در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهدی رجبـلو درباره نمایش فالومی: نقد خانم ساناز سیداصفهانى نویسنده و هنرمند تئاتر: فالو-مى : نمایشی به
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:30:17
نقد خانم ساناز سیداصفهانى نویسنده و هنرمند تئاتر:
فالو-مى : نمایشی به کارگردانی کورش سلیمانی ؛ برگرفته از نمایشنامه ی پیتر شفر ، حال مخاطب را خوب می کند . اینکه کارگردان ، در مواجهه با متن چه کرده است ، تدبیر ی ست سخت . داستان نمایش ، خیلی هم سر راست نیست ، ظاهرا مردی اصولگرا که به وفاداری همسر جوانش شک کرده و یک کاراگاه خصوصی استخدام می کند تا از رفت و امد های همسرش خبر بدهد . البته بعد از گذشت زمان متوجه پیچیدگی روابط «اشخاص بازی» می شویم . خیلی به راحتی نمیتوان گفت داستان و اساس نمایشنامه ( یک خطی ) ست . شاید صادقانه تر این است که به ساختار مدور این داستان از وجه دیگری نگاه کنیم ! اینکه شخصیت های نمایشی بعد از گذشت زمان و ارتباطبا یکدیگر اگاه می شوند ، تغییر می کنند و می خواهند که از نقطه ی الف زندگی به ب حرکت کنند . با توجه به اینکه ( چگونگی ) پرداخت دراماتیک درنورد شخصیت ها ، از انان انسان های بیچاره و طنازی می سازد که ما وقتی گفتگوهایشان را می شنویم می خندیم ؛ این سطحی ترین قضاوت است که صرفا به دلیل مفرح بودن فضا ان را کمیک بدانیم . این کار (کمدی) و ( سرگرم کننده ) نیست .طنز اصولا ابزار بیان مختلفی دارد که در این جا دقیقا با انواع شخصیت طنازش رو به روییم . طنز الزاما ریالیستی و خیلی وقت ها sinical است، دقیقا به دلیل محتوای مهمش . سه کاراکتر این نمایش ( حسابدار- همسر حسابدار- کاراگاه) در مانده اند . در واگویه ها و اعترافات حسابدار و رفتار هیستیریکش با بازی درجه یک مسعود میرطاهری ، متوجه می شویم چقدر در بحران سن ، انزوا ، خود کم بینی غرق است . او نمیتواند گره از مشکل شخصی خود باز کند . مرد کاراگاه که پرسوناژی مخالف او را ارایه می دهد ، بسیار خونسرد ، بی خیال ، جدی و باهوش به نظر می رسد که در همه ی عمرش حتی نتوانسته و نخواسته عاشق شود و از یک رابطه ی بی دیالوگ به عرش می رسد . این بازی درخشان وحید اقاپور واقعا انعکاس شخصیت درون گرای کاراگاه را ارایه می دهد نه انچه در ظاهر میبینیم . جالب نیست ، بیایید به تشابهات این دو شخصیت هم نگاه کنیم ان ها هر دو وسواس و اضطراب دارند . یکی مدام خط کشش را دور دستش می چرخاند و دوست دارد نقش معلم مکتب خانه را در بیاورد و جوشی ست و ان دیگری هم مدام در حال خوردن شیرینی و شکلات وماست است . هر دو مضطربند . حسابدار که یک جا ... دیدن ادامه ›› پا روی اصول خانوادگی می گذارد و مثلا یوایشکی به کلاب می رود از این کار خودش شرمنده ست ، کاراگاه هم در اعترافش به همسر حسابدار می گوید که در حین کار از او خوشش امده و این حس حزو اصولی کاری نیست . با این حال حتی زن حسابدار هم در این میان اضطراب دارد چراکه شوهرش می خواهد معلم او شود و زن از زندگی و جهان بینی خودش دور شده ، ان قدر که وسط تنهایی هاش به مردی که حتی با ان یک دیالوگ نگفته فکر می کند . همه بی دوست هستند و تنها . رسم طنزالود نمایشنامه نویس این کمدی تلخ را سبک می کند . زهر جهان ابزورد را می گیرد . شاید اگر در انتها و بخش پایانی نمایش ؟ مکث بیشتری می شد .... یا فضا را برای تعلیق باز می کرد می شد ارزو کرد که کاش کوروش سلیمانی این اثر را به یک درام سینمایی تبدیل کند .
با احترام
ساناز سیداصفهانی
میس شانزه لیزه
آذین حجازی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید