در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهرداد خامنه ای | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:02:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اسماعیل گفت؛
تکون بخوری شب تموم شده
-خواب هزار ساله-

نعمت قهوه‌چی
در خفا فریاد زد:
حقم را بده!
من از زور بدم میاد
- ترسان-

آقای همتی بر بالای چهارپایه اقتدار سرمایه:
خفه شو!
می‌اندازمت بیرون
صد تا مثل تو هست
-ارتش ذخیره ... دیدن ادامه ›› بیکاران-

دوچرخه ساز:
برادر زنم با سواده
یک عالمه کتاب خونده
میگه ما هیچی نمی‌دونیم
-جهل-

آقای کت شلواری:
به رادیو گوش کن
آدمی که رادیو نداره
آبرو ‌نداره
- ناآگاهی-

قصاب - دکتر:
دور اون کسی که داره جون میکنه
سه بار فوت کن
اگه تکون نخورد
مرده
-خرافات-

راننده وانت:
من همش فکر می‌کنم
اجل مردمم
«دپرسیون»
- توهم-

دسته‌جمعی:
بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم


جمعه‌ها یک ساله، صبحش مثل بهاره، ظهرش مثل تابستون، عصرش مثل پائیزه، غروبش، زمستون!

جمعه‌کشی
خلج
سنگلج

دهم مهرماه ۱۳۹۸
بسیار مشتاق به دیدنش شدم
۱۱ مهر ۱۳۹۸
پس در این آشفته بازار غنیمتیست تماشای جمعه کشی
۱۵ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

#کمپین #دموتئاتریک

من مهرداد خامنه‌ای به عنوان کارگردان تئاتر به روند غیرشفاف و فردمحور ارائه‌ی مجوز برای اجرای تئاتر و سیاست‌های غیرشفاف مدیریتیِ مسئولان تئاتری در کشورم اعتراض دارم و در کمپین #دموتئاتریک شرکت می‌کنم.

من معتقدم اِعمال‌ قدرت‌های مدیران سالن‌های دولتی، عمومی و خصوصی (که خود نیز پیرو نظرات هر مدیر به شکل سلیقه‌ای اجرا می‌شود)، عدم حمایت و تامین امنیت شغلی گروه‌های تئاتری به شکل قانونمند و عادلانه و نبود شورای حل اختلافی عادل که پاسخگوی اختلافات اعضای بازبین و گروه‌های تئاتری باشد، همه به عدم شفافیت و فضای غیرمسئولانه و سلیقه‌ای دامن زده‌اند. اینجاست که هر تعاملی میان مسئولان و هنرمندان فرصتی برای تسویه‌حساب‌های شخصی می‌شود و چشم‌انداز این حرفه را در جامعه تیره و تار می‌کند.
من معتقدم که هنر تئاتر در این فضا دیگر مجال نفس کشیدن ندارد و از آنجا که به اعتلای فرهنگ و هنر کشورم اهمیت ... دیدن ادامه ›› می‌دهم، از معاونت امور هنری و اداره‌ی کل امور هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مسئولان مستقیم این حوزه تقاضا دارم در برابر این وضعیت ناامیدکننده و در مقابل مدیران اقتدارگرا و مداخله‌جویی که مسیر را برای گروه‌های نمایشی و مخاطبان این هنر هر روز تنگ‌تر و ناهموارتر می‌کنند، پاسخ‌گو باشند.

تلاش برای شفافیت فضا و تصویب قوانین بازدارنده جهت محدود کردن سلایق شخصی بدون شک در مسیر اعتلای فرهنگی کشور است و تئاتر را از یک تفریح خودخواهانه و محدود به اقشاری خاص، به ذات خودش برمی‌گرداند: یعنی تئاتر به عنوان ضرورتی در تمام #جامعه و برای تمام اقشار و در اختیار تمام #مردم.

دموتئاتریک یک کمپین اعتراضی در برابر وضعیت و سیاست‌های کلان و خرد #تئاتر امروز است که شما هم می‌توانید به آن بپیوندید و متن آن را با نام و نحوه‌ی ارتباطتان با تئاتر منتشر کنید.

عکس:
https://goo.gl/Ysy3En
با سلام حضور دوستان عزیز تیوال
فیلم تئاتر نمایش مترسک برداشتی آزاد از چهارصندوق اثر بهرام بیضایی، تولید گروه تئاتر اگزیت ۲۰۱۸ در سایت آپارات در اختیار شما عزیزان می‌باشد.
در سایت آپارات:
https://www.aparat.com/v/IfnFN
سلام جناب خامنه عزیز. وقت بخیر. دی وی دی نمایش مترسک رو (که تو کانال گروه اگزیت تصویرش رو گذاشته بودید) از کجا میتونیم تهیه کنیم؟
۱۳ شهریور ۱۳۹۷
ممنون از شما جناب غیوری عزیز
من هم برای شما آرزوی بهترین‌ها را دارم.
۲۰ آبان ۱۳۹۷
امیرمسعود فدائی
یهویی به ذهنم رسید خدمتتون عرض کنم میشه تعدادی از نمایش‌های مهرداد خامنه‌ای رو دوست نداشت حتی میشه تمام کارای مهرداد خامنه‌ای رو دوست نداشت اما نمیشه خود مهرداد خامنه‌ای رو دوست نداشت! بس که ...
واقعا واقعا واقعا !
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با عرض تسلیت حضور دوستان هنردوست و عزیزمان در تیوال بخاطر درگذشت استاد انتظامی. امشب به یاد آن مرحوم گروه تئاتر اگزیت در خانه او به روی صحنه خواهد رفت.
اگزیت از خرداد ماه سال ۹۴ در زیر سقف خانه او برای انجام فعالیت‌های هنری خود پناه گرفت و به یاری همکاران این خانه تا امروز در این خانه مانده است.
تسلیت به جامعه هنری :-(
همیشه سلامت باشید جناب خامنه ای
درود بر شما
۲۶ مرداد ۱۳۹۷
خانم میترا و مریم عزیز ممنون از اینکه در غم و شادی در کنار ما و با هم هستیم.
۲۶ مرداد ۱۳۹۷
با سلام و احترام
.
.
.
دلم گرفته‌است
دلم گرفته‌است
به ایوان می‌روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده‌ی شب می‌کشم
چراغ‌های رابطه تاریک‌اند
چراغ‌های رابطه ... دیدن ادامه ›› تاریک‌اند
کسی مرا به آفتاب
معرّفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانیِ گنجشک‌ها نخواهد برد
پرواز را به‌خاطر بسپار
پرنده مُردنی‌ست

جناب خامنه ای درود بر شما که پرواز رو برای ما یاد آورری میکنید
۲۹ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد فیلم «رفتن» ساخته برادران محمودی
«می روم تا با تو بمانم»
یا بازیگرانی که منجی فیلمساز شدند
مهرداد خامنه‌ای

عاشقانه‌ی «رفتن» داستان رفتنی است برای ماندن. داستان تلاش دو ‌معشوق برای در کنار یکدیگر بودن در جایی امن. داستان حق زیستن دو جوان بدون دخالت دیگران. حقی که در این گوشه‌ی جهان به راحتی پایمال می‌شود و راهی برای انسان‌ها باقی نمی‌ماند جز خطر کردن و به آب و آتش زدن.
«رفتن» داستان آشنای غمناک مردمان جهان سوم است که با گویش زیبای دری برای فارسی‌زبانان غمگنانه‌تر ... دیدن ادامه ›› می‌شود.

جان هیوستن کارگردان شهیر آمریکایی می‌گفت: هنر کارگردانی سینما انتخاب صحیح و نشان‌دادن آن چیزی است که تماشاگر نمی‌بیند و در ادامه، لوئیس بونوئل پدر سینمای سوررئال این انتخاب را برای کارگردان چنان می‌داند که برای هر نما حداقل پنج راه‌حل می‌تواند پیش رو داشته باشد و انتخاب صحیح تنها یکی از اینهاست که به کارگردان نمره قبولی می‌دهد.
در فیلم «رفتن» برادران محمودی تا آنجا که به حرفه فیلمسازی مربوط می‌شود این انتخاب‌ها چنان فقیرانه است و گاه به نظر ناآگاهانه می‌رسد که کل فیلم را تا لبه پرتگاه پیش می‌برد.
نوید محمودی در جای جای فیلم این شبهه را بوجود می‌آورد که در جستجوی زبانی شخصی برای نشان دادن داستان خود است. بطور مثال هنگامی که در اتاق محقر زن برادر کارگر ساختمانی در نمای اول پشت‌سر فرشته را می‌بینیم و در عمق نمای زن را که بصورت فلو مشغول آشپزی است و در حال گفتگوست. اولین سئوال این است که هدف کارگردان از این «نشان ندادن» چیست و چه قصدی را در سر می‌پروراند؟ در همان محل مشابه این موقعیت با نبی در نمای بیرونی و در جمع کارگران مرد تکرار می‌شود و دوباره عینا با همین راه‌حل پاسیو و غیرفعال مواجه می‌شویم. مثالی دیگر در صحنه درگیری فرشته با صاحب خیاط‌خانه درست در لحظه تصمیم‌گیری فرشته برای نزاع جدی‌ با اوست. صورت فرشته کاملا تاریک است و هیچ اکتی که نشانگر تغییر رفتار این شخصیت نسبت به رفتار هرروزه‌اش است به عمد دیده نمی‌شود. این منطق کارگردان از کجا می‌آید؟ که تماشاگر نیازی به دیدن لحظات دراماتیک ندارد؟ این نگاه همچون دیالکتیک سبک گدار نیست که سنتز نماها را در ذهن مخاطب شکل می‌دهد. چرا که اساسا دیالکتیکی در این کار نیست. در کار محمودی از این نوع تک پرانی‌ها به وفور مشاهده می‌شود و هیچکدام راه به جایی نمی‌برد تا خود را در نقطه‌ای بعنوان سبک فیلمسازی وی ثابت کند بلکه در بهترین شرایط به بازی خجول کارگردانی شلخته و دستپاچه شباهت دارد که خود نیز نمی‌داند چه می‌خواهد و تاوانش را تماشاگر می‌بایست پس دهد و درست در زمانی که با دیدن چنین صحنه‌های بی‌رمقی قصد در بستن طومار این فیلم می‌کنی به طرز معجزه‌آسایی با لحظاتی از نبوغ بکر کارگردان روبرو می‌شوی. همچون صحنه زیبای معاشقه فرشته و نبی در خیابان که با موسیقی «مرا ببوس» و نگاه شاهد شمس لنگرودی هیچ‌چیز دیده نمی‌شود ولی همه چیز به زیباترین شکلش در جان تماشاگر حس می‌شود. یا سکانس موتور سواری نبی با دوستش که وی را تحویل دشمنانش می‌دهد و در یک نمای ساده و در حرکت در لحظه‌ای نبی هست و درپی آن در ادامه‌ی حرکت موتور سوار او دیگر درترک موتور نیست.
این‌گونه انتخاب‌ها که متاسفانه تعدادشان اندک است نشان از استعداد نوید محمودی دارد و ای‌کاش این استعداد با دانش سینمایی همراه می‌شد تا فیلمی به مراتب بهتر ساخته شود.‌
در کنار ضعف کارگردانی نوید محمودی در انتخاب نماها، جمشید محمودی به عنوان تدوین‌گر فیلم «رفتن» بیشترین ضربه را به ساختار فیلم می‌زند. یکی از مهم‌ترین شاخص‌های تدوین صحیح انتقال اطلاعات به میزان لازم ‌و کافی به تماشاگر است. صرافت تدوین‌گر خوب برای پرهیز از وجود حتی یک فریم اضافه و زمان‌بندی دقیق شرط مهم رسیدن به فرم و ریتم صحیح فیلم است. در فیلم‌هایی نیز که به عنوان مثال در آثار آنتونیونی از نماهای طولانی و یا پلان- سکانس استفاده می‌شود علت این زمان ‌بندی در بطن خود فیلم منطقی است. شاخص تدوین جمشید محمودی اضافه‌گویی است که بسیاری از لحظات زیبای فیلم را نیز کمرنگ می‌کند. حتی در یکی از بهترین سکانس‌های فیلم که در بالا بعنوان صحنه معاشقه با حضور شمس لنگرودی از آن یاد شد تنها ایده خوب کارگردان باعث برجسته شدن آن می‌شود و تدوین‌گر با تکرار بی‌مورد نماهای شمس لنگرودی و کش دادن زمان این صحنه‌ی زیبا را در آستانه‌ی نابودی قرار می‌دهد در حالی که چیره‌دستی تدوین‌گر در بسیاری از موارد باعث نجات فیلم و به تاثیرگذاری صحنه‌های حتی بد می‌شود. دانش تئوریک تدوین‌گر عموما اگر فراتر از کارگردان نباشد یقینا کمتر از او نیست و همین دانش است که تدوین‌گر را بهترین دوست فیلم و کارگردان می‌کند. در کار مشترک برادران محمودی، جمشید دانش سینمایی بیش‌تری به‌ عنوان تدوین‌گر از نوید ندارد تا عصای دست او باشد بلکه برعکس تبدیل به نقطه ضعف کارگردان می‌شود.
با وجود تمام این نواقص آنچه که فیلم«رفتن» را دیدنی می‌کند انتقال فوق‌العاده به‌جا و ماهرانه دغدغه‌های سناریست (جمشید محمودی) از طریق بازی صحیح بازیگران به مخاطب است. آنچه که به کار نوید محمودی نمره قبولی می‌دهد توان انتقال اندیشه‌های خود به این بازیگران، بخصوص به دو ‌نقش اصلی فرشته و نبی در جلوی دوربین است که ما را با باور اجرایی خود یک لحظه رها نمی‌کنند و تا انتها روح فیلم را به تماشاگر منتقل می‌کنند. این مهارت نوید محمودی در کار با بازیگر بزرگ‌ترین دستاورد اوست. تکنیک فیلمسازی را همواره می‌توان آموخت اما توان پیدا کردن زبان مشترک با بازیگر و به قول معروف، بازی گرفتن از آنها کار هر کارگردانی نیست. زمانی این توان بیشتر برجسته می‌شود که بدانیم نبی(رضا احمدی) نابازیگری‌ست که برای اولین بار ایستادن در جلوی دوربین را تجربه می‌کند و از آن طرف فرشته حسینی بعنوان بازیگری جوان و بااستعداد در قدم‌های نخستین حرفه‌ای خود جایزه بهترین بازیگر زن را در شانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مراکش برای ایفای نقش «فرشته» در این فیلم از دستان کارگردانی چون بلا تار می‌گیرد.
فیلم «رفتن» برادران محمودی به ما یادآور می‌شود که برای فیلمساز تنها درک عمیق از موضوعی که درصدد پرداختن به آن است که شاید این دغدغه شخصی و اجتماعی انگیزه‌ مهمی برای در دست گرفتن کار ساخت این فیلم با امکانات نه چندان زیاد باشد، کافی نیست. به طور مثال فیلم «سفر امید» اثر کارگردان سوییسی خاویر کولر از سال ۱۹۹۰ به همین موضوع می‌پردازد و بسیار دقیق‌تر و زیباتر این معضل را واکاوی می‌کند و به عنوان بهترین فیلم خارجی زبان در همان سال جایزه اسکار را از آن خود می‌سازد.

