نمایش مرد شده با لهجه دلنشین کردی تفاوت بهتری دارد. انگار همه از این لهجه تکراری صحبت روزمره مان که مال کجا هست خسته شده ایم! و چه خوب که دردل همین نمایش ها گویشهایمان اندکی نفس بکشند. من کرد نبودم اما کمی بلد بودم. برارکم اسو بهاری از بازی نسیم میرزاده تعریف میکنم.و تو نیز تعریف را بدان برسان چرا که قوت کار بود. و چون برارکم از موضوع داعش و زنان کرد پرداخته بودی که سرزمینشان دل در پیش از تاریخ دارد و از دیریینه سنگی برای حفظ سرزمین خود جنگیده اند. که شعله ی ویرانی هارا را چه کسی برمی افروزد همواره راز می ماند که هیچ گاه پرده اش برنمی افتد و چون برافتد ما نیستیم پس به تماشایش نشستم که زن کردی ایزدی یا کوبانی را ببینم. برای همدردی در آن طرف مرزها ایران. اما نقد کوچکی را که میگویم فقط حسم هست در نان پختن و رخت شستن فاصله بسیار بود با زن کرد. همواره موفق باشین.