در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مریم رودبارانی درباره نمایش مکبث داستان اسباب بازی‌ها و قاعده مرگ، خنده، اشک: یادداشت حسن اسدی بعد از دیدن نمایش#مکبث_داستان_اسباب_بازی ها_و_قاعده
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:35:07

یادداشت حسن اسدی بعد از دیدن نمایش#مکبث_داستان_اسباب_بازی ها_و_قاعده_مرگ_خنده_اشک#
.

نمایش"مکبث داستان اسباب بازی ها و قاعده ی مرگ ، خنده ، اشک "به کارگردانی شیما حسن زاده و تهیه کنندگی سجادافشاریان که این روزها در تماشاخانه استاد انتظامی روی صحنه می رود؛ در یکی از اجراها میزبان حسن اسدی بازیگر سینما و تاتر بود.
.
حسن اسدی بعد از دیدن این نمایش یادداشتی ... دیدن ادامه ›› را منتشر کرد:

نمایشی که تماشاگرانش را متحیر می کند

سه شنبه شب به دعوت کارگردان جوان و خلاق، شیما حسن زاده در سالن انتظامی خانه هنرمندان، به تماشای «مکبث داستان اسباب بازی ها و قاعده ی مرگ ، خنده ، اشک» نشستیم ، نمایشی که همواره مخاطبینش را متحیر می نماید.
کارگردانیِ زیرکانه ، لایه لایه و عمیق که با چینشی تلفیقی از فضای بازی، نمایشنامه خوانی و عروسک گردانی، همراه بود ، جالب تر از آن گنجاندان اثر کلاسیکی چون مکبث شکسپیر به درون این فضا بود، که نویسندگی خوب این نمایش را به رخ می کشید. دیالوگ ها که همواره با فضای گروتسکی همراه بوده و شخصیت ها سرشار از تنش هر بار دچار تغییر شده و هر بار به اضمحلال و فروپاشی شرایط خودشان در جامعه خودشان، نزدیک می شوند.
ذهن جسور کارگردان با ایده های خلاقانه به قدری در فضای نمایش حاکم است که هر بیننده ای به معانی عمیق هر صحنه پی می برد. این خلاقیت را در ساخت دکور کارآمد و بازی سایه ها می توان به وضوح دید. دکور، در این اثر جان دارد و همواره تلاش می کند تا شخصیت های نمایش را پله پله به معرض دید بگذارد. داستان همچون اثر کلاسیک شکسپیر حول این می گذرد که خیانتی شکل گرفته است. اما به یقین چه کسی قاتل است؟ چه کسی خیانت کرده است؟ و اینکه چرا خون ریخته شده دامن همه را گرفته است؟ این سوالاتی است که با دیدن این نمایش به ظرافت «مکبث داستان اسباب بازی ها و قاعده ی مرگ ، خنده ، اشک » پی می بریم، با رویکردی کاملا متفاوت با نگاهی متفاوت.
در این اثر بازیگران بسیار باور پذیر ظاهر شده اند مثلا با لیدی متفاوتی روبه رو می شویم که ما را غافلگیر می کند. زیرا به واقع شخصیت حقیقی مشخص نیست. هر بار با لیدی جدید روبه رو می شویم. هربار با مکبثی مواجع می شویم که دچار هویتی متغیر است. اصل این است که آگاه می شویم این میهمانی هست برای تماشاگر که آگاهانه به نظاره نمایشی بنشیند به عروسک هایی که بازی می خورند اما به دست چه کسی؟ همین چالش ها در شخصیت ها بیننده را سردرگم می کند که مملو از اندیشیدن به خنده، اشک، و مهم تر از آن مرگ است!
کافی است به نام اثر نگاهی عمیق بیاندازیم. و صحنه آخر نمایش را به یاد بیاوریم. پایانی که خود سکوت خواستن و تنها گذاشتن است. به یقین که لیدی در پایان به بیننده می فهماند که اتاقک ها مملو از اشک و خنده شد. همان درهایی که نشان از خانه های دیوانگان دارد. این دیالوگ لیدی است که می گوید: بروید که من باید برای مرگ آماده شوم...
به یقین نمایش عمیق و دقیقی را شاهد بودم و به چند باره به کارگردان اثر و گروه بازیگران و همه عوامل تبریک می گویم.
از همه شما می خوام که به تماشای این اثر بنشینید و این گروه همدل و کارگردان خلاق را حمایت کنید...
با آرزوی موفقیت برای خانم حسن زداه و تیم خلاق و جوانشان...

حسن اسدی
پنجم دی ماه یکهزاروسیصدونودو شش
رزرو بلیط www.tiwall.com