هملت ، تهران ، 2017
1- رپ کردن در صحنه تئاتر
اگر تا دیشب بودن و نبود عشق را مسالهی نمایشنامهی هملت ویلیام شکسپیر نمیدانستم با تماشای هملت جوانهای تهرانی به این مساله پی بردم که نه تنها عشق بلکه مرگِ به خاطر عشق نیز شاهکار این نمایشنامه را خلق کرده است و هرگز شکسپیر از نوشتن این اثر جاوید قصد بیان موضوعی سیاسی-اجتماعی را نداشته ؛ موضوعی که همیشه ساختار رپ را بر آن بنا میدانند ، نه این که رقص و مستی و جاویدانی میتواند دلیل اعتراض این سبک باشد را .
دیشب نمایشی را تماشا کردم که با ساختار موسیقی رپ شکل داده شده بود ؛ صحنه صحنههایی از هملتها و افلیاهای سال 2017 که بدون توجه به جنگی که جهان را تغییر داده ، با عشق و گذشتن ، زندهگیهایشان را تغییر میدهند و به سویی دیگر از این دنیا قدم میگذارند . رپی که با چند تکست ، داستان (موضوعی) واحدی را نمایش میدهد ؛ به نظر من حتا اگر تمرکز کیومرث مرادی در این اثر صرفن هملت در تهران (نه دانمارک) سال 2017 (1396) بوده باشد اما پرداختی از نمایش هملت شکسپیر کرده است که تمام داستان از لحظهی مرگ پدر تا لحظهی مرگ هملت حداقل اشاره میشود (از زاویهدیدی که با هملت آشنایی کامل دارد) و البته این میتواند در دید تماشاگر عادی قابل درک نباشد و بگوید «چی بود ؟» (آن طور که شنیدم) یا وسط نمایش سالن را ترک کند (آن طور که دیدم) و این سبب میشود
... دیدن ادامه ››
تا اشارهیی داشته باشم بر این که "چرا باید آثار کیومرث مرادی را ببینیم ." و این اثر را نمایشی متفاوت با چند اثر اخیر کیومرث مرادی بدانم (از شکلک تا کنون).
2- نمایشی با کارگردانی استاد کیومرث مرادی
اگر تا دیشب برای هملت شاهزاده دانمارکی جایی در سرزمین ایران قائل نبودم از اثر مثال نازدنی کیومرث مرادی آموختم که چه طور میشود فردی را با عقل و عمل هملت به سرزمینی دیگر در زمانی دیگر وارد کرد بدون هیچ فانتزی گری و نیز افلیاهای زمانهم را دیدم به طور واقع ... که صد البته این از قابلیتهای متون ویلیام شکسپیر است که همیشه همه آثارش در جایی از این کره در حال اجرا ست اما انجام آن نیاز به دانش لازم و توانایی قابل دارد تا هملت با همآن سبک رئالش به هملت ، تهران ، 2017 تبدیل گردد .
پس از آمدن سیاست اعتدالی و دولت تدبیر هنرمندان بزرگی که کوچ کرده بودند به قشلاق (به هر دلیلی) امیدوار شدند و به ایران بازگشتند و بلافاصله شروع به ساخت آثار موفق و ناموفق کردند = پشت سر هم- اما به نظر من تنها کسی از آن بزرگان توانسته تا کنون در تمام فعالیتهای پس از بازگشتش موفق عمل کند کیومرث مرادی بوده . موضوع سه نمایش او تا کنون ، عشق بوده اما در هر کدام آن آثار جلوهیی از عشق و مهمتر ، جلوهیی از تئاتر را ارائه داده که به جز هنرش که حتا در آن هم اشتراکات نمایشییی نداشته ، از جهت آموزشیش نیز برای هنرجویان تازه و قابل بحث و توجه است . استاد کیومرث مرادی که در آمریکا و دورهیی در ایتالیا دانش خود را فراتر از پیش کرد پس از تحصیل به ایران بازگشت و آن چه آموخته بود را طی دورههایی به جوانان آموزش داد و میدهد و اثر در حال اجرایش ثمرهی هنرجویان همآن دورهها هستند . "هملت ، تهران 2017" اما تفاوت بزرگی با دو اثر پیشین "افسون معبد سوخته" و "نامههای عاشقانه از خاورمیانه" دارد ، جدا از تمایزش در نقشآفرینها که در دو اثر پیشین هنرمندان نام آشنایی در صحنه حضور داشتند و این بار نقش آفرینان جوانان هنرمند اما در این اثر توجه مرادی به اتفاقات دیگری بوده .
3- هملت ، تهران 2017
وقتی وارد سالنی بزرگ و جدید شوی ، وقتی دیواری با چهارچوب باز و چند پنجره کاملن سفید روبهرویت باشد ، وقتی چندین چهارپایهی سفید بر زمین سفید چیده شده باشد ، وقتی یک خواننده رپ وارد صحنه شود و مونولوگ بگوید ، وقتی دخترهایی وارد شوند و دیالوگ بگویند ، وقتی افکتهای صدایی در برت بگیرد ، وقتی سیبی گاز نزده و خورده نشده از صحنه خارج شود ، وقتی نور نقش آفرینی کند و تاریک ماهیت داشته باشد و وقتی حرکتها و حرفها از عشق هملت به افلیا و افلیا به هملت باشد کاملن از خود بیخود میشوی و هر صحنه اتفاقی را تجربه میکنی که در ذهنت حفظ میشود ، این صحنهها را باید بعد از خروج از تئاتر پردازش کنی و قصد دادن چاقو به دست هملت و ریختن آب به صورت افلیا هم این است تا تو تجربهیی را تماشا کنی که برایت عشق معنا شود و تهران سال 2017 برایت قابل تعملتر گردد .
اثری که دوست دارم بار دیگر تماشایش کنم و تا الان یک روز کامل است که درگیر آن هستم .