نوشتاری نه در باب نمایش نادیده ، برای مردی که دغدغه داشت
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است
نخستین بار که به تماشای اثر یک خاطره، یک مونولوگ، یک فریاد و یک نیایش نشستم- گواراترین مونولوگ تلخ زندگیم - ؛ مردی را کشف نمودم دغدغه مند (گوهری نایاب! ) ؛ ای دیر یافته با تو سخن میگویم .
با بزرگواری در باب هنر گفتمان میکردیم ، سخن از رسالت بینابین هنرمند و مخاطب به میان آمد ، نکته ظریفی رد و بدل شد: رسالت خالق ارائه کاری وزین، هدفمند و به نقل از خود جناب آقای خامنهای حفظ حرمت هنر است و رسالت بیننده تحقیق و تامل چه قبل و چه پس از دیدن اثر جهت کشف زوایای زیرینتر هدف هنرمند. نکته ظریف آنکه جناب آقای خامنهای هر دو این وظایف را با هم عهده دار شده و در راستای ارتقا بیننده ، هم خلق میکنند – به زیبایی – هم اندیشه سازند – به غایت – و هم عاشقانه مسیر تامل را چه پیش چه پس از از تماشای اثر برای بیننده با انبوه دادههای آنالیز شده چه در قالب صفحه نوشت و یا چاپ کتاب و بروشور همه و همه در اختیار قرار میدهند بی هیچ چشم داشتی ! ( فی المثل همین دو نمونه کار جدید ایشان را ملاحظه بفرمایید دو کتاب در راستای دو کار جدیدشان معرفی نمودهاند. ). زوایای شفاف این هنرمند حتی در مسایل مالی نیز رسوخ دارد وگزارشات شفاف مالی از میزان درآمد و هزینههای تولید یک اثر جز به جز توسط ایشان بیان میگردد برای مشتاقان دانستن
... دیدن ادامه ››
بیشتر .
مگر میشود عاشق نبود و فارغ از جیب و تمام ناملایمات در راستای توسعه فرهنگ کشوری به شدت نیازمند اثر خلق نمود؟ آثاری که هریک به تنهایی علاوه بر پوسته زیبا ظاهری ژرفایی به عمق آلام بشری به دور از رنگ و نژاد و مرز دارد ، آثاری لایه به لایه که عاشق ، مشتاقانه در اختیار بیننده قرار می¬دهد ، با شد که برای مخاطب دریچهای رو به خردورزی بگشاید.
در خاطر دارم بعد از تماشای نمایش شازده کوچولو سرخوش از تماشای اجرایی زیبا همراه با مفاهیمی آشنا که همگی از این اثر مطالعه و در ذهن داشتیم از سالن بیرون میآمدیم که کتابی در اختیارمان قرار داده شد، کتابی که پنجرهای بود به جهان اندیشه و تفکر اگزوپری و واکاوی زوایای پنهان روحیات و خلقیات بشر.
در ذهن که مرور میکنم نمایشی را به خاطر نمیآورم که جناب خامنهای بر صحنه برده باشند بدون اینکه چه پیش و یا پس از اثر بیننده را رها نموده باشند، در خاطر نمی¬آورم اثری از ایشان دیده باشم که تهی از مفهوم و یا زیبایی شناسی باشد و یا حتی در خاطر نمیآورم اثری که با تاخیر زمانی شروع شده باشد و این یعنی احترام به هنر ، به انسان به اندیشه به خرد .
چقدر با خاطری آسوده به تماشای نمایش آثاری از مردی خواهم رفت که عاشق است ، عاشق که میشوی فارغ میشوی از هر قیل و قالی – علت عاشق زعلتها جداست – .
چقدر مشتاقانه در انتظار لبریز شدن از دانش مردی نشستهام که هدف دارد و صد البته دغدغه و غیرت. چقدر خوب است یافتن دستی گرم در این زمستان بیانتها –
گر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای، در بگشای
در انتها تنها تشکر و قدردانی میماند از مردی که دغدغه مند است، دغدغهمند هنر و انسان پس آنچه از او میجوشد همه نوشداروست. جناب خامنهای عزیز از جانب خود و تمامی دوستانی که همواره با بنده مشتاقانه در انتظار اثری نو از شما هستیم سپاسگذارم.