اکران فیلم «رفتن» پس از گذشت دو سال از تاریخ ساختش در سینماهای هنر و تجربه اتفاقی ارزشمند است چرا که دریچه‌ای است تا از طریق آن صدای شهروندان افغان را به صورتی رسا بشنویم و این اتفاق شاید از خود فیلم «رفتن» هم مهم‌تر باشد. گرچه که گفته می‌شود فیلم بزرگ‌تر از زندگی‌ست اما در اکران فیلم «رفتن» زندگی مهم‌تر از فیلم است.


شناسنامه فیلم «رفتن»
کارگردان: نوید محمودی. نویسنده: جمشید محمودی بر اساس طرحی از نوید محمودی. مدیر فیلم‌برداری: کوهیار کلاری. تدوین: جمشید محمودی. موسیقی: سهند مهدی‌زاده. صدابردار: محمدرضا حبیبی. بازیگران: رضا احمدی، فرشته حسینی، بهرنگ علوی، نازنین بیاتی، مسعود میرطاهری، سینا سهیلی، محفوظ محمودی، افشین اخلاقی، بشیر احمد و شمس لنگرودی. تهیه‌کننده: جمشید محمودی. محصول ۱۳۹۴. ۹۰ دقیقه.
به بهانه برگزاری سی و ششمین دوره جشنواره تئاتر فجر و پوستر آن

