دیشب، به تماشای نمایش اون دیگه اینجا زندگی نمیکنه نشستیم. پیش از شروع نمایش کارگردان نمایش، بانو امیرجلالی و دیگر میهمانان صحبت هایی را در نقد شرایط اجتماعی و دفاع از حقوق زنان ایراد فرمودند. با توجه به جو حاکم شده انتظار نمایشی تلخ و سنگین را داشتم و خود را برای یک طوفان درونی آماده کرده بودم. کاملا برعکس تصور غالب شد! نمایش در چند پرده مرتبط پیش رفت. بازی های درخشان و با نمک قه قه را به سالن هدیه می کرد و در راستای عمیق شدن به مشکلات زن نقش اول داستان، لحظه ای اجازه ایجاد حس خستگی در تماشگر را نمی داد. چگونه این کار را کردند؟ با توانایی و تمرین و بازی های درخشان. شما لحظه ای نمی توانید جلو خنده خود را بگیرید در برخی صحنه ها، لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه از اجرا را لذت خواهید برد و آرزو می کنید که شب بعد نیز به تماشای این نمایش بنشینید. در فضای حاکم بر تاتر های لوده و مسخره که گویا قصد توهین به تماشاگر یا خود را دارند. به راستی این تاتر را در چه سبک و سیاقی می توان قرار داد؟ خود ادعا کردند سبک درام و اجتماعی که به حق درست گفتند، اما باور کنید هرگز این چنین تاتر درخشانی را تا به حالا ندیده اید. هم خنده و هم تفکر عمیق. من سبک این تاتر را سبک درخشان و سبک تماشاگر پسند می نامم. سبکی که نقد می کند اما دل تماشاگری که هزینه کرده تا شبی خوب را سپری کند را آزرده نمی کند. سبکی که نقد می کند اما توهین نمی کند، سبکی که شبی زیبا را به من به تو و به تاتر هدیه می دهد.
با سپاس از همه عزیزان.
درود بر تو کارگردان توانا که این چنین بازیگرانت را انتخاب کردی و از ایشان بازی گرفتی.
و تشکر ویژه از اجرای همه بازیگران توانا
مرسی تاتر، مرسی از نمایش اون دیگه اینجا زندگی نمیکنه!