شیوه به قداست رساندن یک اعتراف کننده نامعتبر
چه باید کرد؟
سمیرامیس بابایی
روزنامه اقتصاد
کشیشی که در یک روستای کوچک کارش رسیدگی به امور معمولی کلیسا و گوش دادن به اعترافات مردم است با چالش بزرگی روبرو می
... دیدن ادامه ››
شود و باید تصمیم بگیرد. کشیش از مدت ها قبل در وجودش تردید هایی نسبت به آمرزیده گی مردم ،زندگی یکنواخت و عمل هر روزه خود پیدا کرده است . او در ناخودآگاهش از نسل خود بریده است اما اعتقاد دارد که هنوز می شود به نسل جوان امید بست و جهان بهتری را برای بشر رقم زد کرد و همچنان سعی می کند با تمسک بر آموزه های دینی خود با مردم درست رفتار کند و به قول معروف آدم خوبی باشد. در نمایش سه گفتگو شکل می گیرد . زنی (خاطره حاتمی)که بخاطر پول تن به ازدواج داده و حالا چیزی بیشتر از آن برای زندگی اش می خواهد . نویسنده ای که در تقابل با اخلاقیات مذهبی با او جدال می کند و پسرکی معلول که از کشیش می خواهد به جایش تصمیم بگیرد. «قداست نامعتبر» یک نمایش چالشی اجتماعی و پرسشگر است. چیزی نمیگذرد که مخاطب را با خود شریک می کند تا در دیلما(دو راهی) داستان همگام شود.
قداست تقابل انسانیت و مذهب است. آن جایی که قوانین مذهبی سفت و سخت که هجمه ای است از بایدها و نباید ها، در مقابل چالشی که ابعاد گسترده تری به خود می گیرد از کار افتاده جلوه می کند ؛ و انسان معاصر را با وجدان و اخلاقیات اجتماعی اش برای تصمیم گیری تنها می گذارد. چه باید کرد؟ مثلی هست که می گوید همه آنقدری دل و جرات دارند که به دردهای دیگران گوش کنند. از این جا به بعد قضاوت ها شروع می شود. نویسنده(علی باقری) وجدان شکاک و محکوم کننده کشیش می شود و مخاطب نیز می تواند جای کشیش قرار گیرد و از خود سوال کند چه تصمیمی می تواند بهتر باشد؟
در« قداست» اما کشیش ناخواسته از جایگاه فردی نصیحت گر،انسانی که نماینده شخصیتی است که از او انتظار می رود خوب مطلق باشدعدول کرده به جایگاه فردی انقلابی می رسد. بدین معنا که اخلاقیات از نصایح لفظی به عملگرایی تبدیل می شود و فرد از جایگاه واعظ پایین آمده و کنشگر می شود. انقلابی به معنایی شخصیتی که جسارت تصمیم گیری فردی دارد و فراسوی قضاوت افراد که او را گناهگار، خطاگر یا حتا بدتر از آن بخواند نفع شخصی خود را فدای هدفی می کند که ایمان دارد درست است.پس اخلاقیات نیز همراه با کشیش پوسته سفت خود را می شکافد و همپایه او بعدی انسانی و زمینی پیدا می کند. از ویژگی های نمایش «قداست..» نمایشنامه آن است که پیرنگی ساده و در عین حال جلب کننده دارد . آرش واحدی که کارگردانی متن خود را برعهده دارد توانسته است به خوبی جدال بین کشیش(محمد نادری) و پسرمعلول را که بن مایه اثر را نیز تشکیل میدهد به نمایش در آورد. بازی آذین نظری نیز در نقش پسر معلول درخور توجه است . بدن در حوزه تعادل و بیان همگام با بازی های بیانی و هیستریک او توانسته است در انتقال حس به مخاطب موفقیت شایانی کسب کند. «قداست نامعتبر» حکایت اخلاقی مدرن است، نمایشی که آزادی قضاوت را از تماشاچی خود سلب نمی کند و در واقع این مخاطب است که نتیجه گیری را می سازد. در تصلیب مسیح دو روایت وجود دارد. می گویند مسیح بعد از ریاضت های بسیار وقتی او را عاقبت به صلیب کشیدند و رها کردند، رو به آسمان کرد و گفت«خدایا آن ها را ببخش آن ها نمی فهمند» آلبرکامو اما روایت دیگری را بازگو می کند ، مسیح رو به آسمان می کند و فریاد می کشد« چرا مرا تنها گذاشتی؟»وابسته به اینکه مخاطب کدام روایت را قبول داشته باشد یا با شنیدن کدام روایت تحت تاثیر واقع شود نمایش «شیوه به قداست رساندن یک اعتراف کننده نا معتبر» می تواند تاثیرگذاری و نتیجه گیری خاص خودش را در او ایجاد کند.