در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی رنگچیان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:46:31
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
همواره از دوستانی که در کشورهای دیگر و به خصوص امریکا ساکنند می شنوم که ما با شوخی ها، خاطرات و گپ و گفتگوی امریکاییها با یکدیگر ارتباط برقرار نمی کنیم. تئاتر نفرین قحطی زدگان، علی رغم درون مایه جهانی ش و تفکر جهان‌وطنی نویسنده اش در مورد رنج طبقه گرسنه، که سرمایه و قدرت آنها را احاطه ‌کرده است در این اجرا با بخشی از مخاطبان ارتباط برقرار نمی کند.
نقطه قوت این تئاتر طراحی صحنه، اجزاء دکور و انتخاب موسیقی بود. نمایش با روند خطی کند و قابل پیش بینی اش تماشاگر (لااقل من) را درگیر نمی کرد. و به نظرم به شکلی خسته کننده و کسل کننده پیش می رفت. بازی ها تقریبا خوب و یکدست بود، اما شاید این نمایشنامه شپارد و نحوه مواجهه با آن در این نمایش، چیزی نیست که برای همه سلیقه ها خوشایند باشد.
در مورد سالن نیز رفت و آمد بعد از شروع نمایش اتفاق عجیبی بود که همان تمرکز کمی هم که با روندی که گفته شد وجود داشت به هم می ریخت. در مجموع این تئاتر برای من نمایش جذابی نبود. با آرزوی موفقیت برای عوامل محترم
طراحی صحنه خوب بود
۰۱ تیر ۱۳۹۸
هیچ چیز ارزنده تر و همچون در بودن مخاطبی نیست که وقت میزاره و نظرش رو در ارتباط با یک نمایش مینویسه.
محمد مساوات عزیز هم برای من همین گوهری هست که گفتم.
هر اجرا در هر جایی که ببینه در موردش مینویسه و این یعنی گفتمان.
ممنون علی اقا رنگچیان بزرگوار
۰۱ تیر ۱۳۹۸
درود و عرض ادب

بنده ارادتمندم جناب مولویان گرامی. ما در مقابل سن تئاتر در محضر هنرمندان عزیز تلمذ می کنیم. دیشب هم از بازی شما لذت بردم. و بهرحال اختلاف سلیقه در مورد نگاه به نمایشنامه وجود داره و همین هست که از یک پی یس میشه اجراهای متعدد دید و یه نمایشنامه خوب هیچوقت تمام نخواهد شد.
امید که همیشه تندرست باشید و مانا بر صحنه باشکوه تئاتر.
۰۱ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خروج ممنوع به عنوان مشهورترین نمایشنامه ی سارتر، تفکراتی عمیق در رابطه با آزادی عمل و هشیاری انسان را در خود گنجانده است. طبق نظرات سارتر، هر کسی توسط نفس خویش محدود می شود، چرا که “یک نفس هشیار نمی تواند به وجود نفس هشیار دیگری به جز خودش بیاندیشد”(سارتر، برتری نفس). نفوس خودآگاه و هشیار دائما در حال ایجاد ایده و افکار گوناگون اند، بدین گونه دیگران هیچگاه نمی توانند از هشیاری دیگری با دیدگاهی جبری بکاهند چرا که هدف مورد نظر چیزی است که ویژگی های جبری دارد. این تفکر بسیار گیج کننده است، که در خروج ممنوع واضح و روشن آمده است. شخصیت ها موجوداتی هشیار اند، پس در تلاش اند که به درک و فهمی از خودشان برسند. آنها واکنشی خشونت آمیز از خود بروز می دهند در برابر افراد هشیار دیگری که به آنها نسبت داده می شوند. این به وضوح به نمادهای مربوط به آینه ارتباط دارد. استیل می خواهد آن گونه که هست شناخته شود، و تحملش برایش سخت است که او را به عنوان شخص دیگری بشناسند. با این تفکر سارتر نمایشنامه اش را با این جمله ی گارسین پایان می دهد: “ جهنم، مردمان دیگر اند”. در خروج ممنوع، جهنم جایی است که در آن تمامی شخصیت ها همدیگر را معرفی و مفهوم بخشند. این نگاه سرد شخصیت ها را نابود می کند. برای سارتر، این مساله مربوط به هشیار های دیگر، در تمامی عمل و عکس العمل ها ی انسان قرار می گیرد. قضاوت کردن دیگران، در انسان ها همیشه در اثر قضاوت کردن خودشان ایجاد می شود. (به نقل از سایت نقد روز)
