجسته می‌کند که دیگر مثل گذشته، نمی‌توان آن‌چنان روایت‌های عظیم از جامعه ساخت که فهم ما از کلیت جامعه را ممکن کنند. کلیتی که مناسبات مادی، سیاست‌های جنسیتی و شیوه غالب تولید را متعین می‌کردند. روایت کلیت که توانایی بازنمایی‌کردن یک عصر را امکان‌پذیر می‌کرد و می‌توانست همچون تاریخ، به کار پژوهشگران و محققان و علاقه‌مندان درآید. پیشنهاد بوطیقایی و انتخاب روایی پیام لاریان، در نسبت با شتاب‌گرایی دوران معاصر، معنادار می‌شود. اینکه چگونه در تولید و مصرف شتابناک مناسبات مادی جامعه، ایده ساختن کلیت و بازنمایی یک عصر، بیش‌از‌پیش ناممکن شده و حال می‌توان به فرم داستان کوتاه در مقابل رمان و نمایش‌های اپیزودیک در مقابل روایت‌های طولانی‌تر فکر کرد. سنتی که می‌توان در تاریخ ادبیات نمایشی ایران در تلاش‌های کسانی مانند محمد چرمشیر، محمد یعقوبی و نغمه ثمینی و... پی گرفت. اما می‌توان در این پیشنهاد روایی و بوطیقایی، درنگ کرد و بار دیگر به آن سنتی وفادار ماند که در پی روایت کلیت است، همان کلیت انضمامی که لوکاچ بر آن تأکید دارد و توانایی بازنمایی‌کردن یک عصر، یک دوران و یک تاریخ عمومی‌تر را دارد و به کار زمانه شتابناک ما می‌آید.
درنهایت می‌توان از زبان غیراستعاری، روایت تکه‌تکه‌شده و طراحی صحنه نامتوازان نمایش، خشونت پیدا و پنهان روایت را چنان فهمید که بیش‌از‌پیش امکان رستگاری و بخشایش و سعادت مردان نمایش ناممکن شده است
و با جهان هراسناکی روبه‌رو هستیم. آدم‌های نمایش، اغلب ایستاده بر سطحی شیب‌دار، همچون موقعیتی که در آن قرار دارند، به شکل اسف‌باری دست‌وپا می‌زنند و در گرداب زوال و انحطاط اخلاقی فرو‌می‌روند. نمایش «... و چند داستان دیگر» با نوع مواجهه‌اش با خشونت، تأکید را بر خشونت فردی گذاشته و از خشونت سیستماتیک و نهادی غافل است. نکته‌ای که وجه انتقادی و سیاسی نمایش را کم‌رنگ کرده و در ساحت روانی افراد باقی می‌ماند.
پری سا میرعلی این را خواند
محمد رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید