از آبان ماه بارها تلاش کردم بیام تهران و این اجرا رو ببینم اما هر بار خواستم بیام نمیشد یک که هر روز کلاس داشتم و دو هم خانوادم اجازه ندادن تنها بیام و من منتظر بودم تا کسى بیاد و من رو همراهى کنه ولى نشد که نشد وقتى قرار شد تا ٥ بهمن تمدید شه از ذوق تو تمام چرکنویس هام مینوشتم زِندِگى در تئاتر ، که ٤ بهمن امتحانم تموم شه و ٥ بهمن با دوستم بیام تهران ..... امروز روز آخر این اجرا س و یه حسرت برا من .... به قول سجاد افشاریان : حالا نفس بازدم نمیشود از غم کارهاى نکرده ، تئاتر هاى ندیده ....
خواستم بگم تیوالى هاى عزیز من هیچکدوم از این اجراهایى که هر روز تماشا میکنید و کیف میکنید و ندیدم و خوندن نظراتتون در مورد اجرا ها تنها کارى که انجام میدم و حالم باهاش خوب میشه ، خوشا به حالتون که تهران هستین و ماهى چند تا اجراى خوب میتونین ببینین .... دعا کنین که تئاتر شهرستان هم از دست منفعت طلبان بى هنر خلاص شه شاید ما هم فرصت زِندِگى در تئاتر را پیدا کردیم :)