مخدوش کردن ادراک مخاطب از زیباشناسی تئاتر
تو با کدام باد میروی؟
نام اثر به مخاطب وعده ی نمایشنامه ای با زبان شاعرانه میدهد. شاعرانگی که میتواند رمانتیتیسمِ عریانِ بدون سنخیت با ادراک مخاطب از دنیای امروز را حقنه کند ولی استفادهی جمال هاشمی نویسنده اثر از شاعرانگی زبان برای استحاله ی پوستین انسان است به طبیعت. او این کار را به آرامی، با صبر و حوصله ی تمام انجام میدهد. صبوری که مفهومی فراموش شده برای مخاطب امروز تئاتر است. او به نفع مخاطب صبوری میکند تا سیلیِ رمانتیتیسمِ عریان بر گونههای مخاطب ننشیند. منفعتی که صاحب اثر از آن با خبر است و مخاطب هیجانزده ی امروز هیچ درکی از آن ندارد. او آدمهای نمایشنامه اش را در موقعیتی قرار میدهد که هر کلام و حرکتی آنها را از رسیدن به هدفشان باز میدارد. این وظیفه ی دشوار را نمایشنامه نویس بر عهده ی کمال هاشمی کارگردان نمایش میگذارد که از این موقعیت ایستای فیزیکی تئاتر بسازد. اشاره به کلمه ی ایستای فیزیکی میشود چرا که پویانی درونیِ اجرا، چشم را به این ایستایی ظاهری میبندد. کارگردان با درک این موضوع که این ایستایی فیزیکی میتواند در طول اجرا آزار دهنده شود، تکیه گاه و منطقه ی امن خود برای به روی صحنه بردن این اثر را رسیدن به ریتم و ضرب آهنگ مناسب اجرا میبیند. شاید بتوان گفت در هر شکلی از تئاتر وظیفه ی کارگردان رسیدن به این مقصود است ولی نباید فراموش کرد که وظیفه ی کارگردان این نمایش دو چندان دشوار است. چرا که از خلق تصاویر پویا و هیجانی که مهمترین ابزار این روزهای تئاتر ایران برای ایجاد ریتم مناسب و دستیابی به تحسین مخاطب است، برحذر بوده و با سختکوشی
... دیدن ادامه ››
در تمرین که از ارتباط بازیگران روی صحنه عیان است، مخاطب را با اضطراب آدمهایش همراه میکند. در این حال است که کوچکترین حرکات بازیگران زندگی را ترسیم میکند که باز هم این موفقیت از دل تمرین و سختکوشی حاصل شده است. تمرین که دیگر فراموش شده ی این روزهای تئاتر است. تو با کدام باد میروی به مخاطبینش احترام میگذارد و چشم مخاطب را بر این نکته میگشاید که تئاتر هیجانزده ی امروز که صرفاً کالایی زینتی در سبد طبقه ی بورژوا است، تنها شکل تئاتر نیست. تئاتری که امروز بدون تمرین و با تکیه بر زرق و برق، حاشیه، آدمهای سرشناس، مخاطبین را به سالن ها میکشاند و تصاویر پویایی از هیچ ارائه میدهد. چه بسا که این تئاتر به تشویش و هیجانزدگیِ مسمومِ فرهنگیِ ما دامن میزند. باید ساکن ماند. باید سکوت کرد تا صدای زندگی را شنید. تو با کدام باد میروی به این مهم دست یافته است و میتوان به مخاطبینی که با اثر همراه شدهاند ولی این ادراک تازه از زیباشناسی را هضم نکرده اند گفت، تو با کدام باد میروی زبان سعدی شیراز را دارد. سهل و ممتنع. در آخر خطاب به مخاطبین تئاتر که چشمشان به هنرمندان است و هر آنچه آنها تولید کنند را به چشم غایت فرهنگی میبینند، سوالی را مطرح میکنم؟ "تو با کدام باد میروی؟"
رضا سلیمان تاش
کارشناس ارشد تئاتر
فروردین ماه هزار و سیصد و نود و شش شمسی