آلبوم خانوادگی تئاتری ست در قالب تراژدی با رگه هایی از طنز و اجرایی مبتنی بر حرکات اغراق شده بدن، ژست و فیگورهای نمایشی با محوریت تصویرسازی. به روایت کارگردان، ایده نوشتن این متن با مطالعه کتابی تحت عنوان « تاریخ مرگ» به سراغ او آمده است. در معرفی کتاب تاریخ مرگ نوشته فیلیپ آریس و ترجمه محمدجواد عبدالهی نوشته شده: «مرگ در قرن بیستم به‌عنوان اصلی‌ترین موضوع ممنوعه شد.» و اینکه «بچه‌ها را به صحنه عظیم وداع در اطراف بستر شخص در حال مرگ راه نمی‌دادند…»
این کتاب، به تشریح نگرش‌های غرب درباره مرگ از قرون وسطا تا امروز می‌پردازد. در متن این کتاب، نمونه‌های تاریخی و شاهدهای متعددی درباره نگاه به مرگ از زمان قرون وسطا ارایه شده و تصویر جالبی از برخورد با مرده و مردگان در سده‌های گذشته به دست داده است.
آلبوم خانوادگی روایت چنین مراسمی ست. پدری با سه دختر و یک پسر گنگ در بستر مرگ و خانواده ای که انتظار مرگ او را می کشند. و مادری که سعی در سامان دادن به اوضاع دارد. کشیش هم به عنوان نماینده کلیسا و جامعه مذهبی همواره در بطن ماجرا حاضر می شود. کشیشی که نه برای آرامش خانواده که برای گرفتن دستمزد و بهره گیری از این نابسامانی حضور دارد. نمایش با موسیقی متناسب با فضای تیره و تار داستان پیش می رود و در صحنه اعتراف گیری کشیش بار طنز داستان را به دوش می کشد.
دختران هر کدام نماینده قشری از جامعه هستند.دختری بزرگتر که ازدواج کرده و صاحب فرزندی ست که همچون برادرش گنگ است. دختر دوم که یاغی و ساختار شکن است. و دختر سوم که معصوم و کنجکاو است با مادری که می کوشد از آنها مراقبت کند که مبادا در جامعه سنتی هنجار شکنی کنند. آنچه در پایان به نظر می رسد ... دیدن ادامه ›› اینست که نمایش می کوشد به سوالات بنیادین پاسخ نداده شده ای بپردازد که اساس زندگی بر این مبنا شکل می گیرد و نماینده این سوالات کسانی هستند که خود در عمل هیچ عقیده و پایبندی نسبت به آن ندارند.
امیر، جهان، مهدی (آرش) رزمجو و پرند محمدی این را خواندند
محمد لهاک این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زمین خیس و خون آلود است. نور آزار دهنده است و هوا سنگین. و گفتگوها پر از خشونت و تنفر. رفتارهای بیرونی یک جامعه تنها بازتابی محدود است از آنچه در درون آن اجتماع می گذرد. خشم و کینه و نفرت ریشه در آنچه دارد که جامعه به افراد می دهد. شوپنهاور می گوید: «عیان کردن خشم یا نفرت در کلام یا چهره کاری بیهوده است،خطرناک است،بی فراستی است،خنده آور است، فرومایگی است. خشم و نفرت را جز در کردار نباید نشان داد. هرچه ابراز این هیجانات در کلام و چهره کم تر باشد، تأثیر آن در عمل بیش تر است.فقط زهر حیوانات خونسرد سمی است». در صحنه بی دکور این نمایش خشونت سرد و بی رحم این چنین دیده می شود.
در اوضاع جامعه امروز، این خشونت آشکار نهیبی می زند که ای بسا انتقام و احساس پایمال شدن ما را به سمت و سویی خطرناک هدایت کند.
شازده کوچولو داستانی ست که همیشه می تواند جذاب باشد. یک قصه سرراست که هم سهل ممتنع است و هم پیچیده و تو در تو. هم برای بچه هاست و هم بزرگترها.
