در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال گروه نمایش ...و چند داستان دیگر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:17:44
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اطلاع رسانی
با توجه به استقبال مخاطبان از نمایش و چند داستان دیگر، این نمایش در روز شنبه، 16 اردیبهشت، اجرای ویژه خواهد داشت.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دکتر قطب الدین صادقی: نگاه واقع بینانه و دقیق به روزگار نسل ما

دکتر قطب الدین صادقی، نمایشنامه نویس، کارگردان و بازیگر تئاتر و تلویزیون، پس از دیدن نمایش و چند داستان دیگر گفت: نویسنده و کارگردان در ارائه ی تصویری متفاوت از بحرانهای اخلاقی و عاطفی جهان امروز که در اشکال کاملا افراطی با تعاریفی از خشونت ها در جلوه های گوناگون بروز میکند، بسیار موفق عمل کرده که هر قصه به راستی مصداقی واقعی از خشونت های آشکار و پنهان جامعه ماست.
وی ادامه داد: به نظر من اجرای یکدست و با ریتم واحد این داستانها کار بسیار دشواری بود که این گروه توانسته بود انجام دهد. چیزی که نظر مرا جلب کرد یکدستی بازیها و کارگردانی درست آنها بود. اما چیزی که به واقع باعث شگفتی من شد، این نگاه ویژه انتقادی همراه با شکافت و تحلیل نسلی ست که حقیقتا دچار سردرگمیست. مهمترین چیز این است که ذهنیت ساختاری این نمایش خارج از مرزها و الگوبرداری از آثار دست چندمی خارجی نیست. دنیای آن در روزگاری میگذرد که همه چیز در آن زنده و قابل لمس است و برای این بازتاب، دنبال ادا و اطوار و دروغ نمیرود.
وی افزود: تماشاگر با این نمایش در یک اندیشه روشن و بزرگ سهیم و همدل میشود و از منظری واقع بینانه، میتواند وضعیت نسلی را ببیند که در سرآغاز ورطه است.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهزاد صدیقی:نمایشنامه ای کاملن مهندسی شده

بهزاد صدیقی، نمایشنامه نویس و منتقد تئاتر، پس از دیدن نمایش و چند داستان دیگر، در یادداشتی کوتاه چنین نوشت:
نمایش ..‌. و چند داستان دیگر با بازی هایی روان و پخته ، طراحی صحنه ای در خدمت محتوای متن و نیز با رویکرد نشانه شناسانه و البته موجز و استلیزه، کارگردانی حساب شده و مسلط و نمایش نامه ای کاملن مهندسی شده که با رویکرد روانشناختی و جامعه شناختی تصویری تلخ و چرک از گوشه و کنار جامعه ی معاصر را نشان می دهد و اجرایی دیدنی را برای تماشاگران رقم می زند؛ نمایشی که آدم هایش در روابط پنهان خود غوطه می خورند و در سقوط زندگی خود هر روز دوره می کنند شب را و روز را ...
نمایش و چند داستان دیگر چند استعداد جوان بازیگری را به درستی به تئاتر ایران معرفی می کند : سجاد تابش ، کیوان ساکت اف و سینا کرمی
خسته نباشید به پیام لاریان عزیز که انتخاب های خوبی برای عوامل نمایشش داشت .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رضا ثروتی: بازیگران توانسته اند به خوبی تعادلی میان خشونت رفتاری و فیزیکی ایجاد کنند.

رضا ثروتی، نویسنده و کارگردان تئاتر، پس از دیدن نمایش و چند داستان دیگر گفت: نمایشی بود راجع به خشونت و کاری که خشونت با آدمها و روانشان می کند. نکته فوق العاده زیبایی که در این نمایش دیدم، چیدمان اپیزودها بود و دیزالوی که توی روایت ها و قصه ها صورت می گرفت. بازیها با اینکه لحظات به شدت دراماتیکی را در حال ایفا کردن هستند، به درستی توانسته اند مرز بین خشونت رفتاری و فیزیکی را به تعادل برسانند.
وی افزود: پیشنهاد می کنم که تماشاگران این نمایشی را که دارد معضل بسیار مهمی را در جامعه مطرح می کند از دست ندهند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ناهید مسلمی: تماشاگر خود را بخشی از داستانها قلمداد می کند

ناهید مسلمی، بازیگر قدیمی تئاتر و سینما و تلویزیون، پس از دیدن نمایش و چند داستان دیگر گفت: انمایش تلخی بود از واقعیت های جامعه ما. آنچنان که برخی از داستان ها به شدت تکان دهنده بود. بازیهای بسیار عالی که آنقدر این باور را در تماشاگران ایجاد می کند که خود را بخشی از داستانها قلمداد می کند.
وی افزود: مهمترین بخش این نمایش از نظر من این بود که تمام داستانها به شدت جذابند و موقعیت های فوق العاده ای دارند که تماشاگر تا پایان نمایش میخکوب روی صندلی می ماند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

پیام لاریان: خشونت با طلوع آفتاب چشم باز می‌کند
گفتگو با کارگردان نمایش و چند داستان دیگر
(خبر آنلاین- نرگس کیانی)

پیام لاریان نویسنده و کارگردان نمایش «... و چند داستان دیگر» تاکید می‌کند در این اثر، تماشاگر از خشونتی عریان و وحشتناک مانند قتل به خشونت پنهان ... دیدن ادامه ›› می‌رسد.

قتل با کوبیدن کتری بر سر مقتول، هم‌پای قاتل شدن و شاهد عملش بودن بی‌مشارکت مستقیم، ترک کردن طرف مقابل بدون گفتن بخشی از واقعیت به او، تحقیر شدن به واسطه شبیه نبودن به دیگران، گرفتن پذیرش از کشوری خارجی به قیمت مرگ طرف مقابل و... قطعا می‌توانید این فهرست را با ذکر موارد دیگری از خشونت که یا بر خودتان اعمال شده یا بر اطرافیانتان یا از دیگران شنیده و یا خوانده‌اید، ادامه دهید.
فهرستی از خشونت‌های عریان و پنهان که با تاکید پیام لاریان بر طیِ سیری تاریخی، در «... و چند داستان دیگر» به نمایش گذاشته شده است.
لاریان برای اپیزود اول این نمایش از مهدی حسینی‌نیا و حمید رحیمی، اپیزود دوم از سینا کرمی، افشین زمانی و الهه شه‌پرست، اپیزود سوم از معصومه کریمی و مجتبی فلاحی، اپیزود چهارم از سجاد تابش و کیوان ساکت‌اف و اپیزود آخر از عامر مسافرآستانه، ملودی آرام‌نیا و مریم نقیبی استفاده کرده است.
بعد از دیدن این نمایش در تماشاخانه ایرانشهر، به سراغ کارگردان آن رفتیم و پای صحبت‌هایش نشستیم. درآغاز از روند نگارش این متن از ایده تا نوشتن پرسیدم. در پاسخ، پیام لاریان در مورد این که نویسنده نمی‌تواند از تاثیر شرایط محیطی بر آن‌چه می‌نویسد جلوگیری کند گفت: «نمایشنامه «... و چند داستان دیگر» را سال 89 نوشتم. موضوع و تاریخ نگارشش نشان می‌دهد چه میزان تحت تاثیر شرایط بوده‌ام.»

به راحتی می‌توانم آدم بکشم!
فرزند زنده‌یاد نعمت‌اله لاریان، پیشکسوت تئاتر استان خوزستان در مورد خشونت به نمایش درآمده در این نمایش توضیح داد: «احساسم این است که خشونت با طلوع آفتاب چشم باز می‌کند. از وقتی بیدار می‌شویم، در یخچال را باز می‌کنیم و چیزی برای خوردن نداریم بگیرید تا وقتی که باید با مترویی شلوغ به سر کاری برویم که دوستش نداریم... همگی نوعی اعمال خشونت بر ماست.»
او ادامه داد: «خشونت چیزی است که با ما زاده و بزرگ می‌شود. شکل خشونتی که همیشه در ذهنم بود با آن‌چه اکنون در اپیزودهای پایانی «و چند داستان دیگر...» می‌بینید تفاوت داشت. من همیشه از خشونت فیزیکی حرف می‌زدم اما امروز به نظرم می‌رسد که نفس کشیدنم در این فضا تبدیل به نوعی از خشونت شده است.»
او همچنین گفت: «اجرای من در این وضعیت تئاتر، خودش یک خشونت است. یعنی وقتی فرضا تماشاگر به دیدن کارم نمی‌آید، اعمال خشونت است. وقتی من نمایش بدی روی صحنه می‌برم و تماشاگر کار بدی از من می‌بیند باز هم خشونت است. من هیچ امیدی ندارم و فکر می‌کنم در وضعیت روحی‌ای هستیم که به راحتی می‌توانیم یکدیگر را بکشیم. واقعا عمق این جمله را نمی‌فهمیدم اما الان که 36 سالم است می‌فهمم که به‌راحتی می‌توانم آدم بکشم. بنابراین وقتی همه‌مان در چنین وضعیت بغرنجی قرار گرفته‌ایم، چنگ می‌زنیم که نجات پیدا کنیم و بتوانیم نفس بکشیم و یکدیگر را زیر دست و پا له کنیم.»

تغییر برنامه سالن سمندریان؛ از علی رفیعی تا جلال تهرانی و پیام لاریان
سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر قرار بود از 15 فروردین میزبان دکتر علی رفیعی باشد اما جلال تهرانی و پیام لاریان به جای او روی صحنه رفتند. لاریان در این مورد توضیح داد: «شهریور و مهر 95 که «پرسه‌های موازی» را در تئاتر مولوی اجرا می‌کردم، 20 روز بعدش در ایرانشهر نوبت اجرا داشتم. با حسین پارسایی صحبت کردم و گفتم نمی‌توانم کار را برسانم، درخواست انصرافم در شورای سیاست‌گذاری تماشاخانه ایرانشهر مطرح و پذیرفته شد و در لیست رزرو قرار گرفتم... دوم یا سوم اسفند بود که خبر دادند دکتر علی رفیعی انصراف داده‌اند و من اگر می‌خواهم می‌توانم اجرا بروم. آن موقع تا رسیدن به اجرا یک ماه و نیم فرصت داشتیم اما بدی ماجرا این بود که عید پیش رویمان بود. بنا را بر این گذاشتیم که زمان‌مان برای تمرین 20 جلسه خواهد بود و از 9 صبح تا 9 شب با فشار زیاد تمرین کردیم.»
او صحبت خود را تکمیل کرد و افزد: «مهمترین دلیل انتخاب «... و چند داستان دیگر» برای اجرا در حال حاضر، اپیزودیک بودنش بود. همین اپیزودیک بودن دست‌مان را باز گذاشت که تمرینات را رج بزنیم و لزومی نداشت در هر جلسه تمرین همه بازیگران حضور داشته باشند.»

سیر تاریخی خشونت؛ از نمونه‌ای عریان تا شیوه‌ای پنهان
در نمایش «... و چند داستان دیگر» می‌توان خط سیری از خشونت را دنبال کرد که از شیوه‌ای عریان به شیوه‌ای پنهان می‌رسد. لاریان در این مورد توضیح داد: «ما اول بروشورمان را چاپ کردیم، بعد که اجرا را دیدیم متوجه شدیم از یک خشونت عریان و وحشتناک مانند قتل، ناگاه به خشونتی پنهان می‌رسیم و دوباره اوج می‌گیریم. بنابراین ترتیب اجرای اپیزودها روی صحنه با آن‌چه در بروشور می‌بینید مطابقت ندارد و حرکت از خشونت عریان و رسیدن آرام آرام به خشونت پنهان را مبنای چیدمان اپیزودها برای اجرا قرار دادیم.»
او ادامه داد: «به عمد می‌خواستم از فضایی پرتنش و اغراق‌آمیز آرام آرام به فضایی تخت با احساساتی درونی برسم اما الان که به اجرایم نگاه می‌کنم، نقص‌هایی مخصوصا در اوایل آن می‌بینم و احساس می‌کنم می‌شود روی داستان‌ها بیش از این کار کرد. نقص‌هایی که حتما در نسخه چاپ شده «... و چند داستان دیگر»‌که توسط انتشارات بوتیمار منتشر خواهد شد، اصلاحشان می‌کنم.»
او که از علاقه‌مندان به تفسیر تاریخی و فلسفه قاره‌ای است تصریح کرد: «من به تفسیر تاریخی معتقدم. یعنی چیزی که فلسفه قاره‌ای (Continental philosophy) از آن حرف می‌زند (فیلسوفان قاره‌ای به سوی تاریخ‌گرایی متمایلند). به نظرم می‌آید که «... و چند داستان دیگر» را هم می‌توان با تفسیر تاریخی دید که تاریخچه‌ای از خشونت هم به مخاطب می‌دهد. خشونتی که از حالتی عریان به حالتی پنهان تغییر وضعیت داده است.»

فاصله نظاره‌گران خشونت با صحنه
او در پایان در مورد دکور «...و چند داستان دیگر» که توسط سعید حسنلو طراحی و اجرا شده است گفت: «دوست داشتم دکورم را در عرض صحنه بچینم که به دلیل دو اجرایی بودن سالن امکان‌پذیر نشد. قرار بود دکور از تماشاگر دور باشد و فاصله‌ای که در ذهن داشتم حداقل 10 قدم بود. در واقع می‌خواستم نسبت تماشاگر و صحنه طوری باشد که انگار از فاصله‌ای دور به تماشای اتفاقاتی که در یک اتاق می‌گذرد نشسته است. قطعا اگر در آینده بخواهیم «... و چند داستان دیگر» را مجددا اجرا کنیم این مورد را اعمال خواهیم کرد.»
نمایش «... و چند داستان دیگر» تا 17 اردیبهشت هر شب ساعت 18:30 در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می‌رود.
پرندیس این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوازده مرد و زن خشمگین

گفتگو با کارگردان و بازیگر نمایش «و چند داستان دیگر»
(هفته نامه چلچراغ- شماره 701)

«… و چند داستان دیگر» عنوان نمایشی است که این روز‌ها با 12 بازیگر در تماشاخانه استاد سمندریان به روی صحنه می‌رود و با نمایش چند داستان مستقل که در انتها با نشانه‌هایی به هم متصل می‌شوند، سعی در نمایش تاثیرات این خشونت روزمره در زندگی ما دارد. از تاثیرات نامحسوس امواج رادیویی و پارازیت‌ها تا تصاویر و اخبار شبانه تلویزیون، روح و جسم ما مدام در برخورد با عواملی است که سبب می‌شود ما هر روز انسان‌هایی خشن‌تر از دیروز باشیم و به‌طبع جامعه‌ای خشن‌تر از گذشته داشته باشیم. و متاسفانه این جریانی جهانی است که ما هم بخشی ... دیدن ادامه ›› از آن هستیم.
آن‌چه خواهید خواند، گفت‌وگویی است با پیام لاریان کارگردان و مجتبی فلاحی بازیگر نمایش «… و چند داستان دیگر» پیرامون خشونت جاری در این نمایش.

به‌عنوان یک هنرمند در طول روز با چه خشونت‌هایی مواجه می‌شوید؟
پیام لاریان: به‌طبع خشونت قرار نیست همیشه عریان باشد. خیلی مواقع این خشونت شبیه چیزی است که فوکو می‌گوید. یک سوال کلی دارم. آیا امروز مردم خوزستان چیزی درباره خشونت حس نمی‌کنند؟ همین آب‌وهوا می‌تواند مصداق بارز خشونت باشد. به‌طبع، ما هم در زندگی روزمره با این احساس سروکار داریم. از لحظه‌ای که بیدار می‌شوی، زمین می‌تواند به تو خشونت بورزد. با این همه خشونت نمادین مدنظر بوردیو، از رفتار جامعه و قوانین نشئت گرفته و در زندگی انسان جریان پیدا می‌کند. و تو علاوه بر آن‌که از آن ناگزیری، بسیار مواقع حتی آن را حس نمی‌کنی که بخواهی از آن نام ببری.
مجتبی فلاحی: پاسخ این سوال نسبی است. اگر منظور از مواجه شدن خشمگین شدن من باشد که تا دلتان بخواهد. از صدای آهن و لوازم منزل و نان خشک فروش گرفته که سر صبح در کوچه برای یک لقمه نان هوار می‌کشد و از خواب بیدارت می‌کند، مایه خشمگین شدن است، تا ترامپ و آن قیافه مضحکش در اخبار آخر شب.
این‌که من چه میزان خشونت را نسبت به خودم درک می‌کنم، جوابش یک کلمه است. بی‌رودربایستی زیاد. تنش بالقوه در مردم نهادینه شده است. در تهران بیشتر مشهود است. هرکس به نوبه خود به روان آدم دست‌درازی می‌کند. اما تنها تفاوت من با دیگران شاید فقط فروخوردن بیشتر خشمم باشد. ابراز نکردنش به فراخور مرام و فرهنگ و جنبه‌ام. وگرنه جواب سلام سوپرمارکت سر خیابان هم گاهی آدم را در حد مرگ عصبانی می‌کند.

چه خشونت‌هایی بیشتر از همه اذیتتان می‌کند؟
پیام لاریان: برای من به‌شخصه، خشونت نمادین آزاردهنده‌تر است. خشونتی که غیرقابل لمس است، اما در بلندمدت تو را و زندگی تو را ویران می‌کند. جواب سیلی خوردن راحت است. تو درک می‌کنی که چه زمانی و از چه سمتی مورد گزند قرار می‌گیری. اما زمانی این برای تو وحشتناک می‌شود که نفهمی کی و از کجا خورده‌ای. این همان خشونت نمادینی است که در موردش حرف می‌زنم.
مجتبی فلاحی: بی‌مبالاتی و بی‌احترامی مردم نسبت به هم. این‌که همه دارند چشم‌غره می‌روند. من به‌عنوان یک بازیگر، بخش اعظم مطالعه بصری‌ام را از دیدن همین مردم در خیابان آغاز می‌کنم. اگر سر بالا راه برویم و توی چشم مردم نگاه کنیم، می‌بینیم انگار همه مراقب‌اند کسی حقشان را نخورد، به حدودشان تجاوز نکند، مزاحمشان نشود و… البته مراقبت یک چیز است، اما آماده به واکنش سریع بودن چیز دیگری است.
عموما مردم آماده‌اند. علتش را تضییع حقوقشان در طول تاریخ فرض می‌کنم. وگرنه که ما ایرانی‌ها ذاتا انسان‌های بخشنده‌ای بوده‌ایم در تاریخ. نقشه کشورمان را در طول تاریخ ببینید!

جامعه‌ای را که امروز در آن زندگی می‌کنیم، تا چه میزان نسبت به جامعه جهانی خشن می‌دانید؟
پیام لاریان: واقعیت این است که درک درستی از این جامعه جهانی ندارم. گفتنش کمی سخت است. اما احساس می‌کنم در زمینه مورد خشونت اجتماعی بودن، حرف‌های زیادی برای گفتن داریم. به‌هرحال عقب نیستیم از جوامع عقب‌افتاده.
مجتبی فلاحی: اگر ملاکمان دانمارک باشد که شادترین ملت جهان‌اند، یا رفاه سوییس و نروژ را در نظر بگیریم که ما عددمان سه رقمی است در رده‌بندی جهانی، اما سری به صفحه حوادث بزنیم، یا در دادگاه و بیمارستان‌ها خدایی نکرده قدمی بزنیم، یا آمار زندانیان چهار برابر ظرفیت را بررسی کنیم، متوجه می‌شویم. همه را ول کنیم، چهارشنبه سوری را یادمان نرفته. ما برای تفریح هم گاهی زیادی خشنیم.

چرا برای بیان محتوای اثر به سمت استفاده از داستان‌های کوتاه‌تر رفتید. فکر نمی‌کنید در یک اثر واحد هم به همین محتوا دست پیدا می‌کردید؟
پیام لاریان: احتمالا می‌توانست همین‌گونه باشد. اما خب، امکان جذابیت در داستان کوتاه بیشتر بود. برای تماشاگر نیز جذاب‌تر است که پنج قصه بشنود تا یکی. درضمن می‌توان حتی به این نمایش به‌عنوان یک اثر واحد نگاه کرد. در ضمن تعریف پنج گونه مختلف خشونت در این بستر امکان‌پذیرتر بود.
مجتبی فلاحی: جواب این سوال با مولف اثر است، اما اگر نظر مرا می‌خواهید، به‌زعم من اشکال خشونت آن‌قدر تکثر دارد که همه انواع آن در یک موقعیت واحد را حتی در یک درام به فراخور همان قصه و موقعیت هم نمی‌شود بررسی کرد. این‌جا 12 زن و مرد خشن داریم. هر کس به نحوی دارد اکت یا ری اکشن می‌دهد. همه در موقعیت‌های خودشان تنها هستند و به فکر خروج از بحران. و این یعنی یک نمایش در باب خشونت با پنج قصه واقع‌گرای حرص دربیاور و 12 انسان خشمگین. اما چیزی که در تمام این قصه‌ها مایه آرامش است، لحظات خشونت‌باری است که با سکوت می‌گذرد و این اوج لذت دیدن خشونت محتوایی است.

اگر می‌توانستی یک چیزی را در دنیا تغییر بدهی که دنیایی با خشونت کمتر داشته باشیم، چه تغییری در دنیا می‌دادی؟
پیام لاریان: جنسیت را. به نظرم تبعیض جنسیتی مهم‌ترین خشونتی است که مردم دنیا را می‌آزارد. نه فقط در مورد زنان، که به‌طور کلی هر جایی که این مسئله وجود دارد، بدون شک دارد در حق گروهی ظلم می‌شود. من اگر مصلح دنیا بودم، این اختلاف را یک‌جوری حل می‌کردم. اختلافی که شاید در جامعه جهانی نسبت به اجتماع من حل‌شده‌تر است.
مجتبی فلاحی: این سوال آن‌قدر آرمانی است که می‌شود با یک جواب تخیلی آرمانی‌ترش کرد. اما من اهل این دست جواب‌ها نیستم. رک و راست بگویم انسان بخشی از طبیعت اطراف خود است. اگر زمین برای موجودات روی خودش بتواند کاری کند، ما هم می‌توانیم برای جامعه خودمان کاری کنیم. منظورم دقیقا این است که اگر نباشد، عجیب است. جهان بدون شب معنایی ندارد و روشنایی وقتی معنا دارد که تاریکی. برای کم کردنش تنها یک راه داریم. فکر کنیم به موقعیتی که خشممان را به‌وجود آورده. نفس عمیقی بکشیم و به این فکر کنیم که چه راحت می‌شود برخورد کرد و زندگی را برای خود و دیگران جهنم کرد. فکر کردن در لحظه‌ای که معروف است به جنون آنی، تنها راه خاموش کردن آتش خشم است. راه‌حل سنتی‌اش برای همه دعوت دیگران به تفکر است. پس فکر کنیم تا صبح دولتمان بدمد!

منتقدین برخی فیلم‌ها و آثاری را که در آن‌ها درباره خشونت صحبت می‌شود، به‌خاطر نمایش لذت‌بخش خشونت به ترویج آن متهم می‌کنند. شما برای این‌که صحبت درباره خشونت، خودش به انگیزه و تبلیغی برای ترویج آن بدل نشود، از چه رویکردهایی در طول نمایش استفاده کرده‌اید؟
پیام لاریان: من اجتناب نمی‌کنم. ممکن است همین‌جور باشد. اما به نظرم این عقیده خیلی سخت‌گیرانه است. مثل این‌که بگویی نمایش عاشقانه، عشق را اشاعه بدهد. مگر ممکن است. خشونت، عشق، ترس، اندوه و… همه و همه چیزی پنهان‌شده در نهاد ما هستند. آن‌قدر مستتر که برای بارورکردنشان راه درازی باید طی شود. هیچ‌کس یک شبه عاشق نمی‌شود. مگر این‌که هوس باشد. هیچ‌کس هم یک شبه قاتل نمی‌شود، مگر این‌که اتفاق باشد. به‌خصوص این‌که در جامعه‌ای تا این حد خشونت‌زده، دیگر ترویج خشونت مسئله خنده‌داری است. مثل این‌که بخواهی زیره به کرمان ببری.

