«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ترکیب موسیقی و بازیها رو خیلی دوست داشتم و حتی شعرهایی که نوشته میشد، یکی از تجربه های به یادماندنی بود. من باکس D بودم و ردیف یک و دید خوبی داشتم ولی فکر میکنم برای باکسهای کناری دید خوبی به خصوص برای خوندن نوشتههای روی پرده نباشه، شاید بشه برای شبهای آینده فکری کرد...
تو نمایشهایی که در ماههای اخیر دیده بودم، جزو بهترین ها بود، همه چیز تمیز از کار در اومده بود، بازی و متن روان بود، خسته کننده نبود و قسمتهای زیادی بود که خودتون رو جای بازیگر تصور میکردید..نمیگم شاهکار بود ولی راضی بودم که رفتم و دیدم
راستش کار رو زیاد دوست نداشتم و ظاهرا با سلیقه من همخوانی نداشت، چون من انتظار دیدن کار کمدی در این سطح رو نه از آقای نعیمی داشتم نه از سالن اصلی تئاتر شهر و اگه ردیف دوم نبودم و دوستانم همراهم نبودند، شاید نیمه های نمایش رهاش میکردم... بهترین چیزی که به نظرم رسید این بود که از نیمههای نمایش شروع کردم به نمایش سقراط فکر کردن ....
راستش من اصلا دوست نداشتم و واقعا اذیت شدم و برای من مثل شکنجه بود واقعا، اون هم تو این روزها... امیدوارم بقیه کسانی که به دیدن این نمایش میان، چنین تجربه ای نداشته باشند و لااقل نقدی منتشر بشه که این حجم از خشونت رو توجیه کنه...
من تا به حال، کاری از آقای مرزبان ندیده بودم و این یک نکته مثبت نمایش برای من بود، چون کلا این امید و کار کردن افراد پیشکسوت سینما و تئاتر برای من ارزشمند هست.... ولی شاید نمایش از نمایشهایی نبود که خیلی به یاد بمونه، به خصوص با علاقه شخصی که به دکتر مصدق دارم... میتونم بگم نمایش معمولی بود و اینکه بازی حامد کمیلی رو نقطه قوت اصلی نمایش میدونم و چیزی که از این نمایش یادم می مونه....ناهماهنگی یه جاهایی خیلی محسوس بود و متاسفانه با آهنگ آخر نمایش هم ارتباط برقرار نکردم... و در آخر امیدوارم هم من به عنوان مخاطب تئاتر به روزهای قبل کرونا برگردم و از تجربه کردن نترسم و هم نمایشها و گروههای نمایشی زودتر خودشون رو پیدا کنند...
من همیشه می گفتم، دو دوز واکسن رو که بزنم اولین جایی که میرم تئاتر شهره... امروز دوازده و شیش دقیقه اومدم بلیت بگیرم، از اینکه این قدر سریع در حال پر شدن بودن بود ، فقط منقلب شدم... تازه احساس کردم به زندگی برگشتم.... جای همه ی کسایی که دوست داشتند کنار ما باشند و دوباره از درهای تئاتر شهر رد بشن و صدای خانم علو رو بشنوند و گوشی ها رو خاموش کنند و چند ساعتی تو دل تئاتر گم بشن و حالا کنارمون نیستند، خالی....
با شرایط فعلی تجربه ی جدیدی بود و برای من که تجربه ی تئاتر محیطی رو نداشتم عجیب بود و به نظرم مهمترین تاثیر اجرا این بود که ترغیب به خوندن شاهنامه میشین... در مجموع برای من بعد از شیش ماه دوری از تئاتر شب خوبی بود و حس کردم یه کم به زندگی برگشتم...
من روز اول اسفند، تئاتر بودم ، شاید جزو آخرین تماشاگرای تئاتر قبل از کرونا....و الان شاید طولانی ترین زمان تو پنج سال اخیره که تئاتری رو ندیده بودم و به سالن تئاتر نیومده بودم... ممنون از اینکه سعی می کنید این دوری ها رو سهل تر کنید...
به نظرم با یک نمایش ساده ی دوست داشتنی طرف بودیم که خیلی از جاها می تونستی خودت رو بذاری جای علی عشقی یا سعید و حتی دلبر... خیلی از جاها یاد رادیو چهررازی افتادم... خسته نباشید به همه ی گروه و آقای افشاریان عزیز...
در ضمن تیوال جان، اجرا بیشتر از یک ساعت طول می کشه، ما سانس شیش و نیم بودیم و البته نمایش با یه کم تاخیر شد و حدود هشت و بیست و پنج دقیقه اومدیم بیرون☺
با سلام، من متاسفانه یک بلیت دارم که برای ردیف چهاره فرداشب، متاسفانه نمی تونم استفاده کنم، اگر کسی از دوستان تمایل داشتند که از این بلیت استفاده کنند، با شماره ۰۹۱۲۴۳۶۸۸۵۷ تماس بگیرند...ممنون
راستش با پارت دوم اصلا نتونستم ارتباط برقرار کنم و متاسفانه همین قضیه باعث شد که تا آخر نمایش یه جورایی حتی مستاصل بشم البته من با انتظار نمایشی شبیه پارت اول به سالن اومده بودم و شاید همین باعث شد که موقع اجرا اذیت بشم.... دوستانی بودند که خیلی هم خوششون اومده بود... امیدوارم که گروه نمایشی موفق باشند