باز عمارت ارغنون، باز هم گروه ریگولیتو، این بار نوید یک سویه سورئالیسم، و بار دگر آیا یک چشم و دلبازی عاشقانه دیگر در ملاء رقص ساحره نمایش؟؟ هنوز اجرا را ندیده ام ولی به یقین خواهمش دید..نه فقط یک بار صد البته. "بازگشت به خانه" مرا و دوستانم را چندان و چندین بار ناگزیر از بازگشت به عمارت ارغنون کرد تا هر باره به قامت بایستیم و به احترام تعهد هنری (و یا شاید هنر متعهد) یکان یکان اعضای این گروه با دل و جان کف بزنیم. در هنگامه حائلی که به قول رفیق بی غش و کلکمان "ساعت و سال و ماه را با سده رنجه کردگی...سکسکه سراب در سیل میانه مایگی"، این گروه به پشتوانه دانش و بینش داشته اش گام هایش را محکم و استوار از فراز تمامی دام های گسترده این دیو دد میان مایگی به عافیت برداشت و چه به انصاف انتظارمان را به غایت حد رساند از خود و آرمان و عملکرد خود. ما "بازگشت به خانه دیدگان" شما را زین پس تنها و فقط با شاقول تراز ریگولیتوی باز گشت به خانه تراز می کنیم رفقا،.همانگونه که اکنون اینگونه مستسقی و حریصیم برای دیدن پناه کاهتان، اگر کوچک و خرده ای اعوجاج و انحرافی از نخ آن تراز ببینیم نیز آنگاه از نقد تند و بی ملاحظه مان در امان نخواهید بود، که دانند و خود نیز می دانید که "خود کرده را تدبیر نیست".