این یک تئاتر نیست، یک زندگی است
نگاهی به نمایش #ناتمام نوشته ی محمد چرمشیر و کارگردانی کهبد تاراج
ناتمام اثری با عصاره ی سینماییست، سینمای کیمیایی و مهرجویی، سینمای خوب ایرانی، ناتمام مخاطب را به شدت یاد فیلم های با ارزش میندازد، شاید اولین چیزی که درمورد ناتمام میتوان گفت کارگردانی صحیح آن است، کارگردان مخاطبش را میشناسد، میداند مخاطب عام این روزهای تئاتر، به تئاتر میرود که یا چهره روی صحنه ببیند و یا شاهد یک نمایشنامه ی قوی با پرداخت سینمایی باشد، طراحی صحنه و آکسسوار در ناتمام اما بسیار ساده و در عین حال پر پر مفهوم است، بازی بازیگران بعد از کارگردانی به جا حرف اول را میزند و از همان ابتدای نمایش مخاطب را میخکوب میکند، گویی این روزها روزهای #زن در تئاتر است، نمایش #یک_دقیقه_و_سیزده_ثانیه و #ناتمام هر دو روی صحنه هستند و حرف اول را در هر دو زن و مشکلات زنان در جامعه میزند اما با دو نگاه و سبک متفاوت،حتی با طراحی صحنه و نورپردازی متفاوت از هم، ناتمام مانند اسمش نا تمام نیست، کارگردان و نویسنده و بازیگران تمام تلاششان را کرده اند تا کنار هم تمام شده ترین اثرشان را به مخاطب هدیه بدهند، ناتمام اما تلخ است، تلخی نمایش بعد از اجرا در کام مخاطب میماند، از آن نمایش هاییست که بعد از خارج شدن از سالن دوست داری محوطه ی تئاتر شهر را آرام قدم بزنی و در ذهنت مرورش کنی، از آن نمایش هایی است که وقتی از سالن سایه بیرون آمدی دوست داری در تک تک سالن های تئاتر برای خودت تصورش کنی، دوست داری خودت بازیگرش باشی و خودت تمامش کنی
تماشای این نمایش به شدت توصیه میشود