حتما درباره موضوع تناسب فرم و‌ محتوی در آثار هنری بسیار شنیده‌‌اید. امسال هنرمندی در سی‌و ششمین دوره جشنواره تئاتر فجر این مفهوم را در حدی متعالی با طراحی پوستر این جشنواره به معرض دید عموم گذاشت. انگار او یک تنه تمام موضوع تئاتر امروز ایران را در یک قاب تعریف کرد که شاید حاصل پژوهش سالیان محققین هم نمی‌توانست به این زیبایی پاسخگوی نیاز اجتماع در تحلیل اجتماعی تئاتر ما باشد.
این قاب در زمینه‌ای«زرد» شکلکی را نشان می‌دهد که در عین چشمک زدن به ما زبان‌درازی می‌کند.
این به واقع ماحصل ۳۶ سال جشنواره تئاتر فجر است که تئاتر این کشور را به سخره گرفته است. ۳۶ سال دوری از اجتماع، ۳۶ سال دهن‌کجی به مردم، ۳۶ سال هنرمند را به موجوداتی اخته و عقیم در ارتباط ارگانیک‌شان‌ با اجتماع بدل کردن و چه رنگی می‌توان بهتر از «زرد» برای توصیف این هنرمندان یافت؟
زبان درازی که می‌گوید گرچه درب تئاترها در شهرهایی که سابقه طولانی در هنرنمایش داشته‌اند تخته شده است و به جای آن سالن‌های عروسی باز شده است(شهرستان‌ها و روستاها که بماند)، در عوض دائما دم از هنر و مردم و گفتگو و نقش تئاتر در اجتماع زده می‌شود. دروغی که هرگز در طول این ۳۶ سال تبدیل به خار ... دیدن ادامه ›› نشده تا گلوی مسئولینی که دائما آن را به خورد مردم می‌دهند را بگیرد تا بودجه‌های کلان این جشنواره را مبادا صرف تئاتر بیچاره کشوری کنند که اصولا جایگاهی بین مردم ندارد و پولی است که از دسترنج همین مردم برای جمعی شبه‌هنرمند و باند مافیایی مفت‌خور خرج می‌شود تا به این مردم بدبخت بگویند بر سر در «مستراح هنر» طاق نصرت میلیاردی بسته‌ایم. این زبان دراز صورتی بیرون آمده خطاب به همین مردم زحمتکش است تا در دهه فجر بدانند و آگاه باشند. آن چشمک خطاب به هنرمندان بیچاره‌ای است که گرچه از پاسخگویی به ابتدایی‌ترین حقوق صنفی ایشان ۳۶ سال است که خبری نیست اما می‌توانند به صرف چای و شیرینی حداقل به مدت چند روز در سال خوشحال باشند. این چشمک با غمزه به آنها می‌گوید ۳۶ سال صبر کرده‌ای، باز هم به همین منوال که بی‌رگ و خاصیت هستی بمان تا صبح دولتت بدمد! از تو راضی هستیم که صدایت درنمی‌آید و هر چه محکم‌تر به سرت می‌کوبیم هر سال قدت کوتاه‌تر می‌شود و ما همین را می‌خواهیم. این چشمک نشانی از رضایت مسئولین تئاتر کشور است از هنرمندان دست‌پرورده‌اش در طول این ۳۶ سال که اگر دنیا را آب ببرد آنها را خواب برده است و در اوج فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی‌شان انگشت لایک(بیلاخ) رنگی‌شان را به ملت نشان می‌دهند یا باران تسلیت نثارشان می‌کنند و همیشه در «اعتدال» بسر می‌برند اما هرگز از ریشه فقر، بیکاری، شکاف جنسیتی، بی‌عدالتی سخنی به میان نمی‌آوردند تا مبادا مغضوب شوند و با برچسب «سیاه‌نمایی» ممنوع‌الجشنواره. این خنده نقش بسته بر صورت این شکلک نشان بی‌غمی این جماعت است.
اشکال هندسی مربع و مستطیل حکایت از چهارچوب‌های بسته مشخصی دارد که داخل این چهارچوب‌ها هنر اصولا می‌تواند وجود داشته باشد و از سایه سانسور(ارزشیابی) بر این هنر حکایت می‌کند: تو هستی در چهارچوبی که ما به تو می‌گوییم. جشنواره تئاتر فجر جشنواره چهارچوب‌هاست و افرادی که در این فضا مورد قبول واقع شده‌اند. هنرمندانی که با حضور خود نه تنها به سانسور و چهارچوب‌های تنگ هنر فرمایشی تن داده‌اند بلکه به آن مشروعیت نیز می‌بخشند و از اینکه در داخل این چهارچوب‌های هندسی محدود قرار داده شده‌اند به خود می‌بالند و در رویای بدست آوردن شکلکی دیگر هر شب به راحتی سر بربالین می‌گذارند. اینها هنرمندان ارگانیک و وابسته هستند که چس‌ناله‌های هراز گاهیشان به خاطر این یا آن هم پیاله در قامت همان اشکال هندسی می‌گنجد که دل یار را بدست آرند وگرنه مشکلی با کلیت ماجرا ندارند.
دست‌مریزاد به طراح پوستر سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر. شاهکار آفرید.
به امید عدم برپایی سی‌و‌هفتمین جشنواره تئاتر فجر و برپایی جشن مردمی تئاتر در روستای کوچک آخیرجان.

مهرداد خامنه‌ای
مهرداد جان ضمن تصدیق گلایه‌های به حق شما و وقوف نسبی به این مطلب،صغرای قضیه‌ی منطقی که بنا کردی نادرسته برادرم.اگر شش پوستر رو در کنار هم ببینیم لااقل این برداشت شما به ذهن متبادر نمیشه.با سپاس و پوزش از شما.
۰۳ بهمن ۱۳۹۶
فکر می کنم با وجود بزرگوارانی مثل خود شما که با وجود تمام کمبود ها و سختی ها در حال تلاش برای رونق فرهنگ این کشور هستند میشه به آینده امیدوار بود .... به امید روزی که این حرکت شتاب بگیره
۰۳ بهمن ۱۳۹۶
ضمن احترام،
این پوسترها و ایموجی ها ابدا شخصیت تئاتری ندارن و شکوه تئاتر رو القا نمی کنن .
خوب بود که پوستر جشنواره ملی ایرانمون رو طراحان بزرگ و بین المللی سرزمینمون که اثارشون در موزه های دنیاست، طراحی کنن ، که به عنوان یک اثر ملی باعث افتخار باشه و نیاز نباشه برای توضیح پوستر بهش سنجاقی وصل شه!
باید دید که مردم رو به یاد تئاتر میندازه یا بازی های کامپیوتری=(
۱۳ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان عزیز تیوالی من،

تله تئاتر «مارکس در سوهو: نمایشی درباره تاریخ» در یوتیوب در اختیار شما می‌‌باشد
https://youtu.be/Msgf_oi75Ks
و یا در آپارات به آدرس:
https://www.aparat.com/v/jmRhi
دوستان عزیز تیوالی من،
تله تئاتر نمایش «من موجودی احساساتی هستم: رازهای دختران جهان» در یوتیوب در اختیار شما می‌‌باشد
https://youtu.be/tjiDWsArEew
و یا در آپارات به آدرس:
https://www.aparat.com/v/9MdoC
و در این دشت سیاه
هرکه آواره‌ی دردی که نه درد دگری ست
هرکه می‌پندارد تنها اندیشه به خورشید سپردن هنری‌ست
و نمی‌اندیشد:
به صداقت‌های لازم «کار»
و رسالت‌های تازه‌ی «عشق»
هرکه می‌گوید:
با شب سحریست
و به گلگشت منافع به درازای شب و مرگ سحر می‌کوشد


