خاک صدا را میگیرد ؛ من ماسکی که وقع ورود دادند را در جیب میگذارم ، زن حرفهایی را میزند که از میان آوازش سعی میکنم بیرون بکشم «عجم زنده کردم بدین پارسی» . دو دیو وارد میشوند ... من یکی از آن بازیگرها را میشناسم "سارینا شاد" اما حالا او نیست حتا با نگاهش که به من خیره میشود ، نه بازیش او ست و نه گریمش ... زن را با خود میکشند ، ما در پی آنها از دیوارهای آجری میگذریم لابهلای نخهای قرمز ، سکوت و آواز در هم تنیده میشوند ، دیوها زن را میکشند -نام بازیگر دیو دیگر "صدف اختری" ست- ما در پی آنها وارد راهرویی میشویم ، رو به آینهیی خالی ، زن ... سکوت ... میافتد ... من را خاک میگیرد ، پارچهی سپید روی زن میاندازند و سکوت ، همه چیز به پایان میرسد ، زن ... من ... و خاک و سکوت هم به پایان باید برسد ، زن حرکت میکند و زن وارد یک اتاق پر از شیشههای نوری میشود ؛ در سکوت صدای زنی میآید که انگلیسی صحبت میکند و تصویرش روی دیوار میافتد . فقط میخواهم به زن نگاه کنم نه به صدای زنی که مرده است گوش میدهم و نه به تصویر افتادهش روی دیوار نگاه میکنم . صدا و تصویر زنی دیگر و زنی دیگر و آواز زنی که مرده است ؛ همهی صداها انگلیسی ست ، خاک میگیرد بیشتر ذهنم را چون آن زنها همه مردهند و آواز با آهنگی خاک گرفته ... زن هر شیشهیی را که برمیدارد صدا و تصویر شروع به پخش شدن میکند ، همهی آن شیشههای نوری یک داستان دارد . زن شیشهیی خالی را برمیدارد و از تکتک ما میخواهد صدایمان را ضبط کنیم در آن شیشه ، در آن اتاق ، در آن خاکها . ... خاک صدای ما را نگرفته است ، ما ... ذهن ما ... ترس ما ... صدای ما انگار آن جا نمیخواهند باشند . من دیوی را آن انتها میبینم که در وسط پنجره ، آسمان را میگیرد ... آ آ آ .
زن صدای ما را آن جا نگه میدارد و میرود ، از پلهها بالا و ما که پی او میرویم ، از پلهها بالا ... زن محو میشود . ما دست میزنیم ، زن "پریا توکلی" تعظیم میکند و در مورد خاک و اهواز صحبت میکند . من سوالی در ذهنم ایجاد میشود ما چه باید بکنیم ، این خاک ، آن اهواز و ما که بعضیمان ماسک زدهییم و بعضیمان نزدهییم .
نمایش only voice با طراحی دکور جذاب و فکر شده ، طراحی صدایی با امکانات محدود اما آهنگها و افکتها و صداهای قابل
... دیدن ادامه ››
توجه و طراحی نوری که از علم کامل کارگردان آن "مصطفی اسفندیاری" به سیستمهای نوری با وجود کمترین امکانات ، اثری ست مناسب مکانش ، تماشاخانهی هنر ، ساختمانی نیمه کاره در دانشگاه هنر ... با همهی خاک که دیوار و زمین را پوشانده تاروپود ذهن را به تاروپود صدا وصله میزند و وقتی دیوارها را رد میکنی ، پلهها را بالا میروی نگاهت میافتد به یک اثر هنری که میتواند هر تاثیری را روی افکارت بگذارد .