چیزی که در نگاه اول جلب توجه می کرد اسم عجیب و تک پاراگراف توضیحی بود که درباره این "میکروتئاتر" نوشته شده بود. نمایش با روایتی آغاز می شود که خاطرات نوجوانی کارگردان قصه گو را روایت می کند. و با نشان دادن عکسهایی از دوران کودکی بیننده را آماده شنیدن خاطره می کند.
برای کسی که با این فرم نمایش آشنا نیست شاید کمی عجیب به نظر برسد و منتظر دگرگونی فضا باشد، مخصوصا با آغازی که فریبرز کریمی انتخاب کرده است هر لحظه منتظریم که جملات او تمام شود و خود نمایش شروع شود. این تغییر با ورود به دنیای تخیل و فاصله گرفتن از آنچه واقعی و خاطره به نظر می رسد آغاز می شود. و هر چه بیشتر پیش می رود کنجکاوی بیننده را برای پی بردن به عاقبت داستان بیشتر می کند. کریمی می داند که هر بخش از داستان را از کجا روع کند و کجا به پایان برساند و این نقطه قوت این اجراست.
او با بیانی خودمانی و روان، گویی مشغول تعریف ماجرایی برای رفقایش می باشد. بدون تکلف و دوستانه. و همین جذابیت شنیدن داستان را بیشتر می کند. استفاده خلاقانه از ابزاری ساده و دم دستی مخاطب را به آزمودن این روش سوق می دهد تا شاید هر کدام از بینندگان داستانی با مضامین اینچنینی برای خود خلق کنند.
اگر دوست دارید نمایشی متفاوت، جذاب و کوتاه ببینید که لحظات خوشی را برای شما رقم بزند دیدن "دینید اینچ" را از دست ندهید.