من یک تماشاگر عادی اما قدیمی نمایش هستم. بنابراین آنچه می نویسم یک نقد حرفه ای نیست، زمزمه ی شخصی ِ یک تماشاگر ساکت است که بعد از مدتها کاری بر صحنه دیده که تکانش داده. نام کارگردان برایم آشنا نبود، اما حضور رضا بهبودی و الهام کردا و ستاره پسیانی کافی بود که در دیدن این کار تردید نداشته باشم.
دکور بسیار خلاقانه ی نمایش و امکانات بصری ای که در اختیار قرار می دهد، اولین قوت نمایش است. استفاده ی دوگانه و متناوب شفافیت-انعکاس از شیشه، و چینش سمبلیک فضاها، انگار بازیگر پنحمی باشد که بخشی ار بار روایت را به دوش دارد. موسیقی و افکتهای صوتی، به جا انتخاب شده و درست همانجا که باید، ضربه ها را وارد می کند. بازیگران به ارامی صحبت میکنند و صدایشان را میکرفون انعکاس می دهد.
بازیها تقریبا درخشان است. به نظرم دست کم سه نقشی که رضا بهبودی، الهام کردا و ستاره پسیانی ایفا می کنند، کاملا به درستی بر عهده شان گذاشته شده و چقدر هم خوب از عهده اش بر می آیند. متن بسیار روان و زیبا ترجمه شده و خبری از شوخی های هزلی که این روزها روی صحنه باب شده، نیست. راستش را بخواهید، اصلا انتظار یک داستان پرگره را نداشته باشید؛ اتفاقا داستان خیلی هم تکراری است و مستعد ابتذال! اما روایتی که این متن از این داستان تکراری به دست می دهد، یکساعت و نیم شما را به صندلی میخکوب می کند. بعد از مدتها، حس می کردم که تمام توجه تماشاگران به صحنه است، و هی یکی در میان موبایلشان را از سر بیحوصلگی چک نمی کنند. در سکوت به صحنه ای چشم دوخته بودند که داستان بسیار آشنایی را روایت می کند که منحصر به زمان و مکان هم نیست. همه لابد روایتی از آن را تجربه کرده اند. قدرت شگقت انگیز نمایشنامه، تازگی ِ روایت است.
سخن کوتاه کنم: این نمایش را از دست ندهید. شاید حتا یکبار دیدنش هم کافی نباشد.