و بیخود هم نیست که: به بیش از ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شده و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ محسوب می‌شود. کتاب شازده کوچولو «خوانده شده‌ترین» و «ترجمه شده‌ترین» کتاب فرانسوی‌زبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شده است. از این کتاب به طور متوسط سالی یک میلیون نسخه در جهان به فروش می‌رسد. و در سال ۲۰۰۷ نیز به عنوان کتاب سال فرانسه برگزیده شد. در زبان فارسی هم ترجمه ها و روایتهای متعددی از آن شده است. و همینطور احمد شاملو نسخه صوتی شنیدنی و ماندگاری از این داستان ارائه کرده است.
با این اوصاف باید روایت متفاوتی از شازده کوچولو که بارها خوانده و شنیده شده است داشت و لنتظارم از دیدن تئاتری که سه چهره شاخص عرصه بازیگری در آن ایفای نقش می کردند برآورده نشد. علیرغم بازی خوب بازیگران بخصوص مسعود کرامتی و ایده تعویض نقش شازده کوچولو بین آنها به نظرم نمایش حرف جدیدی نداشت. و در طول آن بارها احساس کسالت کردم. امیدوارم شاهد کارهای بهتری از این عزیزان باشیم.
آپارتمان قابی ست از زندگی امروزی ما. در میان سه نسل یا سه گروه فکری اکثریت. خانواده ای سنتی، زن و شوهری امروزی و دختر و پسری با رفتارهای هنجارشکن از منظر جامعه. دکور کار ساده ولی گویاست. سه طاقچه با سه لامپ که هر کدام نمایانگر یکی از طبقات آپارتمان است. استفاده جذاب از صدای تلویزیون و انتخاب مناسب آنها طنز ظریفی را به نمایش می افزاید. برنامه مذهبی زلال احکام، بخشی از یکی از خطبه های مشهور نماز جمعه، گزارش فوتبال بارسلونا و پاری سن ژرمن و سریال افسانه جومونگ هر کدام اشاره ای ست به لایه های جامعه شناختی گروههای اجتماعی. در عین حال در فرصت موجود به شکافهای حاصل از زندگی مدرن در هر نسل نیز پرداخت مناسبی صورت گرفته است. در مجموع تئاتر خوبی بود و خوشحالم که به آخرین اجرای مانده به پایان رسیدم. یادآوری این نکته نیز لازم است که در این اجرا به دلیل مشکلی که صبح همان روز برای کارگردان و بازیگر نقش روزبه جناب آقای امیر شاه علی پیش آمده بود مسعود مهرابی جایگزین او شده بود و در مدت بسیار کوتاه مانده به اجرا تا شب چنان به نقش مسلط شده بود که با بازیگر نقش مقابل بسیار هماهنگ بازی می کرد و به نظر نمی رسید که تازه وارد این جمع شده است. با آرزوی موفقیت و بهروزی
نمایش با بازسازی نمادین تابلوی شام آخر به پایان می رسد. جایی که شبنم وارد صحنه می شود و داستان همیشگی قضاوت و خیانت در برابر چشم ما قرار می گیرد.
این ... دیدن ادامه ›› قصه نگاهی ست به رفاقت و دوستی های ریشه دار. و همانگونه که در عنوان آمده با الهام از ضیافت مسعود کیمیایی به روی صحنه رفته است. جمعی از همکلاسی های دانشگاهی که برای یادآوری دوستی شان به همت دختر صاحب کافه گردهم آمده اند. برای عریان شدن در برابر تابلوی زندگی. آنچه از هم می دانند و آنچه اکنون می فهمند. و آنچه هرگز نخواهند دانست. طراحی صحنه و نور و لباس در نمایش به انتقال مفاهیم کمک می کند. دکور چوبی با قابهای باز. چوب نزدیکترین ماده به انسان است و وقتی در قالب چارچوبهای ساده و شفاف ارائه می شود یک محیط بی پرده و روراست را تداعی می کند. استفاده از رنگهای سیاه و قرمز در طراحی لباس حاوی پیام است. رنگ قرمز و سیاه از گذشته های دور به عنوان دوستان همیشگی در طراحی ها به شمار می آمدند، رنگ سرخ نمایان‌گر شور و شوق و انگیزه‌های بی پایان برای دست یافتن به تمام آرزوهایی است که به گونه‌های