[الهه حاجی زاده، سید مهدی احمدپناه]
پرندیس این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و داستان‌های دیگری که روایت نشدند
یادداشت محمدحسن خدایی بر نمایش «...و چند داستان دیگر»
[روزنامه شرق، 30 فروردین]

نمایش آخر پیام لاریان، یادآور تنشی است که میان فرم داستان کوتاه و رمان در ادبیات وجود دارد. تنشی که لاجرم نشانی است از مواجهه نویسنده با جهان و بازنمایی آن در فرمی کوتاه همچون داستان کوتاه و بلند چون رمان. از این منظر انتخاب فرم اپیزودیک و کوتاه، نشان از تکه‌تکه‌بودن روایت و جهان بازنمایی‌شده دارد. نمایش از پنج روایت کوتاه تشکیل شده که با نشانه‌هایی هر چند کوچک، به هم اتصال یافته و مفصل‌بندی می‌شوند. هر تکه روایتی است از موقعیت حساس و اغلب بازگشت‌ناپذیر آدم‌هایی در مرز فروپاشی و انهدام. مرزی فاقد هرگونه افق رستگارانه‌ در چشم‌انداز روبه‌رو و ایستاده بر مغاک و نابودی. «... و چند داستان دیگر» در نسبت با خشونت است که تعین می‌یابد و قلمروی خود را نشان‌دار می‌کند. خشونتی که اغلب فردی و غیرسیستماتیک به‌نظر می‌آید و توان بحرانی‌کردن ساختار و نهادهای کلان جامعه را آن‌چنان نمی‌یابد.. هانا آرنت در کتاب «خشونت و اندیشه‌هایی درباره سیاست و انقلاب» نکته مهمی را متذکر می‌شود. اینکه «در هر چیز، عنصری پیشگویی‌ناپذیر و خلاف انتظار وجود دارد و با این عنصر، به‌ویژه هنگامی برخورد می‌کنیم که به ‌قلمرو خشونت نزدیک می‌شویم». همان عنصر حادث و نامنتظری ... دیدن ادامه ›› که آدم‌های نمایش را در موقعیت آجیدن و فروپاشی قرار داده و همچون موتور متحرکی عمل می‌کند که ماشین نمایش را به حرکت انداخته و به پیش می‌راند. امر پیش‌بینی‌ناپذیری که واجد مازداهایی که انهدام شخصیتی، فروپاشی ذهنی و مجازات قانونی آدم‌ها را روایت می‌کند و از قضا برسازنده و ساختاربخش است.
زبان تلگرافی، ضربه‌زننده و غیراستعاری نمایش، خشونت بازنمایی‌شده را شدت بیشتری بخشیده و یادآور این نکته است که مناسبات مادی و انسانی این روزها، در فقدان شاعرانگی و عشق، خشن‌تر از گذشته، در حال نابودی افراد است. زبان غیراستعاری در کنار تکه‌تکه‌شدن کلیت نمایش به قطعاتی که همچون فرم داستان کوتاه، بنابر ضرورت یا اتفاق در یک مجموعه گرد هم آمده‌اند، انتخاب سیاسی و بوطیقایی پیام لاریان است. از منظر او، جهان فاقد استعاره و تکه‌تکه‌شده، نشان از همه‌جایی‌شدن و عمومیت‌یافتن خشونت در تمامی مناسبات مادی و ذهنی جامعه است. حتی انتخاب نام «...و چند داستان دیگر» خود نشانه‌ای است از این نگاه غمبار جامعه‌شناختی به وضعیتی که می‌توان در گوشه و کنار آن، حتی با تعویض و تغییر داستان آدم‌ها، بار دیگر نوعی از خشونت را مشاهده کرد و به درک واقعی‌تری از اینجا و اکنون رسید. نمایش همچون چارچوبی عمل می‌کند که می‌توان آن را از نقطه‌ای برداشت و بر نقطه‌ای دیگر گذاشت و بار دیگر، مناسبات خشن جامعه را دید. «... و چند داستان دیگر» استعاره‌ای است از ده‌ها، صدها و‌ هزاران داستانی که روایتگر زیست ویران، تباه‌شده و خشونت‌آمیز سوژه‌های مستأصل است. البته می‌توان بر این منظر نمایش خرده گرفت که با این ‌همه‌جایی‌دیدن خشونت، دیگر نمی‌توان به شکل انضمامی و تاریخی با خشونت روبه‌رو شد و در پی تقلیل آن بود. اصولا در این عمومیت‌دادن‌های تمام‌عیار، خشونت از دسترس بررسی و تأمل خارج شده و راحت‌تر از گذشته، اعمال شده و به کار خود مشغول است.
از منظر روایت اپیزودیک نمایش، ساختن یک کلیت با اجزایی که شباهت چندانی باهم ندارند نشان از دشوارشدن روایت کلیت هم هست. در اینجا پیام لاریان، تنش میان جزء و کل را با نمایش خود این‌چنین برجسته می‌کند که دیگر مثل گذشته، نمی‌توان آن‌چنان روایت‌های عظیم از جامعه ساخت که فهم ما از کلیت جامعه را ممکن کنند. کلیتی که مناسبات مادی، سیاست‌های جنسیتی و شیوه غالب تولید را متعین می‌کردند. روایت کلیت که توانایی بازنمایی‌کردن یک عصر را امکان‌پذیر می‌کرد و می‌توانست همچون تاریخ، به کار پژوهشگران و محققان و علاقه‌مندان درآید. پیشنهاد بوطیقایی و انتخاب روایی پیام لاریان، در نسبت با شتاب‌گرایی دوران معاصر، معنادار می‌شود. اینکه چگونه در تولید و مصرف شتابناک مناسبات مادی جامعه، ایده ساختن کلیت و بازنمایی یک عصر، بیش‌از‌پیش ناممکن شده و حال می‌توان به فرم داستان کوتاه در مقابل رمان و نمایش‌های اپیزودیک در مقابل روایت‌های طولانی‌تر فکر کرد. سنتی که می‌توان در تاریخ ادبیات نمایشی ایران در تلاش‌های کسانی مانند محمد چرمشیر، محمد یعقوبی و نغمه ثمینی و... پی گرفت. اما می‌توان در این پیشنهاد روایی و بوطیقایی، درنگ کرد و بار دیگر به آن سنتی وفادار ماند که در پی روایت کلیت است، همان کلیت انضمامی که لوکاچ بر آن تأکید دارد و توانایی بازنمایی‌کردن یک عصر، یک دوران و یک تاریخ عمومی‌تر را دارد و به کار زمانه شتابناک ما می‌آید.
درنهایت می‌توان از زبان غیراستعاری، روایت تکه‌تکه‌شده و طراحی صحنه نامتوازان نمایش، خشونت پیدا و پنهان روایت را چنان فهمید که بیش‌از‌پیش امکان رستگاری و بخشایش و سعادت مردان نمایش ناممکن شده است
و با جهان هراسناکی روبه‌رو هستیم. آدم‌های نمایش، اغلب ایستاده بر سطحی شیب‌دار، همچون موقعیتی که در آن قرار دارند، به شکل اسف‌باری دست‌وپا می‌زنند و در گرداب زوال و انحطاط اخلاقی فرو‌می‌روند. نمایش «... و چند داستان دیگر» با نوع مواجهه‌اش با خشونت، تأکید را بر خشونت فردی گذاشته و از خشونت سیستماتیک و نهادی غافل است. نکته‌ای که وجه انتقادی و سیاسی نمایش را کم‌رنگ کرده و در ساحت روانی افراد باقی می‌ماند.
پری سا میرعلی این را خواند
محمد رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرجانه گلچین: توانستم حس و حال خودم را در بین این داستانها ببینم

مرجانه گلچین، بازیگر تئاتر و سینما و تلویزیون، پس از دیدن نمایش و چند داستان دیگر گفت: این نمایش یک ویژگی اساسی دارد. چیزی که این روزها همه ی ما بسیار درگیرش هستیم و من به شکل خیلی خیلی عینی توانستم حس و حال خودم را در بین داستانهای این نمایش پیدا کنم.
وی در ادامه افزود: عمیقا از دیدن این نمایش لذت بردم و بازی تمام بازیگران این نمایش فوق العاده بود.
ملودی آرام نیا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اردلان شجاع کاوه: این نمایش روشنگر ارتباطات اجتماعی است

اردلان جاع کاوه، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، پس از دیدن نمایش و چند داستان دیگر گفت: نمایش فوق العاده ای با بازیهای فوق العاده بود. با آنکه شبهای نخست اجرا بود که این کار را دیدم، به نظرم بسیار پخته و آماده می آمد. متن اثر بسیار زیبا بود و پیچیدگیهای جذابی داشت.
وی در ادامه افزود: واقعا امیدوارم از این دست نمایشها را بیشتر روی صحنه تئاتر ببینم. اینگونه نمایشها می تواند شرایط اجتماعی ما را و به ویژه تعاریف از ارتباطات اجتماعی بین آدمها را روشن تر کند.
امیرمسعود فدائی و Afshin Zamani این را دوست دارند
با توجه به کارهای پیشین انتظاری بسیار بالا تر از این داشتم بسیار بالاتر بیش از اینکه خوانش جدیدی از خشم داشته باشه به خیانت خاص به طور ناقص پرداخته و صدای زمینه هم هارمونی مناسب با کار رو نداشت بازهم فحش و ناسزاها در کار موج می زد و با توجه به ادعاهای خاص ولی باز هم تائتر ایرانی ناب دیده نشد می شه فقط شاید گفت کمی ایرانیزه شده بود و خیانتهای شایع غربی با دیالوگها و پوششهای ایرانیزه شده ارائه شد.
به امید ارائه تئاتر ناب و اصیل ایرانی در آینده ای نه چندان دور
۲۶ فروردین ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شقایق دهقان : و چند داستان دیگر اثرى با جزییات ظریف است
.
شقایق دهقان بازیگر تیاتر و تلویزیون پس از دیدن نمایش " و چند داستان دیگر " گفت : " هنوز قلبم از شدت هیجانِ پس از دیدن اجرا می زند ، خیلی این نمایش را دوست داشتم و بسیار غافل گیر شدم ."
وی در ادامه گفت : " به نظرم " و چند داستان دیگر " اثر خوب و کار درجه یکى است ، متن نمایشی عالی که از یک سری جزییات ظریف برخوردار است ، این نمایش را ببینید "
.
taghaodi این را خواند
امیرمسعود فدائی و Afshin Zamani این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اطلاعیه
نمایش "...و چند داستان دیگر"
روز چهارشنبه، ۲۳ فروردین اجرا خواهد داشت.
Afshin Zamani این را دوست دارد
با توجه به کارهای پیشین انتظاری بسیار بالا تر از این داشتم بسیار بالاتر بیش از اینکه خوانش جدیدی از خشم داشته باشه به خیانت خاص به طور ناقص پرداخته و صدای زمینه هم هارمونی مناسب با کار رو نداشت بازهم فحش و ناسزاها در کار موج می زد و با توجه به ادعاهای خاص ولی باز هم تائتر ایرانی ناب دیده نشد می شه فقط شاید گفت کمی ایرانیزه شده بود و خیانتهای شایع غربی با دیالوگها و پوششهای ایرانیزه شده ارائه شد.
می توان روح فرهنگ غنی و ناب ایرانی را در همچین کارهایی جاری ساخت چه با نام افراد چه با نوع پوششها چه با دیالوگهای کاملا سلامت از هر لحاظی
به امید ارائه تئاتر ناب و اصیل ایرانی در آینده ای نه چندان دور
۲۶ فروردین ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حضور هنرمندان سینما، تئاتر و تلویزیون در اجرای نمایش «...و چند داستان دیگر»

هنرمندان سینما، تئاتر و تلویزیون به تماشای نمایش «...و چند داستان دیگر» نشستند.
به گزارش روابط عمومی گروه تئاتر امپرسیون، با شروع نمایش «...و چند داستان دیگر» به کارگردانی پیام لاریان، هنرمندان مختلف حوزه های سینما، تئاتر و تلویزیون در سه روز آغازین این نمایش به تماشای آن نشستند.
مرجانه گلچین، نادر برهانی مرند، آزاده انصاری، کورش نریمانی، پرستو گلستانی، هوشنگ قوانلو، محمد امیر یاراحمدی، شیرین یزدانبخش، اشکان خیل نژاد، فرشاد منظوفی نیا، عباس غفاری، احسان حاجی پور، محمد بحرانی و... جمعی از هنرمندان سینما، تئاتر و تلویزیون بودند که از این نمایش دیدن کردند.
در این نمایش که به آنالیز چرخه تولید و بازتولید گونه های مختلف خشونت در اجتماع می پردازد، بازیگرانی نظیر مهدی حسینی نیا، حمید رحیمی، معصومه کریمی، مجتبی فلاحی، سینا کرمی، الهه شه پرست، افشین زمانی، سجاد تابش، کیوان ساکت اف، ملودی آرام نیا، عامر مسافر آستانه و مریم نقیبی به ایفای نقش ... دیدن ادامه ›› می پردازند.
سعید حسنلو به عنوان مشاور هنری و طراح صحنه و نور، سمانه احمدی مطلق به عنوان طراح لباس، آزاده بخشی به عنوان دستیار کارگردان، سارا حدادی به عنوان مدیر تبلیغات، مهدی دوایی به عنوان طراح گرافیک، مریم رودبارانی به عنوان مدیر امور رسانه ای، مینا فرهمند به عنوان مدیر اجرا، ایمان یزدی به عنوان مدیرتولید و نورالدین حیدری ماهر به عنوان مجری طرح این نمایش را همراهی می کنند.
این نمایش که نخستین اثر کارگردان برگزیده سی و پنجمین جشنواره تئاتر فجر پس از موفقیت نمایش «پرسه های موازی» می باشد، از ۱۷ فروردین، ساعت۱۸:۳۰در سالن استاد سمندریان در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه رفته است.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان و تماشاگران ارجمند
از امروز امکان خرید بلیت گروهی و همچنین تخفیف های ویژه وفاداری در سایت محترم تیوال فراهم آمده است.
با تشکر از همراهی شما.
غزل حافظی، مهدی اسماعیل نیا و Afshin Zamani این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

 یادداشت نیکان راست قلم (بازیگر تئاتر و سینما) درباره نمایش "...و چند داستان دیگر"
آخرین ساخته پیام لاریان
..................

از همان اسمش شروع کنم.اسمش آدم را یادِ ”و غیره“ می اندازد. یاد ”سایر بازیگران“. یادِ ”و قس علی هذا“. یاد بازیکنانِ نیمکت نشینِ ذخیره‌.
کِی ما حواسمان آنقدر رفت پی ستاره های نقش اصلی که یادمان رفت سایر بازیگران را تا ته بخوانیم و بعد سالن را ترک کنیم؟
غافل شدیم از اینکه آنها هر کدام قصه بودند. زندگی بودند.
”و چند داستان دیگر...“
لاشه ی خونیِ چند روز مانده و باد کرده ی تهران است. مثل ... دیدن ادامه ›› یک کاغذِ پر تهدیدِ مچاله ی گوشه ی سطل که پیام لاریان، جسورانه بازش کرده و دارد این شبها در ایرانشهر با صدای بلند میخواندَش.
کافی ست تلویزیون خانه، این محجوبِ بی خاصیت را خاموش کنید و به ایرانشهر سری بزنید تا ببینید و بشنویدَش. 
اصولن اجرای نمایشنامه های اپیزودیک، راه رفتن روی لبه ی تیغ است.لاریان تا انتها روی این تیغ راه می رود و با نوشتن هر اپیزود انگار که هم دست و پای خودش را بُریده و هم حالا که به اجرا درآمده، تماشاگر را زخمی از سالن بیرون می فرستد.
هر اپیزود، روایتگر نوعی از خشونت است و چفت و بست قابل قبولی دارد. حرفِ قصه ها تکراری است اما موقعیت ها جدیدند.لحن، تازه است. آدم هایش را کمتر در این شرایط دیده ایم. مثلن زن چادری اپیزود دو که با دیالوگ انتهاییش، سیلی را به مخاطب می زند و بلافاصله نور می رود.
یا شخصیتی که سجاد تابش در اپیزود ۴ با ظرافت (با یک حرکت دست، یک آوا، ور رفتن با موی روی پا) کاملن تعریفش می کند.
هر اپیزود از همان ابتدا دستش را رو نمی کند. با خساست اطلاعات می دهد، اما به اندازه. یک طوری که تا انتها درگیر بمانی و میان دیالوگ ها کنکاش کنی و از گذشته ای که این آدم ها را به این روز انداخته، سر در بیاوری. پر از لحظات عمیق که برای هر بازیگری خودشناسی به همراه می آورد: ”من اگر بودم، چه می کردم؟“ 
دنبالِ راهِ چاره گشتن و سم زُداییِ ابعادِ هر فاجعه بماند برای مخاطب، وقتی که تنها پیاده به خانه بر می گردد.
به خشونت فکر می کنم. به اینکه هر کداممان چقدر معصوم و مظلومیم، در اوج اینکه ناخواسته بد می شویم.خشن می شویم.بی رحم می شویم. اما باز باید دوستمان داشت. چرا که باید به انسان امیدوار بود. چرا که ما همه محصول موقعیت های دشواریم.
انگار که سایه ی ابدی اشتباهات ”گذشته“ و ترس از ”آینده“، چنان خودش را روی امروزمان پهن کرده که نمی گذارد فکرمان در ”حال“ کار کند، پس بنده ی غریزی ترین احساسات می شویم.
خشونت یکی از همان هاست. امکانِ تولید آنی اش از پس هر تصمیم آنی، برای تک تکمان وجود دارد. نمایشی کردن این خشونتِ زائیده ی خیانت، تجاوز، قتل، حرفِ تازه ی لاریان است.
روابط پر تزلزلِ پیدا، پنهان، تمام شده، به نیمه رسیده، آسیب دیده ی آدم ها، حرف تازه ی اوست.
انگار که عشق، زندگی، پاکیزگی در حدِ همان تعاریف آرمانی باقی مانده اند، چون اینجا تهران است.
پرتاب شده در گوشه ی سالن سمندریان.با دکوری که دیوارهای شیبدار ناپایدارش، هنوز ایستاست، بلند است و دستمان به هیچ کجایش نمی رسد.بند نمی شود.گیر نمی کند تا چنگ بزنیم، از این شهر سر بیرون بیاوریم و از نو نفس بگیریم. اینجا دارد مثل موریانه، آدم، آدم میخورد.

[نیکان راست قلم]
ابرشیر و ناهید حدادی این را خواندند
ماهرخ این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اطلاع رسانی:
خریداران نمایش‌های پپرونی برای دیکتاتور،
بلاخره این  زندگی مال کیه؟،
ایران استرالیا،
ننه دلاور، بیرون پشت در،
ناگهان پیت حلبی،،
ماتریوشکا،
خدای کشتار،
جنایت و مکافات
میتوانند از روز ۲۱ فروردین بلیت نمایش "...و چند داستان دیگر" را با ۳۳٪ تخفیف به قیمت ۲۰۰۰۰ تومان دریافت نمایند.

همچنین تخفیف ویژه گروهی نیز برای این نمایش در نظر گرفته شد که از ۲۱ فروردین اعمال خواهد شد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

روایت پنج داستان اجتماعی از خشونت پنهان در جامعه
گفتگوی ایلنا با کارگردان نمایش ...و چند داستان دیگر
پیام لاریان (نویسنده و کارگردان) "...و چند داستان دیگر" را نمایشی شکل گرفته از پنج داستان کوتاه 10 تا 15 دقیقه‌ای حول محور تم واحد خشونت خواند که این داستان‌ها به جنبه‌ها و انواع مختلف خشونت دراجتماع می‌پردازند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، "...و چند داستان دیگر" نمایشی به نویسندگی و کارگردانی پیام لاریان است که در سبک اجتماعی و روانشناسانه با موضوع خشونت، از امشب (پنجشنبه، 17 فروردین) در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می‌رود.

لاریان در گفتگو با ایلنا، یادآور شد: هرکدام از این خشونت‌ها قصه‌ای دارند که وقت تماشاگر آن را می‌بینید انگار با کاری علمی روبه‌روست که ... دیدن ادامه ›› وقتی آن خشونت تعریف می‌شود نمود بیرونی آن را هم روی صحنه می‌بیند؛ به طور کل نمایش، جنبه‌های مختلف خشونت را از منظرهای مختلف نگاه و تعریف می‌کند.

او خاطرنشان کرد: از دیدگاه افرادی چون فوکو، ژیژک، بوردیو و دیگران به موضوع نگاه می‌شود و پنج نوع خشونت مثل خشونت عریان، نمادین و... را آنالیز می‌شود اما داستان‌ها اجتماعی و ساده و امروزی هستند که این پنج اپیزود ماجراهایی هستند که به همدیگر در کل نمایش مربوط می‌شوند.

این نویسنده و کارگردان با بیان اینکه در تمام کارهای نمایشی اش به نوعی به آنالیز خشونت پرداخته است، گفت: به نظرم خشونت امری است که در تمام لحظات با انسان همراه است یعنی از لحظه تولد خشونت با شما همراه است تا مرگ که آخرین خشونتی است که در حق انسان روا می‌شود، بنابراین این مساله مهم ترین عنصر دراماتیک است و در تئاتر می‌تواند خیلی جذاب باشد.

لاریان ادامه داد: من به شکل ویژه تمرکزم روی باز کردن خشونتی است که خیلی قابل شناسایی و تشخیص نیست؛ خشونتی که خیلی آن را درک نمی‌کنید اما در حق شما روا داشته می‌شود. مثلا خشونت پنهان که با امر فیزیکی روبرو نیست اما در زندگی شما جاری و ساری است و می‌توانید در طول زمان درک کنید که زندگی شما تحت شعاع آن قرار می‌گیرد و به همین دلیل خیلی دوست دارم به طور کل این مساله را باز کنم و درباره‌اش صحبت کنم.

او با بیان اینکه هم در شکل صحنه و هم در فرم اجرا پنج داستان رئالیستی را در یک فضای غیرریالستی روایت می‌کند، گفت: مثل کارهای قبلی خودم کماکان با صحنه رئالیستی روبرو نیستیم و در طراحی صحنه از رئالیست فاصله گرفته‌ایم اما در شکل اجرا و بازی و متن به سمت رئالیست اجتماعی رفته‌ایم.

مهدی حسینی نیا، حمید رحیمی (داستان اول)، معصومه کریمی، مجتبی فلاحی (داستان دوم)، سینا کرمی، افشین زمانی، الهه شه‌پرست (داستان سوم)، سجاد تابش، کیوان ساکت‌اف (داستان چهارم) عامر مسافر آستانه، ملودی آرام‌نیا، مریم نقیبی (داستان پنجم) بازیگران "...و چند داستان دیگر" هستند که با نویسندگی و کارگردانی پیام لاریان از 17 فروردین به مدت یک ماه در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می‌رود
ناهید حدادی این را خواند
محمد رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

طرح بهای بلیت نمایش "...و چند داستان دیگر"

 تخفیف روزهای نخست: چهار روز نخست با ۳۳٪ تخفیف و بهای ۲۰.۰۰۰ تومان
- تخفیف وفاداری: برای خریداران نمایش‌های پپرونی برای دیکتاتور، بلاخره این  زندگی مال کیه؟، ایران استرالیا، ننه دلاور، بیرون پشت در، ناگهان پیت حلبی،، ماتریوشکا، خدای کشتار، جنایت و مکافات با ۳۳٪ تخفیف (از روز ۲۱ فروردین‌ماه)
- تخفیف گروهی: به ازای خرید دست کم ۵ بلیت با۳۰٪ تا ۳۵٪ تخفیف
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

یادداشت دکتر رفیق نصرتی(استاد و مدرس دانشگاه تهران) درباره نمایش "...و چند داستان دیگر"
آخرین ساخته ی پیام لاریان
............

پیام لاریان قصه گوی فوق العاده ای است...از چند نمایشنامه ای که از او خوانده ام و تقریبن سه نمایشی که از او دیده ام این را متوجه شده ام که برای قصه گفتن زور نمیزند، شلنگ تخته نمی اندازد...روان و جذاب قصه اش را تعریف میکند. چون ادمهای قصه اش را میشناسد. به نظر میرسد با انها مدتی زیسته است...از بریده روزنامه، خانه همسایه، خاطراتش یا تخیلش انها را بیرون میکشد نمیدانم اما خوب با قوه ی قصه گویی اش ورزشان میدهد...نرمشان میکند...کلماتی را در دهان انها میگذارد که اگر در جهان حضور داشتند از دهنشان جز اینها، کلماتی بیرون نمی امد...خب این تعریف ساده ای از چندصدایی ... دیدن ادامه ›› باختینی است.
هرچند خود باختین به شکل پارادوکسیکالی معتقد بود نمایشنامه تک صدایی است، اما بعدها شارحان باختین، اشتباه عجیب او را اصلاح کردند و به درستی اشاره کردند فرم درام به شکلی ماهوی چندصدایی است.
در واقع تکصدایی کردن درام هنر میخواهد به عبارتی! که البته در ایران از این هنرمندان کم نداریم...اما پیام از انها نیست...و چند صدایی اثارش هم تصنعی نیست.
اما کار عجیب پیام این است که در قصه هایش معمولن سراغ کسانی میرود که ته خط اند، در آستانه فروپاشی کامل زیست ویرانشان اند...پیام، بی رحمانه لحظه فروپاشی ادمهایی را که خودش خلق کرده به نظاره مینشیند و ثبت میکند.
این بی رحمی از نظر من زمانی قابل ستایش است که منجر به کالایی شدن ویرانی و فروپاشی نشود...
در واقع زمانی ارزشمند است با خشونت همراه باشد نه خصومت. به این موقعیت خیالی بیاندیشید...دوست هرویینی شما که در نهایت ویرانی است امده تا پیش چشمان تو زندگی اش را تمام کند، در اتاق تو...انجا که انباشت خاطرات و دوستیها و لحظه های پر از اروسی است که انرژی شان هنوز هست...حالا در حاکمیت مطلق تاناتوس، دوستتان میخواهد با طنابی، از زنجیر محکم لوستر اتاقتان خودش را اویزان کند. چه میکنید؟ بیرونش میکنید؟ التماسش میکنید این کار را نکند؟ به صد و ده یا خانواده اش زنگ میزنید؟ کتکش میزنید؟ طناب را با زور از او میگیرید و قایم میکنید؟...یا ارام در را پشت سرتان میبندید و با خشونت عریان مرگ تنهایش میگذارید تا با واقعیت وضعیت اش در بی واسطه ترین حالت ممکن روبرو شود؟ من این اخری را ترجیح میدهم...حتا اگر ان هرویینی باشم، باز ترجیح میدهم تو در را پشت سرت ببندی و مرا تنها بگذاری تا اینکه از زورت استفاده کنی.
این یکی رفتار واجد خشونت هست اما حداقل عاری از خصومت است.
پیام در پرسه های موازی سراغ لحظه اخر سه جوان رفته بود...سه ته خطی...سه ویران...و فروپاشی انها را روایت کرده بود...روایتی تاثیر گذار و پر از خشونت...در اثر اخیرش اما به طرز دردناکی، فروپاشی ادمهای قصه اش را چوب حراج زده است...( محل اجرا را دست کم نگیرید...وقتی مولوی اجرا میکنید میتوانید روی مرگ تامل کنی، به ان بیاندیشی، دلیل و عامل ویرانی را موشکافانه ببینی...اما وقتی ایرانشهر اجرا میروی باید حواست باشد چقدر گیشه داری، چون قبلی انقدر فروش کرده و تو ناچاری در همان حدود بفروشی...)
پس سراغ پنج قصه رفته و هر قصه را با تعریفی از خشونت با صدای پاکدل شروع میکند و بعد در دل قصه ویرانی یک انسان را نشانمان میدهد...اه از نهادت برمیخیزد...پیام چه کرده با ادمهایش؟ هر کدام از این ویرانی ها میتوانستند یک رمان باشند یک درام چند ساعته...این ریتم تند در نشان دادن ویرانی خود اخر ویرانی است...اگر جان ادمها در جاده های ما حراج میشود باید در صحنه های ما هم همین روی دهد؟
واریاسونی از ویرانی برای خوش امد تماشاچی خرده بورژوای بی تفریح؟
پیام وارد است و کاربلد...همه قصه هایش را با مهارتی ستودنی روایت میکند، انهم در صحنه ای که فوق العاده است...هوشمندی محض و بازیهایی که نشان از فهم درست بازیگران از موقعیتها و شخصیت هایی دارد که در ان موقعیتها گرفتارند...اما انچه تامل برانگیز است همین فرم کلی اثر است...که داد میزند اهای خونه دار...زنبیل وردار و بیار...مرگ و ویرانی و تباهی... قتل و تجاوز و چوبه دار!
خصومت پیام در کار اخیرش به ادمهای قصه اش تنها با خشونتی انسانی امکان جبران دارد...باید در دل قصه هایش دنبال خشونت باشد نه ان متن روانشناسانه ای که پاکدل واگویه میکند...

[رفیق نصرتی]
ماهرخ این را خواند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زخم‌های موازی بر پیکره‌ چند داستان
(گزارش تمرین نمایش «... و چند داستان دیگر»)
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم

پیام لاریان قرار است پس از «بالستیک زخم» و «پرسه‌های موازی» روایت جدیدی از خشونت را عرضه کند، روایتی در پنج گام. «... چند داستان دیگر» کامبک سریعی است برای برنده جوایز نمایشنامه‌نویسی فجر ۳۵.

دوازدهمین روز بهمن سال 95 نام یک نفر چند بار از زبان احسان کرمی شنیده شد. پسر جوان سبزه‌رو، با سبیل‌های بارزش از پلکان‌ سمت راست وحدت بالا می‌رفت تا آن تکه شبه‌چرمی با کاغذ چرب و منقوش به واژگان همیشگی را دریافت کند. پسری که شاید برخی به یاد نداشته باشند همراه چریک چمران «چ» در فیلم حاتمی‌کیا ... دیدن ادامه ›› بوده است که بیشتر حضورش در خاموشی به سر برده است؛ ولی در نوشتن پرحرف است و موفق. او را می‌شود تنها کسی نامید که در جشنواره تئاتر فجر هم برنده بخش نمایشنامه‌نویسی - شکل مستقل آن - شده است و هم برنده جایزه نمایشنامه‌نویسی - بخش آثار اجرا شده. او گویا دوست ندارد پیام‌هایش را به زبان آورد. پیام‌هایش واژگانی هستند روی کاغذ، مدون در دست بازیگران. این روزها، روزهای پیام‌های اوست: پیام‌های پیام لاریان.
برای چندمین بار است که دنیای پشت‌صحنه دیدن با بازبینی بازبین‌ها همراه می‌شود. آنان آن‌سو و من این‌سو. آنان خیره به نمایشی نصفه نیمه و من چشمانم سیال از این سو به آن سو. گاهی بازبین‌ها را نظاره می‌کنم. لبخندی می‌زنند به Act بازیگری و گاه قلمفرسایی می‌کنند بر قرطاس‌های سفید. مجالی است برای تذکر و دادن پیام‌هایی که چه بکن و چه نکن. پیام‌ها، پیشنهادهای دوستانه‌ای هستند از جانب چند تئاتری. تئاترش برای تئاتر است. پیام کنارشان نشسته، تسبیح زرد شاید هم کهربایی به دستش می‌درخشد. می‌چرچاند. 20 یا 30 مهره جابه‌جا می‌شوند تا مهرهای تن پیام تکانی نخورند. بوی تنش می‌آید. به بازی بازیگرانش خیره است. سکوت کرده است. جم نمی‌خورد. خونسرد است. اوج و فرود روحیش میان مهره‌ها نوسان می‌یابد.
پنج نمایش در یک نمایش. اسمش را چه می‌گذارند؟ پنج اپیزود، پنج داستان بی‌ربط. شاید هم پنج نمایشک یا نمایشچه. دستمان باز است رویشان اسم بگذاریم. خودش که چیزی نگفت. خودش ماه‌ها بود انتظار می‌کشید پایش به ایرانشهر باز شود. این سال‌ها برای هر تئاتری آرزوست. مخاطب خوش‌بر و رو، فضای نونوار و کمی انتلکتوئال‌طور. بماند که آنچنان هم ایرانشهر رنگی از روشنفکری نبرده است؛ ولی چه می‌شودش کرد، طاووس خوش‌رنگ و لعابی است.
بازیگران دو به دو می‌‌آیند و می‌روند. آن آخری که سه‌تن به بار خویش راه داده است. مرد شیرازی آخری را کمی دوست دارد. البته چهارمی را بیشتر، حرف‌های در گوشی می‌زند که برای شخص خودم هست و بس. اما آن پنجمی پر از کارگردان است تا بازیگر. یکی را که عامر مسافرآستانه بازی می‌کند که تندیس فجر از دستش پرید و روی بام دیگری نشست. آن جلد چرمی نصیبش شد و اعتباری که مخاطبانش به او می‌دهند. این سو ملودی آرام‌نیاست که از اجرای نمایشش در ایرانشهر هنوز شش ماه نگذشته است. با این توصیف سه کارگردان فجر امسال در ایرانشهر. مجمعی به راه انداخته‌اند اول فروردین. سوغات جوانی است و با هم بودن. عجیب هم نیست این نمایشک ربط و ضبطی هم با تئاتر داشته باشد. سینه سوختگان صحنه جمع‌اند برای تئاتری شدن.
همه چیز به آبان بازمی‌گردد. هنوز عرق «پرسه‌های موازی» تالار مولوی بر جبین لاریان خشک نشده بود که نامش در ایرانشهر می‌درخشید؛ ولی خبری از اجرا دیگری از لاریان نبود. همه چیز ملغی شد تا او بختش را در بخش نمایشنامه‌نویسی امتحان کند و دست پر از آن رینگ آرام بازگردد. تندیس بهترین نمایشنامه به دست به خانه برگشت؛ اما این سؤال باقی ماند که چه شد آبان و ایرانشهر خالی از نام لاریان بوده است؟
«تاریخ مردم کوچه و بازار» نمایشی بود که قرار بود در ایرانشهر اجرا شود. لاریان می‌گوید «تاریخ مردم کوچه و بازار متن سنگینی است. متنی است که باید برایش زمان گذاشت. نمی‌شد در یک فرصت کوتاه آماده‌اش کرد.»
او می‌گوید اثرش چیزی شبیه یک فیلم کلاسیک دهه سی و چهل است و معتقد است ایده‌اش را تا حدودی همایون غنی‌زاده دنبال کرده است.

لاریان که او را از سالن بازبینی تا دفترش در خانه هنرمندان مشایعت کرده‌ایم،‌ می‌گوید برای آن نمایش نیاز به دو بازیگر با توانایی بالا نیاز بود با سنی حدود 45 سال. ایدئالش سیامک صفری و هدایت هاشمی بوده است که هر دو درگیر سینما بوده‌اند. سراغ بازیگران دیگر هم رفته است؛ اما این گروه بازیگری شکل نمی‌گیرد. آبان ناقص در راه بوده و حتی پای متن جدید به میان می‌آید: استرالیا. نمایش که سه بازیگر داشته و سبک‌تر؛ اما حواشی «پرسه‌های موازی» و محرم و هزاران مانع دیگر مانع می‌شود نمایشی با موضوع پناهجویان روی صحنه رود. نمایشی که حتی بازیگرانش مشخص شده بودند: بهرام افشاری، مهدی کوشکی و شیوا مکی‌نیا.
همه چیز به انصراف منتهی می‌شود. کمی حسرت می‌خورد. «تاریخ مردم کوچه و بازار» برایش جذاب است. گویی آرزوی ساختنش را هنوز در دل دارد. حرفش را با یک ولی ادامه می‌دهد. «شرایط سختش واقعاً نیست.»
در این میان او حتی «پروانه‌های الجزایری» را هم دارد. همان که برایش تندیس فجر آورد و اعلام می‌کند قرار است توسط سعید حسنلو اجرا شود. «خیلی سخت است در این شرایط تئاتر راه بیاندازی. همین کاری که شما دیدید شش جلسه تمرین شده است. نه اینکه شش بار تمرین کردیم. پنج اپیزود است و هر اپیزود شش جلسه تمرین داشته است. زمان نداریم. یک اسفند به من گفته‌اند و من چهار اسفند گروه بازیگری را جمع کردم.»
نام پیام لاریان در فهرست اولیه ایرانشهر نبوده و نیست. از او می‌پرسم چه شد که این گونه معرفی شدی و خودش می‌گوید: «چون از انصراف داده بودم، وارد فهرست رزرو شده بودم. اتفاق و شانس و لطف آقای پارسایی بود. شورای سیاستگذاری بعد از جوایز فجر مشتاق بود که من دوباره کار کنم. آنان پیشنهاد دادن و من گفتم نه. حتی کار کوتاهی هم باشد سه ماه تمرین لازم دارم. من تصمیم به اجرا گرفتنم خودش شش ماه طول می‌کشد.»
می‌خندیم. یک رابطه نامرئی میان من و اوست. درکی از محل رشدمان، خونسردی و آرامش. ما عجله نمی‌کنیم. آرام پیش می‌رویم، لبخند می‌زنیم و موانع را دور. این حسی است که برای یک شیرازی عادی است. جهانی عاری از استرس و تنش و پیام از آن دور است. اگرچه معتقد است جهان اندیشه‌اش با خشونت گره خورده است. همان خشونتی که مدام در آثارش رقم می‌خورد، تبیین می‌شود و تحلیل. او برای خشونت تحلیل دارد. قرار است پنج پرده از خشونت را یک‌جا نشانمان دهد. او خشونت را مبدایی بر وجود بشر می‌داند. او خشونت را همراه همیشگی بشر می‌داند. آن را واقعی‌ترین امر برمی‌شمرد، چیزی شبیه امر واقع لاکان، جایی که در نهایت بدان خواهیم رسید. با او مجادله نمی‌کنم. کمی مرا یاد ژیژک می‌اندازد، تنها کمی. پیام از ژیژک هم آرام‌تر است.
در مقابل سعید حسنلویی هست که پرانرژی است، عصبانی می‌شود، می‌خندد. او بار احساسی ماجراست. او شاید کارگردان دوم کار باشد. بخشی از مغز متفکر نمایش است یا شاید موتور محرک. او اکنون به یک حداقلی بسنده کرده است: طراح صحنه. با این حال گپمان ساعتی می‌گذرد. تمام حرف‌هایمان در چهار دقیقه ضبط شده است. حرف‌ها در ناکجاآبادی آرام می‌گیرند. می‌ماند برای روزی دیگر، روزی که قرار است نمایش با حضور پنج نمایشنامه‌نویس بابت هر نمایشچه گشایش یابد: حسین پاکدل، نادر برهانی مرند، کورش نریمانی، جلال تهرانی و محمدامیر یاراحمدی.
حمید رحیمی، مهدی حسینی‌نیا، معصومه کریمی، مجتبی فلاحی، افشین زمانی، الهه شه‌پرست، سینا کرمی، سجاد تابش، کیوان ساکت‌اف، مریم نقیبی، ملودی آرام‌نیا وعامر مسافر‌آستانه بازیگرانی هستند که قرار است در کنار سعید حسنلو به عنوان طراح صحنه و مشاور هنری، سمانه احمدی‌مطلق به عنوان طراح لباس، ایمان یزدی به عنوان مدیرتولید، مینا فرهمند به عنوان مدیر اجرا، مهدی دوایی به عنوان طراح گرافیک، محمد ابراهیم عزیزی به عنوان طراح تیزر، مهران انامی به عنوان مدیر صحنه، سمانه حجاران به عنوان عکاس، سارا حدادی به عنوان مدیر تبلیغات مجازی، مریم رودبارانی به عنوان مشاور رسانه و نورالدین حیدری ماهر به عنوان مجری طرح شامگاه 17 فروردین، ساعت 18:30 در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر کار خود را آغاز کند.
احسان زیورعالم این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید