ترجمه ی نقدی که در وب سایت فرانسوی زبان اومانیته درباره تئاتر " تو با کدام باد می روی ؟ " نگاشته شده است:
هنرمندانی خیره در چشمانِ دنیا
در «تو با کدام باد میروی»، کمال هاشمی و پنج بازیگرش مسیر زندگی پناهندگان را به گوش مخاطبان میرسانند.
پنج نفرند، رو به صحنه. بیحرکت، همگی به هم چسبیده اند. همچون انگشتان دست. سه مرد ایرانی، یک زن ایرانی و یک زن افغانستانی که زیر چادر طلائی اش نوزادی در آغوش دارد. در میان این چیدمان، در دستان یک مرد، درختچه ای است، انگار گنجی باشد، گنجی که باید نجات داد... در تمام طول بازی، از جایشان تکان نمیخورند. چهره ها، مضطرب. نفسها، تنگ. با صدای آهسته سخن میگویند. گفتگوهایشان محدود است به آنچه برای بقا لازم است، و تکگوییهای درونی.
«تو با کدام باد میروی؟» به کارگردانی کمال هاشمی که پیشتر در فرانسه در کنار امیررضا کوهستانی دیده بودیمش، نمایشی است واکنش برانگیز. فرمی
... دیدن ادامه ››
ظریف اما مستحکم، تکان دهنده. شاعرانگی درخشنده اش که بیان نشدنی را پس میزند. این نمایش که از اشعار حماسی ایرانی الهام گرفته است، مسیر منحصربه فرد پناهندگان را به گوش ما میرساند و سرگردانی میانِ بیخانمانی و بخت بد را به ما میچشاند. مادر نوزاد از آشوب افغانستان گریزان است، مردی جوان از خدمت سربازی؛ مرد دیگر همه چیز را پشت سر رها کرده است تا بر اثر معشوق برود، و زوجی که به امید لطافتی بیشتر در زندگی، سر به سرزمینهای ناشناس گذاشته اند. گرفتار آمده اند در دام گذر از مرزها، در تلاشند برای پنهان کردن حضورشان؛ و ترسها و بیمهایشان از همۀ حفرههای پوستشان میچکد. باید ماند، گرسنگی، سرما و جراحات را باید شکست داد و ماند. ما را به یاد «کورهای» مترلینگ میاندازند، همان شکنندگی را دارند و همان ترس از فاجعه در وجودشان لانه کرده است.
داستانی نمادین که البته در واقعیت امروز رقم میخورد و خشونت تصورناپذیر دنیایی را بیان میکند که مردها، زنها و بچه های سرگردان در جادهها و بر آبها را از هم فرو میپاشد.