مختلف از انسان سلب شده است. و رنگ سیاه نماد تیرگی و نفی همه چیز است. در ورای آن چیزی متصوّر نیست. از همین رو پایان راه، ناامیدی و انصراف و تسلیم تلقی می‌گردد. اما همراهی این دو رنگ، نشان از تلاش برای رهایی از وضعیت به وجود آمده دارد وگویی هنوز امید به بهبود روزگار وجود دارد. رنگ سرخ ، یاد آور وطن است و رنگ سیاه و سیاهی، نماد دشمنان وطن. یکی از نکات خوب این نمایش فاصله گذاری هایی ست که به صورت معرفی شخصیتها از ابتدا تا انتهای داستان و در خلال روایت صورت می گیرد که اتفاق جذابی از کار درآمده است. کاسه پر از سیب قرمز روی میز هم نماد دیگری ست که در این نمایش از آن بهره برده می شود. سیب در بسیاری از سنت‌های مذهبی و اغلب به عنوان میوه ممنوع یا اسرارآمیز ظاهر می‌شود. مفهوم سیب به عنوان نماد گناه در کارهای هنری سقوط از بهشت منعکس شده‌ است. سیب نگه داشته شده در دست آدم، نماد گناه است. زمانی که مسیح با سیبی در دست نقاشی شده است، آدم دومی را که زندگی بخش است نمایش می‌دهد. این تفاوت تکامل نماد در مسیحیت را منعکس می‌کند. در عهد عتیق سیب به عنوان نماد سقوط انسان مهم ومعنی دار بود، در عهد جدید سیب نشانه رستگاری از سقوط است. موسیقی در این تئاتر بجا و هوشمندانه استفاده شده است و به روند نمایش کمک می کند. نام ها نیز زیرکانه برگزیده شده اند و یادآوری کننده و تداعی کننده هستند. صداهای بیرونی و افکتهای صوتی نیز سعی می کند برخی موقعیتها را به بیننده انتقال دهد. نمایش یکدست پیش می رود و فقط در بعضی صحنه ها کمی کشدار و خسته کننده می شود. در مجموع از دیدن این تئاتر راضی بودم. از همه عوامل این نمایش سپاسگزارم و دیدن آن را به علاقمندان توصیه می کنم.
جهان، امیر، پرند محمدی، مهدی حسین مردی و میترا این را خواندند
زهره مقدم این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آنه!
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده‌های مه آلود اندوه پنهان بود.

انیمیشن محبوب دوران کودکی ما، مسلما مخاطب ... دیدن ادامه ›› تئاتر را کنجکاو دیدن این نمایش خواهد کرد.
«آنه شرلی» دختر یتیمی است با موهای قرمز، که به طور اشتباهی به نزد «متیو» و «ماریلا کاتبرت» فرستاده شده است. ماریلا و متیو خواهر و برادر میانه سالی هستند که قصد داشتند پسری را به سرپرستی بگیرند که کمک حال آنها باشد، اما پرورشگاه به اشتباه آنه را به نزد آنها می‌فرستد.
دخترکی ۱۱ ساله با صورتی کک‌ مکی و موهایی قرمز رنگ، باهوش و قوۀ تخیل بی حد و مرزی دارد اما امیدوار به آینده‌ای روشن.
نمایش با اجرای موسیقی زیبای Careless Whisper ساخته مشترک دو تن از بزرگ ترین آهنگ سازان جهان (جیمز لست و ریچارد کلایدرمن) در تاریکی آغاز می شود. و ما را به فضای داستانی که همه می شناسیم وارد می کند. سیر روایت داستان بسیار خوب و منطقی ست با بازی های روان و یکدست مخصوصا بازیگر نقش آنه (مائده رفیعی).
نمایش در چارچوب داستان اصلی پیش می رود و با خلاقیت در طراحی بین فضاهای رئال و سورئال رفت و آمد می کند. جابجایی شخصیتها با عبارت "خودتو بذار جای من" بسیار روان و دقیق اجرا می شود و در جاهایی با طنازی خلاقی همراه می شود. استفاده هوشمندانه از دکور ساده نمایش نیز آنرا جذاب می کرد. یک در همیشه باز و دری که با باز و بسته شدن فضاهای متنوعی را برای اجرا ایجاد می کرد. در مجموع دیدن این نمایش از یک گروه جوان شهرکردی، باعث دلگرمی و امیدواری بیشتر به وجود پشتوانه ای خلاق و مستعد در عرصه تئاتر می شود.
یک قاب از زندگی اجتماعی جوانان دانشجوی شهرستانی که ساکن پایتخت درندشت شده اند. جوانانی که نخستین مشکل شان سکونت در خانه ای ست که در تهران حکم ... دیدن ادامه ›› کیمیا را دارد برای مهاجری که پول چندانی در چنته ندارد. خانه ای برای سکونت و گاهی برای خلوت. و اینجاست که صاحبخانه می شود حاکمی حکمفرما.
داستان با دختران آغاز می شود و با دختران پایان می پذیرد. تغییر صحنه از خانه دختران به خانه پسران با خلاقیت جذابی از پخش یک صحنه لایو در اینستاگرام صورت می پذیرد. این نمایش مرا به یاد تئاتر تلویزیونی خاطره انگیز دهه شصت انداخت. مجموعه تلویزیونی "تئاتر نوجوانان" محصول سال ۱۳۶۶ به کارگردانی کریم اکبری مبارکه، نویسندگی محمد چرمشیر و تهیه‌کنندگی مجید قناد که از شبکه دو پخش می شد. چند پسر نوجوان بعد از مدرسه کنار کوچه ی خرابه ای با یه دیوار ریخته شده و چند آجر و یک پیت نفت، جمع می شدند و تئاتر بازی می کردند. بیشتر نقش معلم ها، پدر و مادر و افرادی که می شناختند را بازی می کردند تا موقعیت پیش رو را بازسازی کنند. شیوه ی کار “بازی در بازی” بود؛ به این شکل که نقش دیگران را بازی می کردند: “حمید تو بشو آقای تهرانی، جواد تو محمود باش، منم می شم بابای محمود.” دکور کار بسیار ساده و پس زمینه ی دیوار خرابه، سیاه بود و توی استودیو (داخلی) هم گرفته می شد. گویی شکل امروزی تئاتر قدیمی دهه ۶۰ را می دیدم و این برای من بسیار جذاب بود.
شلوغی که در تئاتر شپش که هفته پیش دیدم و به نظرم در جاهایی شلخته و آزاردهنده به نظر می رسید اینجا مدیریت شده و نظام مند بود. نویسنده و کارگردان با شناختی قابل قبول و آگاهانه از زندگی جوانان امروزی برشی موفق از بخشی از این روابط را ارائه داده بودند. با احترام فراوان برای همه خانمها، صحنه ها و بازی آقایان را بیشتر پسندیدم. مخصوصا بازیگر نقش کوشا که متاسفانه اسمشان را نمی دانم. در مجموع این کار را پسندیدم و به نظرم نمایش قابل قبولی بود. با تبریک به سرکار خانم سیما تیرانداز و دست مریزاد و خداقوت به همه بازیگران و عوامل این نمایش. پیروز و پایدار باشید.
سلام. جناب رنگچیان عزیز، بسیار بسیار از شما سپاسگزارم بابت به تماشا نشستن این نمایش و همچنین نقدی که برامون نوشتید و در انتهاش لطفی به حقیر داشتید. امیدوارم تونسته باشیم ساعت خوبی رو براتون به ارمغان آورده باشیم. به امید دیدار مجدد
۰۸ مرداد ۱۳۹۷
با تشکر جناب نشتایی منظورم بیشتر صفحه ای اینستاگرام است که بله اخبار گروه را ایا توسط یکی از اعضای گروه منتشر میشوددوم اخبار گروه یعنی اجراهای دوباره همین کار تان در سالن دیکر یا یک اجراهای جدید همین گروه منظور م بود.بازهم تشکر. وهم تشکر از خانم سیما تیرانداز
۱۹ مرداد ۱۳۹۷
خبرهای جدید در مورد اجراها در پیج شخصی بنده و پیج سایر دوستان گروه در اینستاگرام منتشر می شه. ارادتمند
۱۹ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از دیدن نمایش ماتروشکا توقعم از تئاتر و پارسا پیروزفر خیلی بالا رفته. از دیدگاه من (چون کسانی رو دیدم که ماتروشکا رو نپسندیدند) این کار نسبت به ماتروشکا ضعیف تر بود. البته شکل و سبک این دو کار متفاوت بودند اما با اینکه ماتروشکا نمایشی تک بازیگر بود اصلا احساس خستگی نکردم و کار به نظرم به شدت جذاب بود.
یک روز تابستان کمی ریتم کندی داشت و با اینکه متن خوبی برای یک تئاتر بود گاهی اوقات کسل کننده می شد. البته در توانایی پارسا پیروزفر و رضا بهبودی شکی نیست. دکور کار دکور خوبی بود و در مجموع نمایش کار قابل قبولی برای گذروندن یه عصر تابستونی محسوب میشه. توی اجراهای زیادی که این روزها روی صحنه ست حتما انتخاب این تئاتر، انتخاب درستی یه. ولی خب اسم پارسا پیروزفر که بیاد توقع خیلی بالاتر میره. با آرزوی تندرستی و پیروزی.
"شپش" نمایشی پرجنب و جوش و شلوغ است. نمایشی است مبتنی ‌بر کمدی موقعیت که کمتر دیالوگ‌ در آن به چشم می آید.نمایش کمی شلخته به نظر می رسد. شلختگی نه به معنای عدم انسجام.اما به عنوان بیننده حس می کردم انگار بین اجزاء کار قفل و بست محکمی وجود ندارد. نکته دیگری که حس می کنم شاید نقطه ضعف این نمایش بود انتخاب بازیگران در نقش هایی نامتناسب با کاراکتر آنها بود. انگار بعضی از نقش ها برای برخی بازیگران نبود و این موضوع به چشم می آمد. در مجموع با توجه به جوان بودن و کم تجربه بودن این مجموعه، نمایش خوبی بود که از دیدن آن پشیمان نخواهید شد.
موفق و پیروز باشید.
سلام، خیلی ممنون از لطف و همراهیتون
و ممنون ازاینکه وقت گذاشتین و نظرتون رو نوشتین

ممنون میشیم به دوستانتون هم پیشنهاد کنید و از این گروه جوان و حرفه ای حمایت کنید
باتشکر
۰۵ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این روزها که همه با مخفف ها در اسامی روبرو هستیم آقای "ف" نام آشنایی ست. ف می تواند اشاره به اسامی متعددی داشته باشد که همه می دانند ... دیدن ادامه ›› و می شناسند ولی قرار نیست کسی مستقیما و در ملاء عام به او اشاره کند. وارد سالن که می شوید احمد مهرانفر با کت و شلوار سفید و در کسوت خواننده مشغول اجرای برنامه است. درست مثل همه خالتورهای مجالس و مراسم. تا همه می نشینند او همچنان اجرا می کند.
پس از برقراری نظم و سکوت، بازیگر است و موقعیتهایی که در حین تماسهای تلفنی ایجاد می گردد. و به نمایش فرم و شکل می دهد. مهرانفر مانند همه کارهایی که از او دیده ایم بسیار هنرمندانه نمایش را پیش می برد. و کمتر به خستگی و ملال نزدیک می شود. صداپیشگان در این نمایش نقش مهم دارند و لهجه ها و گویشهای گوناگونی را در طی این تماسهای تلفنی شاهد هستیم که بخشی از جذابیت نمایش است. تئاتر همه چیز درباره آقای ف دوگانگی برخورد جامعه را با کسانی که در شرایط یکسانی بوده اند عیان می کند. اینکه ارتباط و شانس در جوامع بی ضابطه در مسیری که طی می کنیم چه نقش کلیدی دارد و چگونه می تواند کسی را از اوج عزت به حضیض ذلت بکشاند. نمایش همه چیز درباره آقای ف طنز تلخ این روزهای ماست.
چیزی که در نگاه اول جلب توجه می کرد اسم عجیب و تک پاراگراف توضیحی بود که درباره این "میکروتئاتر" نوشته شده بود. نمایش با روایتی آغاز می شود که خاطرات نوجوانی کارگردان قصه گو را روایت می کند. و با نشان دادن عکسهایی از دوران کودکی بیننده را آماده شنیدن خاطره می کند.
برای کسی که با این فرم نمایش آشنا نیست شاید کمی عجیب به نظر برسد و منتظر دگرگونی فضا باشد، مخصوصا با آغازی که فریبرز کریمی انتخاب کرده است هر لحظه منتظریم که جملات او تمام شود و خود نمایش شروع شود. این تغییر با ورود به دنیای تخیل و فاصله گرفتن از آنچه واقعی و خاطره به نظر می رسد آغاز می شود. و هر چه بیشتر پیش می رود کنجکاوی بیننده را برای پی بردن به عاقبت داستان بیشتر می کند. کریمی می داند که هر بخش از داستان را از کجا روع کند و کجا به پایان برساند و این نقطه قوت این اجراست.