همراهان و دوستان گروه تئاتر اگزیت،
سلام
۲۹ دی‌ماه ۱۳۹۶ اجرای دو ... دیدن ادامه ›› نمایش «من موجودی احساساتی هستم» و «مارکس در سوهو» پس از یک ماه اجرا به پایان رسید. از طرف تمام اعضاء گروه تئاتر اگزیت از همراهی، انتقادات و پشتیبانی شما دوستان گرامی تشکر می‌کنم و دست‌تان را به گرمی می‌فشارم، چرا که سرمایه‌ی ارزنده‌ی گروه ما مخاطبانش هستند. تلاش کرده‌ایم که صحنه‌ی تئاتر مجالی باشد برای اندیشه و به دور از بازار تجارت و شکاف طبقاتی که احترام به مخاطب در آن اصل اول باشد. امید داریم که در این مسیر با همراهی شما مخاطبان گرامی با پایداری و نیرویی دوچندان از شما بیاموزیم و برای شما کار کنیم.
و در این دشت سیاه
هرکه آواره‌ی دردی که نه درد دگری ست
هرکه می‌پندارد تنها اندیشه به خورشید سپردن هنری‌ست
و نمی‌اندیشد:
به صداقت‌های لازم «کار»
و رسالت‌های تازه‌ی «عشق»
هرکه می‌گوید:
با شب سحریست
و به گلگشت منافع به درازای شب و مرگ سحر می‌کوشد


همراهان و دوستان گروه تئاتر اگزیت،
سلام
۲۹ دی‌ماه ۱۳۹۶ اجرای دو ... دیدن ادامه ›› نمایش «من موجودی احساساتی هستم» و «مارکس در سوهو» پس از یک ماه اجرا به پایان رسید. از طرف تمام اعضاء گروه تئاتر اگزیت از همراهی، انتقادات و پشتیبانی شما دوستان گرامی تشکر می‌کنم و دست‌تان را به گرمی می‌فشارم، چرا که سرمایه‌ی ارزنده‌ی گروه ما مخاطبانش هستند. تلاش کرده‌ایم که صحنه‌ی تئاتر مجالی باشد برای اندیشه و به دور از بازار تجارت و شکاف طبقاتی که احترام به مخاطب در آن اصل اول باشد. امید داریم که در این مسیر با همراهی شما مخاطبان گرامی با پایداری و نیرویی دوچندان از شما بیاموزیم و برای شما کار کنیم.
چیزی نیست که بهش چنگ بزنیم حالا که همه چیز از دست رفته. گذاشتنش به عهده‌ی ما. خیلی بده، ولی حقیقت داره. این کار من و توئه عزیزم.
من موجودی احساساتی هستم اثر ایو انسلر
من فکر می‌کنم انقلابی‌ترین کاری که می‌توان انجام داد گفتن حقیقت است.
مارکس در سوهو - نمایشی درباره تاریخ اثر هاوارد زین
از خودت بپرس چرا وقتی میخوام چیزی بگم زمزمه می‌کنم؟ چرا آخر تمام جمله‌هام علامت سئوال اضافه می‌کنم؟ چرا هروقت که نیازهامو بروز میدم عذرخواهی می‌کنم؟ چرا قوز می‌کنم؟ به خودم گرسنگی می‌دم وقتی عاشق غذام؟ وانمود میکنم که اونقدرها برام مهم نیست. خودم رو اذیت میکنم وقتی در واقع میخوام جیغ بزنم؟ چرا منتظرم، ناله میکنم، غصه میخورم، همرنگ جماعت میشم؟ حقیقت رو میدونید: بعضی وقتها اونقدر هم درد نداره. اسب‌ها هم میتونن عشق رو احساس کنن. مادرت چیزی بیش‌تر از اینها میخواست. بد جنس بودن راحت‌تر از باهوش بودنه. اما این چیزی نیست که توهستی.

من موجودی احساساتی هستم - ایو انسلر
شهرها چاه فاضلاب فقر و هرزگی بود. اینه سرمایه‌داری. چه دیروز، چه امروز.
مارکس در سوهو - هاوارد زین
بنظر من کاش نظام ما سرمایه داری بود که از سرمایه داران مالیات می گرفتند. نظام اقتصادی ما برده داری است.
۲۴ دی ۱۳۹۶
جناب میقانی عزیز برده داری نوین که در حال حاضر ازش صحبت می کنید شکل بی واسطه سرمایه داری است که در حال تجربه کردن و زیست آن هستیم
۲۴ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تاریخ آموزنده است و آنچه به مردم می‌گوید این است که حتی اگر کارهای کوچکی انجام دهند، اگر در صف اعتراض قدم بردارند، اگر به یک شب‌زنده‌داری بپیوندند، اگر نامه‌ای به روزنامه‌ی محلی‌شان بنویسند. هر آنچه انجام دهند، هرچند کوچک، بخشی از جریان نیرویی بسیار بسیار بزرگ‌تر خواهد شد. و اگر تعدادی کافی از مردم کارهایی کافی انجام دهند، هر چقدر هم که کوچک باشند، تغییر رخ خواهد داد.
هاوارد زین
کنش‌گر کسی است که نمی‌تواند مبارزه نکند. انگیزه‌ی او معمولاً نیاز به قدرت یا پول یا شهرت نیست، بلکه در واقع کمی به جنون رسیده است؛ از مقداری بی‌عدالتی، مقداری ظلم، مقداری بی‌انصافی، به قدری که یک نیروی محرکه‌ی اخلاقی درونی او را وادار می‌کند تا دست به عمل زده و آن را بهبود بخشد.
ایو انسلر
با سلام خدمت دوستان عزیز تیوال
بار دیگر این فرصت را یافتم که با تلاش اعضای گروه تئاتر اگزیت با دو نمایش مارکس در سوهو و من موجودی احساساتی هستم در کنار شما باشم. صمیمانه امیدوارم با ارائه این نمایش‌ها مطرح کننده پرسش‌های جدیدی باشیم. این فرصت را همچون گذشته بسیار مغتنم می‌شمارم و با آغوش باز پذیرای نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما برای آموختن بیشتر و بهتر شدن هستم.
با سلام خدمت دوستان عزیز تیوال
بار دیگر این فرصت را یافتم که با تلاش اعضای گروه تئاتر اگزیت با دو نمایش مارکس در سوهو و من موجودی احساساتی هستم در کنار شما باشم. صمیمانه امیدوارم با ارائه این نمایش‌ها مطرح کننده پرسش‌های جدیدی باشیم. این فرصت را همچون گذشته بسیار مغتنم می‌شمارم و با آغوش باز پذیرای نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما برای آموختن بیشتر و بهتر شدن هستم.
«آغاجاری» به یاد مصطفی اسکویی (۱۳۰۲ - ۶ آبان ۱۳۸۴) و آناهیتا

سال ۱۳۶۱ کلاس‌های بازیگری مصطفی اسکویی. فن بیان - تکلیف: شعری انتخاب کنید و‌ با رعایت اصول فن‌بیان که آموخته‌اید آن‌ را برای کلاس دکلمه کنید.
مدتی بود که شاگرد اسکویی بودم و کم‌کم خود را بچه محل آناهیتا می‌دانستم و پررو شده بودم. یک استانیسلاوسکی می‌گفتم و صد کنستانتین سرگیوویچ از دهانم می‌ریخت و آنطور که استاد می‌گفت خود را از نسل جدید تئاتر علمی می‌دانستم و می‌بایست صلیب آن‌را بردوش می‌کشیدم. باید سنگرها‌یم را با مطالعه و کار مداوم آنچنان قوی می‌کردم «که از باد و بارانش ناید گزند».
اما کلا چون روحیه چموشی داشتم به این فکر بودم که یک جایی بزنم در پر استاد و جایی حالش را بگیرم تا ببینم چه می‌شود. همینجوری. آخر به همه چیز خیلی مطمئن بود، مخصوصا به خودش و این روحیه او از یک سو برایم ارزشمند بود و از سوی دیگر همچون اکثر جوانان در سنین بلوغ باید دائما کسی را که به او وابستگی فکری و عاطفی داشتی محک می‌زدی. این محک زدن‌ها درواقع به چالش کشیدن باور خودم بود.
از گوشه و کنار و تاریخ و کتب و جزوات و بطور شفاهی متوجه شدم که این و آن می‌گویند: اسکویی خودخواه است. اسکویی تاجر است. بازاری است. از همه ... دیدن ادامه ›› سوء‌استفاده می‌کند. کلاه بردار است و خلاصه آنقدر آدم ناجوری‌ست که لنگه ندارد. آنقدر از این بحث و حدیث‌ها بود که گاهی به شک می‌افتادم ولی هرچه دور و برم را می‌گشتم اثری از این سوءرفتار در اسکویی و آناهیتا نمی‌دیدم. در همین دوران بود که مجموعه‌ای از اشعار سعید سلطانپور که شاگرد قدیمی استاد بود به دستم رسید به نام «صدای میرا» و در داخل این مجموعه شعری را یافتم به نام «آغا‌جاری» که از اجرای نمایش اتللو آناهیتا در شهر آغاجاری در سال چهل و یک می‌گفت. و چه‌ها که نمی‌گفت. تصمیم گرفتم که این شعر را برای کلاس فن‌بیان آماده کنم. جملات را با دقت زیر و رو می‌کردم و تا هرآنجا که سوادم قد می‌داد بر رویش کار کردم.
نوبت اجرای من در کلاس رسید. عضلاتم را رها کردم، نفسم را در دیافراگم فرو دادم، با نگاهی نافذ قبل از شروع به تک تک همکلاسی‌ها خیره شدم و آخر از همه نگاهم را به چشمان اسکویی دوختم و خواندم.
- از شعله بود
از داغ
از داغ و شعله بود آغاجاری
- منتظر عکس‌العملی از طرف استاد بودم. اما هیچ. او‌ هم به من خیره شده بود‌ و مثل همیشه قلم به دست آماده نوشتن بود. فکر کردم شاید این شعر را اصلا نشنیده. گفتم بهتر. بیش‌تر جا می‌خورد. ادامه دادم.
- مردان میان جاده‌ی تفناک
مثل فلز ملتهبی، می‌گداختند
و ما
گروه کوچک دلقک ها
معمارهای روح بشر
هرگز
زخم برادران گدازان را
در جاده ی جنوب ندیدیم
در بوی داغ نفت
از پشته‌های نعش گذشتیم
بر نعش هیچ مرد نگریستیم
- گفتم اینجا دیگر باید استاد قدری بر روی صندلی جابجا شود. اما نه. عکس‌العملی نشان نداد. به خودم شک کردم که شاید من دارم بد می‌خوانم و تاثیر لازم را نمی‌گذارد. ولی اگر چنین بود حتما روی کاغذش می‌نوشت. در ثانی در نگاه‌های هم‌کلاسی‌ها تاثیر کار را می‌دیدم که انگار عروس در هنگام خواستگاری گوزیده باشد به من نگاه می‌کردند.
گفتم صبر کن استاد جون، اصل کاری مونده. با صدای بلند و پر از احساس همچون شعر‌خوانی ولادیمیر مایاکوفسکی در میدان سرخ مسکو خواندم:
آن شب که نعره های اتللو
در شعله های داغ تو می پیچید
و مرشد گروه عروسک ها
هر ارتعاش نخ را یک سکه می گرفت
من نعش تفته ی پدران را
در کوره های سرخ تو دیدم
آشویتس داغناک
آغاجاری
آن شب دلم پرنده ی سرخی بود
که روی آن ولایت سوزان می‌گشت
آن شب دلم پرنده‌ی سرخی بود
- استاد سرش را پایین انداخت. گفتم آها. گرفتمت. سکوت. احساس غرور کردم که استاد برای چند لحظه بعد از دکلمه من سکوت کرد. سرش را بلند کرد. غمی در چشمانش بود. قدری دست‌پاچه شدم. انتظار همه‌چیز را داشتم جز غصه استاد. آرام گفت: سعید ما همیشه تند و تیز بود، آخر سر هم کار دست خودش و ما داد.(یک سالی می‌شد که از تیرباران سعید سلطانپور می‌گذشت) استاد دیگر چیزی نگفت. در سکوت سر جایم نشستم. بدنم سرد شده بود.فکر کردم هنوز چقدر بچه‌ام و چه راه درازی برای پخته شدن پیش‌رو دارم.

مهرداد خامنه‌ای
۴ آبان ۱۳۹۶




https://blogzaman.site123.me/
با سلام خدمت دوستان تیوالی
صمیمانه از شما عزیزان برای همدلی با گروه تئاتر اگزیت تشکر می کنم.
نقدها، همفکری ها، درمیان گذاشتن مشکلات، گوشزد کردن نارسایی های ما و همینطور تشویق شما در جایی که کارمان را درست تشخیص دادید، همه و همه گنجینه بزرگی است که پس از هر اجرا با خود نگه می داریم تا در قدم های بعدی برای شما بهتر باشیم.
دست تک تک شما را به گرمی می فشارم و برایتان آرزوی موفیت می کنم.
به امید دیدار مجدد روزشماری می کنیم.
برای دوستان عزیزی که شاید علاقمند بودند با ما باشند ولی موفق به آن نشدند و یا تمایل دارند بار دیگر با این نمایش همراه شوند تله تئاتر نمایش مهاجران را در لینک های زیر در اختیارشان می گذاریم. همینطور بر روی دی وی دی برای علاقمندان قابل ارسال است.
تله تئاتر نمایش مهاجران در وبسایت اگزیت(فیلم):
www.exittheatre.ir
لینک مستقیم:
http://bit.ly/2iftpJ5
در یوتیوب:
http://bit.ly/2v003A9
با این کار ادبیات جدیدی رو به تئاتر ایران افزودید . و فرهنگ سازی می کنید . مطمئنم کار بزرگ و ستودنی شما در تاریخ هنر ثبت میشه .
در عرصه فرهنگ و هنر پیشرو هستید جناب خامنه ای .راهتون پر روهرو باد
۲۸ مرداد ۱۳۹۶
جناب ملک متاسفم
۲۸ مرداد ۱۳۹۶
شما عزیز مایید پرنده باز آلکاتراز گرامى
۳۰ مرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید