برای یک زندگی بهتر خودت را از قید و قاعدهی آدمیت رها کن و برای خودت هم که شده از همه چیز سود به جوی ؛ این است نقش همهی خوابهای ما اما در بیداری چگونه میخواهی جواب خودت را هم که شده بدهی؟
یک زندگی بهتر چه گونه است ؟ در یک زیر پله ؟ در یک خانه کوچک ؟ در عین بیعاری ؟ در فرار از همه چیز ؟ در فراموش کردن همهی مصیبتها ؟ یک زندگی بهتر نمایشی ایرانی ست با خیالات خانهیی پدری که به زودی به مصادره بانک در میآید .
بازی در یک زندگی بهتر پر است از حسهای انسانی و هر لحظه درگیری حسی متفاوت و متضاد با دیگر حسها ، حسهایی که بازیگران آن در کنار هم به مخاطب میدهند ، گاه متضاد و گاه هم سو ، مخاطب باید آن چه را که دریافت میکند در ورطهی تماشا بیتصمیم و ابراز عقیده و بدون دادن حکمی ، نمایش را به انتها برساند . نمایشی که پدر خانواده ، سازنده سازی سنتی در زیر پلهیی موروثی از سلامتیش میگذرد تا با سری بالا در جامعهی زیرین یک شهر بزرگ امورات روزانهی خانوادهش را بگذراند اما با سخت شدن اوضاع اقتصادی به چاره اندیشی میافتد و درمانده ، میماند که چه کند ؛ مادر خانواده ، خانهدار ... میخواهد زندگیش را حفظ کند و حواسش به تمام افراد خانواده است ؛ پسر کوچک خانواده ، بیکار و در آستانهی ازدواج ... آرزوی تمام جوانان هم نسلش را دارد اما با وجود اختلافاتش با پدر خانواده باز سعی میکند آرامش خانواده را حفظ کند ؛ عروس خانواده ، دختری شهرستانی ... میخواهد آرزوهای نامزدش (پسر کوچک خانواده) را در عین نداری برآورده کند و به پای او ایستاده است ؛ پسر بزرگ خانواده کسی که با بازگشتش به خانواده ، این شرایط نابسامان را تغییر میدهد ... او که همه فکر میکردند با پولی که از خانواده برده حال شرایط را بهتر میکند ... . و ما تماشاگران که هم نابسامانی را و هم تغییر را میبینیم ، حد بزرگی و کوچکی آن را ، درستی و نادرستی آن را و خود آن را حاکم میکنیم بر ذهنمان تا جستوجو کنیم در اطرافمان که یک زندگی بهتر آیا این گونه است ؟ کسی برای خوابهایش جوابی ندارد .