او با بیانی خودمانی و روان، گویی مشغول تعریف ماجرایی برای رفقایش می باشد. بدون تکلف و دوستانه. و همین جذابیت شنیدن داستان را بیشتر می کند. استفاده خلاقانه از ابزاری ساده و دم دستی مخاطب را به آزمودن این روش سوق می دهد تا شاید هر کدام از بینندگان داستانی با مضامین اینچنینی برای خود خلق کنند.
اگر دوست دارید نمایشی متفاوت، جذاب و کوتاه ببینید که لحظات خوشی را برای شما رقم بزند دیدن "دینید اینچ" را از دست ندهید.
ریچارد سوم نمایش‌نامه‌ای تاریخی اثر ویلیام شکسپیر است که داستان تراژیک به قدرت رسیدن شاه ریچارد سوم و سقوط وی را به پرده می‌کشد. به روایت شکسپیر وی مردی بدقیافه، گوژپشت، حیله‌گر و خشن و برادر پادشاه وقت از دودمان پلانتاجنت است که با خود عهد کرده به هر قیمتی شده صاحب تاج و تخت شود. نمایش‌نامه ریچارد سوم، پُرشخصیت‌ترین نمایش درمیان نمایش‌نامه‌های شکسپیر است و ماجراهای آن در اواخر سده شانزدهم میلادی براساس نحوه ظهور و سقوط شاه ریچارد سوم نوشته شده است.
در نمایش‌نامه، ریچارد سوم برای رسیدن به تاج و تخت، برادرزاده‌های خود را که ملقب به «شاهزاده‌های برج» بودند به قتل می‌رساند.
به نظر می رسد این نمایش با داستانی که بازگو می کند باید ریتم سریع و تندی داشته باشد و مسلما پرکشش. در اقتباس جناب حمیدرضا نعیمی، علی رغم دکور خوب و نورپردازی و صحنه جذاب نمایش، روایت داستان کشدار و در مواردی ملال آور شده است. گاهی صحنه های اضافی و بی اثری دیده می شد که شاید با حذف آنها، با روایتی جذاب تر مواجه می شدیم. بهرحال برای این نمایش زمان و هزینه زیادی صرف شده بود. و امیدوارم کار در روزهای آتی پربیننده باشد.
بسیار عالی توضیح دادید
فقط با نظر شما در مورد دکور موافق نیستم دکور از نظر بنده اصلا و ابدا خوب نبود و از سن متحرک تالار وحدت خوب استفاده نشد)
۲۳ تیر ۱۳۹۷
سپاس از اینکه به دیدن نمایش ما آمدید و ممنون از زمانی که برای انتشار نظرات گذاشتید :)
۲۳ تیر ۱۳۹۷
دقیقن با کشدار بودن نمایش نامه موافقم و قطعن بخش هایی اگر نبودند ریتم کار بهتر می شد، گویی بیان دغدغه های کارگردان و پر رنگ شدنشون احتمالن مجال تمرکز روی نمایشنامه رو از بین برده بود ، و طبق معمول این روزهای تئاترها ، با شوخی های دم دستی مخاطب رو جاهایی که ریتم کند تر بود کنترل میکرد.
۱۰ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روایتی روان از یک زندگی پرفراز و نشیب. فارغ از شیوه اجرا و جزییات نمایشی یک سخنرانی تدکس جذاب بود.
یک روایت از زندگی آنهایی که به عشق بازیگری به صورت تجربی عمری را گذاشته اند.
و لهجه همدانی با تکیه کلامهای عالی و پرنکته D-:
نمایش شروع خوبی داشت و تا اواسط اجرا خوب پیش رفت، اما به نظرم می توانست پایان بندی بهتری داشته باشد. تا حدودی در جمع کردن روایت هم عجله دیده می شد و هم سردرگمی. البته در مجموع شجاعت بهرام افشاری در روایت عریان و صادقانه زندگی ش قابل تحسین است.
آنچه مرا ترغیب به دیدن این نمایش کرد تیزر تبلیغاتی متفاوت آن بود. نمایشی جذاب با طراحی بسیار خوب و خلاق.
از این نمایش لذت بودم. دوستش داشتم و به دوستان نیز دیدن آنرا توصیه می کنم.
بله حیف که تیزرشون اینجا وجود نداره..
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید